و آن عبارت است از آنكه سالك در جميع احوال مراقب و مواظب باشد تا از آنچه وظيفه اوست تخطّى ننمايد و از آنچه بر آن عازم شده تخلّف نكند. مراقبه معناى عامّى است و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالك تفاوت مى‏كند. در ابتداى امر سلوك مراقبه عبارتست از آنكه ازآنچه به درد دين و دنياى او نمى‏خورد اجتناب كند و از ما لا يعنى دورى گزيند و سعى كند تا خلاف رضاى خدا در قول و فعل از او صادر نگردد، ولى كم‏كم اين مراقبه شدّت يافته و درجه به درجه بالا مى‏رود. گاهى مراقبه عبارتست از توجّه به سكوت خود و گاهى به نفس خود و گاهى به بالاتر از آن از مراتب حقيقت از اسماء و صفات كلّيّه الهيّه. و مراتب و درجات آن إن شاء اللّه تعالى بيان خواهد شد .
بايد دانست كه مراقبه از اهمّ شرائط سلوك است، و مشايخ عظام را در آن تأكيداتى است، و بسيارى آن را از لوازم حتميّه سير و سلوك شمرده‏اند، چه آن به منزله حجر اساسى است، و ذكر و فكر و ساير شرائط بر آن حجر بنا نهاده مى‏شود، لذا تا مراقبه صورت نگيرد ذكر و فكر بدون اثر خواهد بود . مراقبه حكم پرهيز از غذاى نامناسب براى مريض را دارد، و ذكر و فكر حكم دارو، و تا وقتى كه مريض مزاج خود را پاك ننمايد و از آنچه مناسب او نيست پرهيز نكند دارو بى‏اثر خواهد بود، و چه بسا گاهى اثر معكوس مى‏دهد، لذا بزرگان و اساتيد عظام اين راه، سالك بدون مراقبه را از ذكر و فكر منع مى‏كنند و ذكر و فكر را بر حسب درجات سالك انتخاب مى‏نمايند .

مراتب مراقبه
اوّل درجه مراقبه اينست كه سالك از محرّمات اجتناب كرده و تمامى واجبات را اتيان كند، و در اين دو امر به هيچ وجه من الوجوه مسامحه نورزد .
دوّم درجه، آنست كه مراقبه را شديد نموده و سعى كند هر چه مى‏كند براى رضاى خدا باشد و از امورى كه لهو و لعب ناميده مى‏شود اجتناب نمايد. و چون در اين مرتبه اهتمام نمود براى او تمكّن پيدا مى‏شود كه ديگر خود را نباخته و اين خوددارى در او به سر حدّ ملكه برسد .
سوّم درجه، آنست كه پروردگار جهان را پيوسته ناظر خود ببيند، و كم‏كم اذعان و اعتراف مى‏نمايد كه خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و اين مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات بايد رعايت شود .
چهارم درجه، مرتبه‏اى است از اين عالى‏تر و كامل‏تر و آن اينست كه خودش خداى را حاضر و ناظر ببيند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نمايد. و اشاره به اين دو مرتبه اخير از مراقبه است وصيّت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به ابى ذرّ غفارى رضوان الله عليه: اعبد الله كأنّك تراه، فان لم تكن تراه فانّه يراك. «خداى را چنان عبادت كن مثل آنكه گوئى تو او را مى‏بينى و اگر نمى‏توانى او را ببينى او را طورىعبادت كن كه بدانى او ترا مى‏بيند». بنابراين عبادت در مرحله‏اى كه خدا او را مى‏بيند پائين‏تر است از مرتبه‏اى كه او خدا را مى‏بيند .
چون سالك بدين مرتبه رسد براى آنكه بتواند به كلّى اغيار را از ذهن خود خارج كند بايد نفى خاطر را در ضمن يكى از اعمال عباديّه به جاى آورد، چه جايز نيست در شرع مقدّس توجّه به سنگ يا چوب كند زيرا اگر در همان لحظات توجّه، مرگ او را دريابد چه جواب خواهد گفت؟ امّا نفى خواطر در ضمن ذكر و با حربه ذكر، عبادت است و ممدوح شرع و بهترين طريق آن توجّه به نفس است كه اسرع طرق است براى نيل به مقصود، چه توجه به نفس ممدوح و مقبول شرع انور است و كريمه شريفه: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ انْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ اذَا اهْتَدَيْتُمْ (105 مائده) بدان دلالت دارد. طريق توجّه به نفس طريقه مرحوم آخوند ملا حسين قلى بوده است و شاگردان ايشان همه طريق معرفت نفس را مى‏پيموده‏اند كه ملازم معرفت ربّ خواهد بود .

منبع:برنامه سلوک

فهرست مطالب