پیامبر مهربانی ها می فرمایند: « دوست خوب مانند عطرفروش است. حتی اگر چیزی از عطرش به تو ندهد، بوی عطرش به تو می رسد…»
وسط شلوغی این دنیای پرهمهمه، انگار همه ما را هم بوی خوشی به اینجا کشانده. شمیم دلنواز آیات دلنشین کلام خدا، بوی خوش صلوات، و قطعا عطر بهشتی دوستان خوب. سلام به همه دوستان خوب باشگاه قرآنی نور…

یک روزهایی هم هست که فاطمه روی دور بدقلقی است. بدقلقی که نه، خوش احوال نیست. بهانه گیری و گریه اش زیاد است. دم به دقیقه. از صبح همه گریه ها و غرها و بهانه های ریز و درشتش را جانم گفته ام. دیگر غروب شده. هلاکم از خستگی. دلم میخواهد لااقل نیم ساعتی بخوابد، غر نزند، تا زمین میگذارمش گریه نکند که بلندم کن، تا اسباب بازی اش می افتد غرغر نکند که بده دستم، تا توی اتاق می روم جیغ و فریاد راه نیندازد که تنها ماندم… دم همین غروب های خسته و کلافه، وقتی دوباره برای صدمین بار متوالی در آن روز گریه اش شروع می شود، باز هم، بی آنکه بخواهم تنها پاسخم (جانم) است. نشده بگویم آخ فاطمه! نشده بگویم خسته ام کردی… نگفته ام وای از دست تو… باز همه محبت های عالم جمع می شود توی صدایم و به سمتش می روم: جان دل مادر…
انگار در پاسخ چیز دیگری ممکن نیست. متصور نیست. مادری معجزه می کند.
و هربار ته این غروب های خسته و کشدار، موقع ادای آن جانم های معجزه آمیز به تو فکر می کنم. که خودت گفتی از مادر مهربان تری. و هی توی فکرم مزه مزه می کنم وقتی برای هزارمین بار سرم به سنگ خورده، وقتی خسته ام، وقتی بهانه گیر می شوم، وقتی حرفت را گوش نکردم و حالا پشیمانم، وقتی غصه دارم، وقتی دلگیرم… باز هم پاسخ تمام ناله ها و اداها و غرها و بهانه گیری های من در بارگاه قدسی ات، (جانم) است؟
و هزار پرنده شادی یکدفعه در دلم پرواز می کنند…

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر ۵۳)

فهرست مطالب