« شاه عشق »

سارا جلوداریان

خدا در آينه ي كعبه، آفريد تو را
و از سلاله ي روح خودش،‌ دميد تو را
بهشت را به تماشاي خلقت تو گماشت
ميان هاله اي از نور، پروريد تو را
به يمن مقدم خوبت، جهان مصور شد
شبيه هيچ بني آدمي، كشيد تو را
در آمدند جميع فرشتگان به سماع !
همينكه در دل هفت آسمان، وزيد تو را
فلك، به واسطه ي شانه هات ميزان شد
خداي عادل مطلق كه برگزيد تو را
تو آن يگانه ترين رازدار حق بودي
كه داده بود به اهل زمين، نويد تو را
خزان ياس، شب چاه، عصر عاشورا !
كه داغهاي گران، عاقبت خميد تو را
تو آيه بودي و در لامكان گشوده شدي
غدير، از نفس مصطفي شنيد تو را
غرور سرو كجا و شكوه قامت تو !
كه هر چه خوش قد و بالا ، نمي رسيد تو را
تو شاه عشقي و نامت « علي ولي الله»
كه بسته اند همه خاكيان، اميد تو را…

فهرست مطالب