میگفت هر چیزی زمانی دارد. که اگر دقیقا در آن زمان اتفاق نیفتد، فوت میشود. می میرد و دیگر هرگز زنده نخواهد شد. 
تاکید میکرد که بعضی کارها هست که مخصوص شب است. اگر در شب انجام دادید، دادید. اگر نه عمراً نمی توانید در زمان دیگری محققش کنید. 
اینکه کارهای شنبه مخصوص شنبه است و با کارهای یکشنبه فرق دارد. اینکه جمعه برای یک سری کارهاست که هیچ وقت دیگری برایش مساعد نیست را اضافه میکرد به این سوال که پس چرا ما هر کاری را هر وقت دلمان میخواهد انجام می دهیم؟! امروز نشد فردا! شب نشد، روز! این هفته نشد هفته بعد، ماه بعد، سال بعد؟!
و جواب میداد که چون ما اصولاً توی زندگی مان کاری انجام نمی دهیم!! در واقع ول معطلی هایمان را از این روز به آن روز پاس می دهیم. آنها که #کار میکنند و #کار_واقعی و اساسی انجام می دهند، امکان ندارد این فوت وقت را جدی نگیرند!
مثال می زد از رحم مادر. از آن سلولی که دقیقا یک زمان مشخصی برای لانه گزینی وقت دارد، و وقتی آن زمان را از دست بدهد، محکوم به مرگ و فناست.
می گفت شب زمان تقدیر است! 
قراری که شب گذاشته شود پایدار است!
شب است که جای برنامه ریزی کردن است نه صبح…
#قلب ما #قرار می خواهد و جایش فقط در #شب است.
 بریزیم بیرون همه آنچه مُخلِ این قرار است. و شب ها را برای شنیدن، فکر کردن، عبادت و برنامه ریزی خالی کنیم!
 
نشست خوبی بود… سحر دومین جمعه از ماه مبارک رمضان… در تاریکی پر خیر و برکتِ شب
 
#سی‌وهشتمین_نشست_باشگاه_قرآنی_نور

فهرست مطالب