حسین آرام جانم….

در فضیلت سوره فجر از امام صادق علیه السلام نقل شده است: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کنید. زیرا این سوره ، سوره امام حسین علیه السلام است. هر کس این سوره را قرائت نماید در روز قیامت در درجه امام حسین علیه السلام و همراه ایشان خواهد بود.(1)
ابو اسامه می گوید: من در مجلسی که امام صادق علیه السلام این حدیث را فرمود حاضر بودم از ایشان پرسیدم: چگونه این سوره مخصوص امام حسین علیه السلامشد؟ فرمود: آیا این آیه را نشنیده ای: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی… منظور از نفس مطمئنه امام حسین علیه السلام است.(2)
روضه گرفتیم، باز هم “بزرگتر  جمع” حواسش بود که باید دوباره فجر را بخوانیم و باید بیشتر واژه های سوره ی فجر را مز مزه کنیم، چشمانمان عاجزانه به سمت سوره بود، سوال هایمان یک هفته ای می شد که در ذهنمان پایین و بالا می رفت، دیگر وقتش بود که سوره برایمان بگوید: “آرام شدنی مثل حسین” را.

نکاتی چند از سوره به شرح زیر است:

*مراحل تکامل انسان تدریجی صورت می گیرد. ا ز قسم های اول سوره می شود فهمید، قسم هایی از جنس زمان، جنس حرکت، جنس تنگی  و سختی (لیال عشر) ، روشنی (فجر) و دلگرمی( لیل اذا یسر) و شب ب تدریج فجر می شود.

و آدمی در این سیر زمین و زمان مدام رشد می کند، شب هایش روز می شود، سختی هایش، به یُسر می رسد و عیوبش اصلاح می گردد.

*سوال: این سیر تکامل و رشد  و رفع نواقص کی و چطور اتفاق می افتد؟ قوه ی ذی حجرشدن معیار مقصدسنجی ماست، محدوده شناسی مهم است و در تمامی مراحل اتفاق می افتد.در ادم هاحدود نداشتند و حتی به بچه هارحم نکردند. درپاسخ به ظلم هم بایدحدودرعایت بشود.کربلایی ها سن مشخصی ندارند و در تمامی رده های سنی می شود کربلایی شد.  فقط باید ذی حجر بود تا به نفس مطمینه رسید . هر کسی تصمیم بگیرد ذی حجر شود، کربلایی خواهد بود.

 *مسیرذی حجرشدن رعایت اخلاق اجتماعی است. نگاه و حواسمان به اطرافیانمان باشد.کلاس قران گذاشتن واکرام یتیم و… . باید مسکین ها را اطعام کرد و برای یتیم ها ولیّ شد.
*ریشه ی تمام مانع های ما برای انجام خیر “ترس” است.. بسیاری از کسانی ک امام را یاری نکردند ب خاطر ترسشان بود. ترس از دست دادن دنیا و نعمت هایمان نمی گذارد که امام را یاری کنیم. ترس در انسان موجب می شود که باب الهام خدا ب رویش بسته شود، ترس مانع فهم “باید و نبایدهای حقیقی” می شود.
ترس انسان را دو قطبی می کند.از نعمت خوشحال شده  و از فقر می ترسد، آخر نمی داند “لاحول ولاقوه الا بالله” .هر چه از خداست امانت است…الحمدلله فی کل حال.

با حسین بودن، با سوره ی فجر هم نشین بودن آدم را آرام می کند، آخر، آخرش نفس را مطمئنه می کند….

***سخنان حضرت با لشکریان در لحظات آخر

چهار هزار نفر تیرانداز او را احاطه کردند! و بین او و بین خیام حَرَمش جدائی انداختند. حضرت سید الشّهداء علیه السّلام فریاد زدند:

یا شِیعَه ءَالِ أَبِی سُفْیانَ! إنْ لَمْ یکنْ لَکمْ دِینٌ وَکنْتُمْ لَاتَخَافُونَ الْمَعَادَ، فَکونُوا أَحْرَارًا فِی دُنْیاکمْ! وَارْجِعُوا إلَی أَحْسَابِکمْ إنْ کنْتُمْ عُرْبًا کمَا تَزْعُمُونَ!

«ای شیعیان و پیروان آل أبی سفیان! اگر برای شما دینی نیست، و رویه شما اینست که از معاد نیز نمی ترسید؛ پس در زندگانی دنیای خود از آزادگان باشید! و اگر همچنانکه می پندارید، از طائفه عرب هستید، به حَسَب های خود برگردید (و از اعمال ناجوانمردانه احتراز کنید»

شمر، حضرت را صدا زد که: «چه می گوئی ای پسر فاطمه؟»

حضرت فرمود: «من با شما در جنگ هستم! بر زن ها مؤاخذه ای نیست؛ و تا وقتیکه زنده ام، این لشکریان یاغی و متعدّی خود را از دستبرد به حرم من بازدارید!»

قالَ اقْصِدونی بِنَفْسی وَاتْرُکوا حَرَمی قَدْ حانَ حینی وَقَدْ لاحَتْ لَوآئِحُهُ

فرمود: «حَرَم مرا رها کنید و سراغ من بشخصه بیائید! و اینک زمان شهادت من نزدیک شده و آثار و علائم آن پدیدار گشته است»

شمر گفت: «این درخواست را می پذیریم!» و آن جماعت همگی بطرف خود حضرت روی آوردند و جنگ شدّت یافت و عطش بر آن حضرت بسیار شدید شد

و برای بار دوّم از برای وداع به خیمه آمد، و با اهل حرم وداع نمود، و سپس به مرکز مبارزه بازگشت؛ و بسیار می گفت:

لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّه إلَّا بِاللَهِ (3)

.__________________
پی نوشت:

(1) ثواب الاعمال، ص123
(2)  بحارالانوار، ج24، ص93

(3) «لهوف» ص 105

فهرست مطالب