دخترک گریان را به زحمت توی بغلم نگه داشته ام و باعجله به سمت ماشین می روم. در همان حال توی گوشش زمزمه میکنم: مامان جون میدونم تشنه ت شده، فقط اینجا آب نیست. باید صبر کنی تا برسیم به ماشین. فاطمه شدیدتر گریه میکند و توی بغلم دست و پا میزند. دوباره حرف هایم را از سر میگیرم: دختر گلم نیاز به این کارا نیست، من میدونم تشنه ت شده ولی آب تو ماشینه. ببین اینجا هیچی آب نیست که من به تو بدم. مشخص است که در یک سال و چند ماهگی درکی از حرف های من ندارد. چون باز گریه را شروع می کند و انگار در دنیای آدم فضایی ها گیر افتاده باشد برای رسیدن به خواسته اش تقلا می کند. این حرف ها هم انگار بیشترین فایده اش این است که نه او، خودم را آرام کند.
قصه تکراری همه مادرها با بچه های کوچک قصه صبر است. صبر کن تا غذا آماده بشه، صبر کن تا غذات سرد بشه، صبر کن تا بابا حاضر بشه، صبر کن تا نوبت تاب سواری تو بشه… یک وقت هایی شدت بی منطقی شان آدم را کلافه می کند: این غذا مال خودته. صبر کن سرد بشه. میسوزی!
باز داشتم برای فاطمه حرف میزدم: حواسم بهت هست، به گرسنگی ت هست، به تشنگیت هست، به خستگیت هست، به اینکه الان میخوای بازی کنی هست… اصلا خدا منو گذاشته واسه اینکه مراقب تو باشم، به خواسته های تو برسم… نگران نباش. انقدر فکر نکن هیشکی حواسش بهت نیست و باید جیغ بزنی یا پابکوبی که متوجه خواسته ت بشن. بعضی وقتا طول میکشه تا به خواسته ت برسی، طول کشیدنش به خاطر این نیست که من حواسم نیست، من یادم رفته، یا تو تنهایی… من هستم، کاملا هم حواسم هست که الان چی نیاز داری. فقط بعضی وقتا نمیتونیم سریع به خواسته مون برسیم. مثل همین الان. باید چند دقیقه صبر کنیم به ماشین برسیم تا بتونیم آب بخوریم.
بعد یک آن دیدم انگار یکی دیگر دارد همین حرف ها را به خودم می زند. فقط زبانش کمی فرق کرده بود، مثال هایش بزرگانه تر شده بود و لحنش قطعا مهربان تر از من بود: حواسم بهت هست، دعاهایت را می شنوم، از غصه هایت خبر دارم، آرزوهایت را میدانم، اصرارت را می بینم، از نیازت آگاهم. تو توی دنیا تنها نیستی. من همیشه هستم. نزدیک نزدیک. مهربان تر از مادر. فقط بعضی وقت ها باید صبر کنی تا به خواسته ات برسی. وقتی طول کشید فکر نکن نشنیدم یا حواسم نیست یا دوستت ندارم. ضجه نزن و پانکوب و پشت نکن. صبر کن. من حواسم بهت هست.

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (بقره ۱۸۶)

فهرست مطالب