یک. شکر، پر شدن از تو

راغب در مفردات می گوید: شکر به معنی تصوّر نعمت و اظهار و ابراز آن است، بعضی گفته اند در اصل کشر (بر وزن کشف) بوده که به معنی ابزار و اظهار است، و عین شکراء، به معنی چشمه پُر آب است، بنابراین شکر به معنی پُرشدن وجود انسان از یاد نعمت ها است. مفهوم مقابل آن واژه كفر و به معناي فراموشي نعمت و پوشاندن آن است.

از دیگر معانی ذکر شده برای شکر، بزرگداشت نعمت دهنده با اعتراف به وجود نعمت، اطاعت از بخشنده نعمت است و شکر با طي كردن مراحل سه گانه آن يعني شكر قلبي، زباني و عملي حاصل مي شود (مكارم شيرازي، 1374، ج10، ص (278 در تعبيري ديگر، شكر، استعمال نعمت است درهمان مصرفي كه براي آن خلق و عطا شده و در نتيجه، كفر به معناي صرف نعمت در غير مورد و محلّ آن است.

ریشه شكر در شش آيه از آيات قرآن كريم 147 نساء، 158 بقره، 30 و 34  فاطر، 23 شوري و 17 تغابن با لفظ شاكر و شكور به عنوان صفتي از صفات خداوند متعال آمده است.

دو. شکر، فرمان تو

شکر ذکرآور است و ذکر شکرآور: فَاذْكُرُونىِ أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لىِ وَ لَا تَكْفُرُونِ، به ياد من باشيد به ياد شمایم، از یاد نعمتهای من آکنده باشید و نعمتها را نپوشانید. 152 بقره

شکر از جنس عمل است: اعملوا آل داود شكراً. 12 سبأ

حضرت على (علیه السلام) فرمودند :

شُکْرُ الْمُؤْمِنِ یَظْهَرُ فى عَمَلِهِ، شُکْرُ الْمُنافِقِ لایَتَجاوُزُ لِسانَهُ;  شکر مؤمن در عمل ظاهر می شود، اما شکرگزارى منافق فراتر از زبانش نیست.

ارتباط با طبیعت شکرآور است: باد و دریا و چهارپایان و میوه ها و کشتی!

وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ يُرْسِلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِيُذيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (روم/46)

وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (نحل/14)

وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في‏ بُطُونِها وَ لَكُمْ فيها مَنافِعُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (21) وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ (مومنون/22)

وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (ابراهيم/37 (

وَ تَرَى الْفُلْكَ فيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (فاطر /12)

پر بودن از یاد نعمت/ خوبی های خدا و والدین: أَنِ اشْكُرْ لىِ وَ لِوَالِدَيْكَ إِلىَ‏ّ الْمَصِير. لقمان/14.

آدم وقتی وجودش از اعتراف به نعمتها و خوبیها پر شد روابطش با عالم تغییر می کند.

سه. شکر نتیجه آشکار کردن خوبی تو

شکر عامل توسعه وجود: لَئنِ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ (ابراهيم/7)

صبر و شکر مایه فهم جدیدی از عالم، درک تازه: انَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور(شوری:33، ابراهيم:5 ،لقمان : 31 و سبأ :19)

شکر مایه نجات: کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوط بِالنُّذُرِإِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً إِلاّ آلَ لُوط نَجَّیْناهُمْ بِسَحَر ِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ شَکَرَ

قوم لوط انذارها را تکذیب کردندـ ما بر آنها تندبادى که ریگها را به حرکت درمى آورد فرستادیم (و همه را هلاک کردیم)، جز خاندان لوط را که سحرگاهان نجاتشان دادیم! این نعمتى بود از ناحیه ما; این گونه هر کسى را که شکر کند پاداش مى دهیم!

شکر و ایمان مانع عذاب: ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللّهُ شاکِراً عَلیماً . 147 نسا

ناشکری اسلحه اصلی شیطان: قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿۱۶﴾ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ 17 اعراف

گفت پس به سبب آنكه مرا فریفتی من هم براى [فريفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست آنگاه از پيش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت .

چهار: شکر و شادی

خدایا، همه داستان زندگی براساس سوره انسان انگار انتخاب بین شکر و کفر است. إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا

انتخاب حجت لازم دارد… امام می خواهد

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ (یونس/58) در روایت است که فضل الله نبی اکرم هستند و رحمت امام است.

خدایا، امروز روزی است که تو نعمتت را بر ما تمام کردی روزي كه آتش نمرود بر “ابراهيم خلیل” گلستان شد عصاي «موساي كليم» بر سحرِ ساحران غالب آمد و روز خلافت «يوشع» از «موسي عليه السلام»، «شمعون» از «عيسي عليه السلام آصف بن برخیا از «سليمان عليه السلام» و «علي عليه السلام» از «محمد صلي الله عليه و آله وسلم» است. امروز روز برطرف شدن غم‌هاى مومنین است.

پر شدن از یاد اینکه تو ما را در دوری و سختی زمین تنها نگذاشته ای، پیامبر دنبالمان فرستاده ای و امام گذاشته ای تا راه برگشت به تو را گم نکنیم عاشقانه ترین پیش فرض و امیدبخش ترین نگرشی است که سختی ها را آسان و رشدآور می کند.

خدایا، ما را به اماممان برسان.

پ.ن. یک. سمیرای عزیز پرسیده برای اینکه احساس نیاز به امیرالمومنین داشته باشیم چه کنیم؟ جواب: از جاتون بلند شید و زندگی کنید. هر کس این کارو بکنه احساس نیاز به امیرالمومنین (حجت) پیدا می کنه … تا وقتی که نشستیم و زندگی نمی کنیم اضطرار به وجود هیچ حجتی پیدا نمی کنیم. لذا ذکری رو که در نشست چهلم بعد از تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها در تعقیبات نماز توصیه کردم را پیشنهاد می کنمJ

پ.ن. دو. البته خطبه غدیر غوغاست… اما من این دو فراز را تیمنا و تبرکا در پایان عیدانه امروز گذاشتم. اوصیکم. و نفسی به خواندن دقیق همه اش

مَعاشِرَالنّاسِ، علی (فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِی، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ (الَّذی ذَکَرَهُ الله فی سُورَةِ یس: “وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ”

هان مردمان! علی را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نوشته و من نیز آن را در جان پیشوای عاشقان، علی، ضبط کرده ام. او (علی) امام مبین است که خداوند او را در سوره یاسین یاد کرده که: “وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ”

مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلی مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیَدَی) وَ مُعْلِمُکُمْ: أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.

هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده است.

فهرست مطالب