یک-مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد
کآشوبِ حسن رویِ تودر عالم اوفتد

شوق دارم شوق…دلم دارد پرمیکشد بیایم میهمانی تو..شوق سرکشیدن هزار باده ناخورده در رگهای تاکستان عشق تو هواییم کرده…المنه لله که در میکده باز است….انگار لابلای بالهای فرشته ها به سویی کشیده میشوم مثل حس رد شدن از چاله های هوایی توی دلم خالی می شود وغنج می رود مثل وقتهایی که بابا محکم تابم میداد و دلم پر میشد از سرخوشی دیدن مکرر آسمان وزمین…

دو-بچه ها باید عجله کنیم…

وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ (آل عمران/۱۳۳)
بگذارید روضه شروع ماه مبارک امسالمان روضه حبیب باشد.نوشته اند که حبیب در کوچه به مسلم برخورد کرد و به او گفت: کجا می روی؟ گفت: به حمام می روم تا محاسنم را خضاب کنم. حبیب گفت: وقت این کارها نیست، نامه امام حسین از کوفه آمده که حضرت در محاصره است، آن ها به خانه نرفتند تا با زن و بچه خود خداحافظی کنند از همان جا به کربلا رفتند و به عاشورا رسیدند..چه خوشبختی بزرگی است که امام زمان برایت بنویسد: فلا تبخل علینا بنفسك…..خودت را ازمادریغ نکن حبیب

سه-من بی می ناب زيستن نـتـوانم

بی باده کشید بار تن نـتـوانم
من بنده آن دمم که ســاقی گـوید
يک جام دگر بگیر و من نتوانم
هرسال دم مهمانی غصه میخورم که آی ظرفم و ظرفیتم و … امسال می خواهم بی خیال شوم و دستهایم را سفت بگیرم به چادر مادر که در شلوغیهای رسیدن به مهمانی تو گم نشوم… اصلا دلم میخواهد زیر چادرش قایم شوم کسی نبیند شیطان چقدر پاچه ام را گرفته و چندجای لباس تقوایم را پاره کرده… تازه دلم لقمه می خواهد لقمه های مادرانه…  بی نیاز از هر چه ظرف… از آن لقمه های عاشقانه که مادر برایت بپیچد که قوت بگیری اندازه خودت، از همان چیزها که کم داری و حسابی بهش نیاز داری…

چهار- وساطت جاشدن زیر چادر مادر با توست یابن الحسن

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است….

فهرست مطالب