آن گاه فرمود: من فرزند كسی هستم كه سوار بر بُراقش كردند و در آسمان بردند، من فرزند كسی هستم كه شبانه او را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی بردند، من فرزند كسی هستم كه جبرئیل تا سدرة المنتهی او را پیش برد، من فرزند كسی هستم كه آن قدر نزدیك شد و نزدیك شد كه گویا به اندازهٴ دو كمان یا كمتر از آن به مقام قرب الهی رسید، من فرزند كسی هستم كه با ملائكه آسمان نماز گذارد، من فرزند كسی هستم كه پروردگار جلیل آنچه را كه خود می خواست، بر او وحی كرد.

غالب این جملات برگرفته از قرآ ن كریم است. مردم شام هر چند تحت تأثیر تبلیغات معاویه و خاندان و وابستگان اموی او بودند، ولی قرآن كریمْ چیزی نبود كه از آن بی اطلاع باشند. بلكه به لحاظ عربی بودن زبانشان با آیات و كلمات آن مأنوس بودند. از این رو با شنیدن این فضایل و كمالات كه امام سجّاد(علیه السلام) آنها را به خود نسبت می داد، تعجب می كردند و از یكدیگر می پرسیدند این اسیری كه با غل و زنجیر او را بسته اند كیست كه این ادعاهای بلند را دارد؟ لذا آن حضرت خود را معرفی كرد و فرمود: آیا می دانید من فرزند چه كسی هستم؟ «أناابن محمّدالمصطفی، أناابن علىّ المرتضی»؛ من فرزند رسول الله هستم، من فرزند علی مرتضی هستم. آن گاهآن چون جوّ شام كه با تبلیغات خصمانه و كینه توزانهٴ هیئت حاكمهْ تیره و تار شده بود بر ضدّ علی بن ابی طالب(علیه السلام) بود، به ذكر فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام) پرداختند و فضایل و كمالاتی فراوانی از آن حضرت نقل فرمودند.

سپس فرمود: «أناابن فاطمةالزهراء، أناابن سیدةالنساء»؛ من فرزند فاطمه زهرا هستم، من فرزند سرورزنان هستم.

این سخنان حماسی و شورانگیز كه به تعبیر مورخین با «أنا، أنا» گفتن امام سجّاد(علیه السلام) ادامه داشت و چون رگباری آتشین تار و پود حكومت اموی را نشانه گرفته بود، اوضاع سیاسی شام را دگرگون كرد و مردمی را كه به خاطر پیروزی یزید و حكومت ننگین اموی جشن گرفته بودند، از خواب غفلت بیدار نمود و جشن و شادیشان را به مجلس گریه، ضجّه و عزا تبدیل كرد. یزید كه احتمال شورش و فتنه می داد، از مؤذّن خواست تا با اذان گفتن خود، كلام آن حضرت را قطع كند. امّا امام(علیه السلام) با درایت امامت از همان اذان نیز به نفع خود و خاندان عصمت و طهارت و بر ضدّ یزید و شجرهٴ خبیثهٴ اموی استفاده كرد.

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: هنگامی كه اسرای اهل بیت(علیهم السلام) از سفر غم بار كربلا به مدینه باز گشتند ابراهیم بن طلحة بن عبیدالله، كه در میان استقبال كنندگان بود، از امام سجّاد(علیه السلام) سؤال كرد: در این جنگ چه كسی پیروز شد؟ آن حضرت فرمود: اگر خواستی بفهمی پیروز واقعی كیست، وقت نمازْ اذان و اقامه بگو و ببین نام چه كسی را بر زبان می آوری؟

به عبارت دیگر به او فهماند كه ما رفته بودیم تا نام نبی اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را زنده كنیم و به این هدف نیز رسیدیم؛ چون عده ای می خواستند نام امویان را به جای نام انبیا و اولیا بنشانند، ما همه چیزمان را در راه خدا داده و با اهدای خون خود جلوی این فاجعه را گرفتیم. در مقابل نام و یاد ما تا ابد زنده و پاینده خواهد بود و انتقام ما را نیز از دشمنانمان خواهد گرفت و لذا هیچ نگرانی نداریم.

سخنان امام سجاد (سلام‏ الله‌علیه) كه بر منبر شام ایراد فرمود، نشان می‏ دهد كه حضرات معصومین (علیهم‏ السلام) به حكمت عبادات رسیده‏ اند. در بخشهایی از سخنان آن حضرت آمده است: «أنا بن مكّة ومنی، أنا بن زمزم وصفا» من فرزند مكه و منا هستم؛ یعنی آن عبادتی كه باید در مكه و منا انجام بگیرد من به آن رسیده‏ ام و آن عبادت مرا به اینجا رساند، نه اینكه من فرزند سرزمین مكه و منا هستم. آنان كه در منا زندگی می‏ كنند و اهل آن سرزمین‏ اند فرزند منا نیستند؛ آنكه قربانی می‏ دهد تا دین زنده و محفوظ بماند او فرزند مناست. آن كسی كه حاضر است بهترین شهدا را نثار و ایثار كند تا دین خدا محفوظ بماند، او به حقیقتِ قربانی رسیده است؛ او فرزند مناست گرچه منا نرفته باشد.

…………………………..

منبع: کتاب «حكمت عبادات» و کتاب «حماسه و عرفان » آیت الله العظمی جوادی آملی

فهرست مطالب