کتابی که حضرت آوردند «مُهَيْمِناً عَلَى الْكُتُبِ»(2) بر همه کتب انبیاء مهیمن است. علمی که دارند همین طور است. در کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مردم آب های برکه ها را با اشتها می نوشند اما نهر عظیم را رها کردند. به حضرت عرض کردند نهر عظیم چیست؟ فرمودند وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. هر چه خدای متعال به همه انبیاء داده بود یک جا به حضرت اعطا کرده است. بعد هم فرمودند وجود مقدس نبی اکرم هر چه دراختیارشان بود به امیرالمؤمنین عطا کردند. کسی در آن مجلس سؤال کرد یابن رسوال الله! یعنی امیرالمؤمنین از انبیای أولوالعزم هم برترند؟ حضرت فرمودند: «إِنَ اللَّهَ يَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ يَشَاءُ»(3) خدای متعال آن کسانی را که بخواهد هدایت کند گوش دل شان را باز می کند تا حدیث را بفهمند. از این حدیث استفاده می شود که آن چه نزد همه انبیاء است نزد نبی مکرم است.

بر اساس روایات مقام رفیع همه انبیاء همان مقام تشیع است: «وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیم»(صافات/83) که روایاتش مفصل نقل شده است بدین مضمون که وقتی انوار اهل بیت را به حضرت ابراهیم خلیل ارایه کردند ایشان دیدند که در گرد این انوار، ستاره های درخشانی طواف می کنند، سؤال کردند که این ستاره ها چه کسانی هستند؟ جواب آمد که این ها شیعیان این ائمه هستند. صفتشان چیست؟ پنج خصوصیت ذکر شده است که یکی 51 رکعت نماز است که مکرر ذکر شده است، حضرت ابراهیم از خدا خواست که او را از شیعیان امیرالمؤمنین قرار بدهند و خدا هم دعای او را اجابت کرد.

وجود مقدس نبی اکرم آن نهر عظیمی است که ما می توانیم از آن بنوشیم و سرشار شویم تا ما را به حیات طیبه و نور و علم برساند: «یا أَيُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْییكُم»(أنفال/24)؛ دعوت حضرت، دعوت حیات بخش است، یا «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»(إبراهیم/1)؛ کتاب را بر شما نازل کردیم که شما بوسیله این کتاب مردم را از ظلمات به سمت نور بیرون ببرید، یا «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْری مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا»(شوری/52)؛ آن کتابی که به حضرت عطا شد نوری است که در وجود مقدس حضرت ظهور پیدا کرده است و خدای متعال همه بندگانش را با این نور هدایت می کند. این، دینی است که حضرت برای ما آوردند و خلاصه اش هم توحید است. هیچ پیامبری مانند پیغمبر اکرم ابواب توحید را به سوی بندگان باز نکرده است. به شفاعت نبی اکرم است که بالاترین درجات ایمان کسب می شود.

سیر دایمی مؤمنان با وجود مقدس نبی اکرم

نکته دیگر این که سیر ما با حضرت، به این دنیا ختم نمی شود؛ مثلاً سلمان از علوم باطنی اهل بیت برخوردار بود و نبی اکرم و حضرت امیر دایماً از اسرار الهی با او گفتگو می کردند. حضرت فرمود اگر سلمان توانست علوم ما را تحمل کند بدین خاطر بود که «مِنّا أهلَ البَیتِ» آیا سیرش با نبی اکرم در دنیا به پایان می رسد و آن معرفتی که باید به حضرت پیدا کند و آن علومی که باید از حضرت تلقی کند در همین دنیا تمام می شود؟ کسی که با پیامبر گرامی اسلام گره می خورد، در این دنیا از شفاعت حضرت برخوردار است و محتاج شفاعت حضرت است و بدون آن هدایت نمی شود. در برزخ و قیامت هم همین طور است؛ یعنی همه مراتب حقایقی که در اختیار نبی اکرم است در این دنیا قابل استقصا نیست، بلکه باید بقیه سیرت را با حضرت در آن دنیا و در عالم برزخ ادامه دهی. إلی الأبد انسان نسبت به امیرالمؤمنین مأموم است و او امام است، الی الابد مأموم مورد شفاعت است و او شفیع است.

جریان شفاعت و تعلیم جریانی نیست که در دنیا به اتمام برسد کما این که تمام مراتب توحید در دنیا به دست آوردنی نیست، و الا اگر می شد همه معرفه الله را در دنیا به دست آورد ورود به عوالم بعدی وجهی نداشت. بعضی این آیه را این طور معنا کردند که وقتی حضرت موسی عرضه داشت «رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَيْك»(اعراف/143) بعید است که حضرت موسی دنبال رؤیت جسمانی بوده باشد. آن چیزی که درخواست می کرد یا باید بگوییم حرف امتش را می گفت که در بعضی روایات آمده است یا اگر حرف دل خود حضرت بود یک رؤیت دیگری بود، خدا فرمودند: «لَن ترانی» بعضی مفسرین گفته اند در دنیا نمی شود، یعنی هرچند خالص شوید مقاماتی از معرفت و رؤیت است که آن رؤیت ایمانی جز در عوالم بعدی قابل به دست آمدن نیست. به موسای کلیم فرمودند که این دنیا ظرفش نیست. شما موسی هم که باشی مقاماتی وجود دارد که در این دنیا به دست آمدنی نیست. این جسم، قابلیت مقامات را ندارد. همان طور که توحید این گونه است مقامات نبی اکرم و امیرالمؤمنین، علوم و معارفشان به گونه ای است که نمی توان در این دنیا همه اش را دید. یعنی امکانش نیست و دنیا، ظرف تجلی علم آنها نیست.

در ذیل همین آیه ای که در آن حضرت موسی تقاضای رؤیت کرد، در روایت آمده است که تجلی بعضی از کروبین بود که از شیعیان امیرالمؤمنین بودند(4) یعنی تجلی آن شیعیان کامل بود که موسای کلیم تحمل نیاوردند. البته این باید معنا شود. پس این گونه نیست که ما بتوانیم انتهای علم امام را در دنیا درک کنیم و انتهای آن اسراری که نبی اکرم برای ما آوردند در دنیا تمام شود. لذا در دنیا نیاز به شفاعت آن حضرت داریم. در عالم برزخ و قیامت هم نیاز داریم. لذا شفاعت حضرت به دنیا ختم نمی شود بلکه در قیامت هم هست. مقام محمود حضرت که همان مقام شفاعت کلی است در دنیا به آخر نمی رسد بلکه در عوالم بعدی هم استمرار دارد. بنابراین دستگیری حضرت دستگیری ای است که در همه عوالم وجود دارد و در هر درجه ای از ایمان باشید این دستگیری هست. لذا یکی از رزق های مهم متقین و شیعیان در بهشت همین استفاده از معارف و علوم اهل بیت است که در قرآن از آن تعبیر به «نهر خمر» شده است. که در بهشت متقین «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشَّارِبین»(محمد/15)، و این انهار خمر، علم امام است که شیعیان از این علوم استفاده می کنند. وقتی از این نهر می نوشند به لذت معرفت الله می رسند.

بنابراین ما در هر مقامی از مقامات ایمان که باشیم مسیر ما با وجود مقدس نبی اکرم در دنیا به آخر نمی رسد. نه این وادی انتها دارد و نه نبوت نبی اکرم به انتها می رسد. در عوالم بالاتر هم ایشان پیامبر هستند و همه معارف آن معالم را به ما می رسانند. در بهشت هم که در روایات دارد درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است یعنی به اندازه مقامات و درجات قلب امام، یعنی سیر انسان در عالم آخرت هم به اندازه ای است که به بهرمندی از قرآن می رسد. درجه انسان در بهشت به اندازه بهره مندی اش از قرآن است. در آن جا می فرمایند «إقرَأ وَ ارَق»(5) واضح است که قرائت در آن دنیا غیر از قرائت در این دنیا است. چون این حافظه، تا لحظه موت است. آن چیزی که از قرآن در انسان می ماند انوار قرآنی است که در وجود انسان حک شده است. انسان به اندازه ای که به درجات قرآن رسیده است به شفاعت قرآن و امام می رسد.

پس درجات بهشت ما هم تابع درجات معرفت مان است. وقتی مؤمن به قرآن، نبی اکرم و امام می رسد از همین جا وارد بهشت می شود. البته تلاقی خاصی با بهشت در عالم آخرت دارد که آن سرجای خود باقی است . ولی شاید «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ»(الإنفطار/13) از همین دنیاست کما این که جهنمی ها هم این گونه اند: «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفی جَحیمٍ» انسان از همین جا وارد ملک نبی اکرم که شد، از همین جا مهمان حضرت است اما ظهور اصلی این ملک کبیر در عوالم بعدی است. آن جا هم مهمان حضرت هستیم. ما مستغنی از حضرت نمی شویم. ما تا هر جا که برویم امام هست و ایشان واسطه ما با خدا هستند. در روز قیامت، مردم با امام شان به محشر می آیند. شاید اصل شفاعت همین امامت است. این، حرف علامه طباطبایی است. همان طور که شفاعت سیئه داریم شفاعت حسنه هم داریم. ایشان، شفاعت حسنه را به همین شفاعت امام تعبیر می کنند. پس سیر با نبی اکرم در دنیا ختم نمی شود و در قیامت هم ادامه دارد.

امام، واسطه فیض نبی مکرم اسلام به مؤمنین

نکته سوم این است که استفاده از نبی اکرم به واسطه امام واقع می شود. تلقی ما از حضرت تلقی با واسطه است. خداوند در قرآن می فرماید: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهیداً»(بقره/143)؛ در روایات فرموده اند که امت وسط ما ائمه هستیم، واسطه بین شما و وجود مقدس رسول الله. لذا در روایات مکرر آمده است که در قیامت «إِنَّ شِیعَتَنَا يَأْخُذُونَ بِحُجْزَتِنَا وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَهِ نَبِيِّنَا و نَبِيُّنَا آخِذٌ بِحُجْزَةِ اللَّهِ»(6) شیعیان ما دست به دامان ما هستند و ما دست به دامان نبی اکرم و ایشان هم دست به دامان خدای متعال. «حجزه» در روایات به دین و نور تفسیر شده است. البته در عوالم بالا مقاماتی برای ائمه است که آن مقامات محل بحث نیست و از فهم ما هم خارج است که: «أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِینَتَكُمْ وَاحِدَهٌ» که آن مقام دیگری است. ولی در این مقامی که درروایات بحث شده است مضمون روایات متعدد است و نمی توان دست در این روایات برد. فرمود ما واسطه شما با وجود مقدس نبی اکرم هستیم.

در قرآن هم با بیانات مختلفی این وساطت توضیح داده شده است که یکی از آن ها همین آیه ای است که عرض کردم. آیه دیگر این که: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»(رعد/7). به پیامبر می فرماید شما منذر هستید ولی هر قومی برای خودشان یک هادی دارند. فرمود منذر نبی اکرم است و هادی ما ائمه هستیم. این هدایتی که ائمه می آورند چیزی جز هدایت پیامبر نیست. لذا در کافی آمده است وقتی این آیه نازل شد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم»(اسراء/71)؛ روز قیامت هر امتی را به امام شان صدا می زنند. می گویند اتباع فلان امام بیایند. به حضرت عرض کردند ای رسول خدا مگر شما امام همه مردم نیستید؟ حضرت فرمود من پیامبر همه هستم ولی خدا از امت من ائمه ای قرار می دهد که مردم در حق آنها ظلم می کنند و با آنان مخالفت می نمایند، اگر کسی به آن ها متمسک شد با آن هاست.پ

شفاعت حضرات معصومین در قیامت و سیر با آنها

بنابراین اگر بخواهیم به شفاعت نبی اکرم برسیم و از شهادت نبی اکرم، که همه به آن احتیاج دارند، برای خودمان استفاده کنیم نیاز به واسطه گری ائمه داریم. در روز قیامت همه محتاج به شهادت حضرت رسول هستند. در روایتی ذیل آیه شریفه «جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهیداً»(نساء/41) آمده است روز قیامت که می شود هر پیامبر اولوالعزمی را می آورند و باید حضرت رسول شهادت دهند که این پیامبر به رسالتش عمل کرده است(7) این روایت خیلی سنگین است؛ یعنی جناب نوح را به خدمت رسول اکرم می فرستند، گفته می شود که شما (حضرت رسول) در باب ایشان شهادت می دهید؟ حضرت حمزه و جعفر طیار را می فرستند که شهادت دهند که ایشان به وظایف نبوت خودشان عمل کردند.

در آن صحنه که همه محتاج به آن شهادتند ائمه واسطه در این شهادت هستند. پس امام علیه السلام، بین ما و نبی اکرم، واسطه است و اگر بخواهیم در دنیا و عوالم بعد، از دین نبی اکرم، هدایت و شفاعت ایشان برخوردار شویم، محتاج هستیم که امام ما را به آن هدایت و شفاعت برسانند. لذا اگر کسی به امام رسید از نبی اکرم برخوردار می شود. در همه عوالم و در هر درجه ای که باشیم، رسیدن به نبی اکرم، استفاده از پرتو وجود ایشان، استفاده از شفاعت ایشان، هر چه از قرب و معرفت که بخواهیم، همه و همه به دست نبی مکرم اسلام است و واسطه ما با ایشان در همه عوالم امام علیه السلام است. انسان به اندازه ای که به امام راه پیدا می کند به شفاعت نبی اکرم می رسد و از آن برخوردار می شود. این، اختصاص به دنیا هم ندارد. لذا حضرت در آن حدیث نورانی که خواندم فرمودند که مردم از آب برکه ها می خورند اما این نهر عظیم را رها کردند، که منظور از نهر عظیم نبی مکرم اسلام است. بعد فرمودند آن چه که خدا به حضرت داده بودند به امیرالمؤمنین هم داده اند. هر کسی می خواهد به آن نهر عظیم متصل شود باید به امیرالمؤمنین و ائمه متصل شود. در روایات بسیاری آمده که اگر ما بخواهیم هر بهره ای از حضرت رسول ببریم باید به امام برسد؛ یعنی ائمه در همه عوالم واسطه ما و حضرتند.

دنیا، شروع سیر وجودی مؤمنین در مقامات نبی مکرم اسلام

نکته مهم دیگری که در بعضی از روایات بر آن تأکید شده است این است که اگر ما بخواهیم به امام برسیم سیر ما با امام از عوالم قبل شروع می شود، اما آخرش دنیاست. اگر کسی در دنیا نتوانست به امام برسد در آخرت هم نمی تواند برسد. در بحار، ذیل آیه «صراط مستقیم» حضرت فرمودند صراط مستقیم، طریق معرفت خداست. کسی که پا در صراط مستقیم گذاشت هر قدمی که برمی دارد بر معرفتش افزوده می شود، حجابی از او کنار می رود و محبت و خشوعش نسبت به خدای متعال افزوده می شود. در روایت دیگر آمده است که صراط مستقیم طریق محبت است.(8) بعد حضرت فرمودند این صراط مستقیم که طریق معرفت است به دنیا ختم نمی شود. این صراط در آخرت هم ادامه دارد؛ یعنی کسی که در وادی معرفت افتاد در آخرت هم قدم به قدم در این وادی سیر می کند. نکته مهمی که حضرت به آن اشاره کردند این است که صراط در آخرت هم هست، اما اگر کسی بخواهد به این صراط در آخرت برسد باید در دنیا، در صراط مستقیم باشد. اگر در دنیا، در صراط مستقیم نباشید در آخرت اجازه نمی دهند که در این صراط گام بردارید. بعد فرمودند آن صراط مستقیمی که خدا در دنیا تعیین کرده است امام و وادی ولایت است.

بنابراین الحاق به امام از دنیا شروع می شود. لذا وقتی خداوند در سوره مبارکه حدید حضور مؤمنین و منافقین را در محشر توضیح می دهد می فرماید: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدیهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم»(حدید/12)؛ در قیامت می بینی که نور مؤمنین و مؤمنات، در جانب راست و جلوی شان حرکت می کند و این ها دنباله رو آن نورند. در روایات دارد که این، نور امام شان است. امام شان پیش روی شان حرکت می کند و این ها دنبال امام شان حرکت می کنند.

اما منافقین چه طور؟ «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم»(حدید/13)؛ اما منافقین و منافقات به مؤمنین می گویند مهلتی به ما بدهید تا قبسی از نورتان بگیریم. پس معلوم می شود آن ها در تاریکی اند. منافق آن کسی است که ظاهر دین را قبول دارد اما باطن دین را قبول ندارد. در روایات آمده است که نفاق عرض عریضی دارد، آن کسی که خضوع ظاهری اش بیشتر از خشوع باطنی اش است در درجه ای از نفاق قرار دارد. اما آن نفاقی که در قرآن مطرح شده است این است که کسی ظاهر دین را قبول داشته باشد اما باطنش را نه. ظاهر دین چیست؟ همین شرایع است، توحید ظاهری است. اعتقاد ظاهری به نبی اکرم است، نماز می خواند. اما باطن دین، یعنی حقیقت ولایت را قبول ندارد. در بعضی روایات این آیه را این گونه معنا کردند: «أَسْبَغَ عَلَيْکم نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَ بَاطِنَهً»(لقمان/20) نعمت ظاهری، توحید و نبوت است و نعمت باطنی، ولایت است. این معنایش این نیست که ولایت مهم تر از توحید و نبوت است. این نعمت ظاهری در دنیا اثر دارد، ولی باطن، ولایت است.(9)

اگر کسی نعمت باطنی را قبول نکرد، نعمت ظاهری تا دم مرگ به دردش می خورد. منافقین به مؤمنین می گویند «أنْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم»(حدید/13)، مهلتی دهید تا ما هم با نور شما راه بیاییم، «قیلَ ارْجِعُوا» به آن ها گفته می شود به دنیا برگردید، اگر می خواهید به نور امام برسید باید در دنیا برسید. کسی که در دنیا از امام فاصله می گیرد در آخرت نمی تواند با امام باشد.

همراهی با امام در دنیا، لازمه همراهی با نبی مکرم اسلام

نکته پنجم این که اگر ما بخواهیم به نبی اکرم راه پیدا کنیم باید امام واسطه گردد، و اگر به حضرت راه پیدا کردیم منحصر به دنیا و برزخ و قیامت نیستیم، بلکه در همه عوالم حضرت شفیع هستند و ما استفاده می کنیم. همراهی ما با حضرت و به واسطه امام تمام شدنی نیست. اگر کسی در دنیا به امام نرسید در آخرت محروم است. اگر وقتی که از دنیا می رود به امام زمان خودش راه پیدا نکرد دیگر کارش تمام است و موتش موت جاهلیت است.

لذا فرصت طلایی دنیا که باید مغتنم شمرده شود فرصت رسیدن به امام است. خدای متعال ما و امام را به دنیا آورده است در حالی که مقصدمان یکی نیست، امام آمده است تا شفاعت کند و ما آمدیم تا شیعه شویم. اغتنام این فرصت این است که انسان خودش را به امام برساند. اگر رساند دیگر با امامش است. اگر نرساند دیگر فرصت تمام شده است. بعد از فرصت دنیا، دست و پا زدن فایده ای ندارد. البته دست و پازدن در آن دنیا هم صرفاً حرف آن هاست.

اگر کسی در روز قیامت هم از خدا چیزی بخواهد از کرم خدا بعید است که اجابت نکند. در قیامت از خدا می خواهند که به دنیا برگردند و کار نیک انجام دهند اما خدا می فرماید: «كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»(مؤمنون/100) ؛ این ها صرفاً حرف می زنند و الا اگر برگردند باز هم مثل قبل رفتار خواهند کرد. اگر کسی به خدای متعال راست بگوید بعید است که خدا از کرمش به آن ها ندهد. حرف آن ها صرفاً حرف و بازی است. در این آیه شریفه خدا می فرماید: «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فیهِ مَنْ تَذَكَّر»(فاطر/37)؛ ما به اندازه تذکر پیداکردن به شما مهلت ندادیم؟ در روایت داریم که این عمر 18 سال است. کسی که به 18 سال رسید می تواند هر چیزی را از خدا بگیرد. اما بعد از هشتاد یا نود سال به خدا بگوید ما را برگردان! این، بازی است. حال بعضی از آیات اشعار دارد که در جهنم هم خدا بعضی از انسان ها را تطهیر می کند. ولی در همین دنیا بهره ای از امام برده اند(10)

بنابراین راه ما با نبی اکرم از طریق امام و از این دنیا شروع می شود. به هر اندازه در این دنیا به حضرت برسیم سیرمان در آخرت هم به همان درجه است. کسی که در این دنیا به درجه یک رسید در قیامت و برزخ در همان درجه خواهد بود. این سیر تمام نمی شود، اما در همان درجه باقی می ماند. اصحاب سیدالشهدا هم در این دنیا از امام استفاده کردند، هم در آن دنیا از ایشان بهره می گیرند. اصلاً ارزش کار آن ها این است که کارشان با امام حسین گره خورده است و امام قبول کرده است که آن ها با ایشان شراکت پیدا کنند. شراکت با امام همه کارها را درست می کند. این که امام حاضر شود ما را شریک کند خیلی مهم است.

تلازم میان معرفت به امام و برخورداری از مقام ایشان

این سیر از دنیا شروع می شود و به اندازه ای که انسان به امام می رسد در همان درجه با امام سیر می کند. درجه ایمان، درجه و معرفت امام است. کنه و کلمه ایمان، امیرالمؤمنین است و ما به اندازه محبت و معرفت مان مؤمن می شویم. انسان به اندازه ای که به امام می رسد به هدایت نبی اکرم در دین و شفاعت نبی اکرم در دنیا و آخرت می رسد. لذا درجه ایمان و استفاده ما تابع درجه معرفت آن هاست. بنابراین نکته مهم دیگر این است که درجه معرفت ما، درجه برخورداری مان از حضرت را نشان می دهد. این که می گویند باید امام رضا را «عارفاً بحقه» زیارت کرد حداقلش این است که باید امام را مفترض الطاعه بداند. از این پایین تر، عارفاً بحقه نیست. این، معرفت بزرگی است. مفترض الطاعه بیشتر از یکی نیست، آن هم خدای متعال است. چون خالق و حاکم است.

کسی مفترض الطاعه نیست الا اینکه حضرت فرمود: «وَ لكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ، وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ حَيْثُ يَقُولُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا يَعْنِی الْأَئِمَّةَ مِنَّا»(11) کسی که مفترض الطاعه شود امر عادی نیست. لذا حضرت در کافی شریف فرمودند فلانی! تو خیال می کنی خدا به سلیمان ملک داده است و حساب هم از تو نمی کشیم، می خواهی ببخش می خواهی نبخش. آن وقت فکر می کنی به ما نداده است؟ به ما امر بسیار رفیع تر داده است: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه»(حشر/7)؛ لذا از این مقام در قرآن، تعبیر به «ملک عظیم» شده است. «ملک عظیم» در روایات ما تفسیر شده است به این که در مقامی باشد که امرش امر خدا باشد. این، چیز کمی نیست.

مگر می شود کسی امرش امر خدا و نهی اش نهی خدا شود؟ مگر در مقامی باشد که خدای متعال می فرماید: «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى»(الأنفال/17). یا در بیعت «رضوان» می فرماید: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدیهِم»(الفتح/10)؛ در حالی که دست پیامبر روی دست مؤمنان بود اما خدا فرمود «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدیهِم». این ها با خدا بیعت می کردند. کسی که در مقامی است که دستش دست خداست، این است که امر و نهی اش امر و نهی خداست. این، معنای «ملک عظیم» است. مخلوق در مقامی باشد که حرف حرف خالق باشد؟ این، همان «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ» است. یعنی شما مقامی بالاتر از این دارید؟ مفترض الطاعه یعنی این. یعنی امرش امر خداست. بلکه اصلاً اطاعت خدا یعنی این. چگونه باید خدا را اطاعت کرد؟ مگر شما می فهمید خدا چه می خواهد؟ اصلاً اطاعت خدا چیزی جز اطاعت امام نیست. امام در مقامی است که حقیقت امر و نهی خدا در وجود او به ظهور می رسد. این، حداقل معرفه الامام است.

اگر کسی به همین میزان با امام همراه شد، به همین میزان به همراهی نبی اکرم و شفاعت آن حضرت می رسد. اگر همراهی کامل تر شد و به جایی رسید که «مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِيَّه»(12) و امام را در حقیقت نورانیتش شناخت به مقام سلمان می رسد. اگر سلمانی یا هر مؤمن دیگری پیدا شود که تحمل پیدا کند آن حقیقت نورانیت امام برایش تجلی کند، همان طور که برای حضرت موسی تجلی کرد: «وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً»(اعراف/143)؛ اگر کسی به جایی برسد که بتواند حقیقت وجود مقدس امام را بفهمد و در آینه حقیقی حضرت حق که امام است، در آن مقام نورانیت، که همه حقائق الهی در آن متمثل است، خدای متعال را رؤیت کند، به معرفت حقیقی خدای متعال دست یافته است. حقیقت توحید، همین است. وجود مقدس نبی اکرم آمدند تا ما را به حقیقت توحید برسانند و همه ما موحد حقیقی و خالص و مخلص شویم، و این شدنی نیست مگر با سیر با امام المخلصین. اوست که مخلصین را سیر می دهد. اگر کسی به امام رسید و در همراهی کوتاهی نکرد خودش را به بالاترین درجه همراهی رسانده است. اگر انسان در درجه عالی ایمان با امام همراه شد او به حقیقت نبوت نبی اکرم و حقیقت آن عطایی که خداوند به این پیغمبر کرده است دست می یابد و این پیغمبر هم با دست باز شفاعتش را به او می دهد تا به آن حقیقت برسد، و الا جای دیگر، خبری نیست. السلام علیک یا ابامحمد یا حسن بن علی الزکی العسکری…


پی نوشت ها:

(1) الكافی (ط – الإسلامیة)، ج‏1، ص: 376

(2) الإختصاص، النص، ص: 348. ناظر به مائده/48

(3) الكافی (ط – الإسلامیة)، ج‏1، ص: 222

(4) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 69

(5) الكافی (ط – الإسلامیة)، ج‏2، ص: 606

(6) عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 126

(7) الكافی (ط – الإسلامیة)، ج‏8، ص: 267

(8) عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 305

(9) تفسیر القمی، ج‏2، ص: 165

(10) من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 186

(11) الكافی (ط – الإسلامیة)، ج‏1، ص: 146

(12) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏26، ص: 1

فهرست مطالب