پس سوالات دوستان را با آیات همین سوره پاسخ دهید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
لا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿١﴾ وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿٢﴾ وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿٣﴾ لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿٤﴾
قسمت اول سوره: ناظر به قسم و جواب قسم است.
به چی قسم می‌خورد؟
لا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿١﴾ وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿٢﴾
برخی «لا» را لای تأکید می‌دانند. یعنی خیلی قسم می‌خورم.
برخی هم آن را لای نفی می‌دانند. این طوری ترجمه می‌کند: با توجه به اتفاقی که افتاده (مباح شمردن خون پیامبر) و قداست آن سرزمین از بین رفته، دیگر به آن قسم نمی‌خورم.
ترجمه آیه ۱: قسم می‌خورم یا نمی‌خورم به این سرزمین
حل:
۱-به معنای مقیم شدن: در حالیکه تو مقیمی در این شهر- چه قدر این شهر قسم خوردنی است.
۲- حلال شدن خون تو: قسم خوردن ندارد سرزمینی که خون تو را حلال شمردند.
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿٣﴾
قسم به والد و آنچه ولد اوست.
لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿٤﴾
انسان را در سختی خلق کردیم.
قسمت دوم: بیان یک سری پندار در باب انسان و جواب آن پندارها
أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ﴿٥﴾ یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالا لُبَدًا ﴿٦﴾ أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ ﴿٧﴾ أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿٨﴾ وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿٩﴾ وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ﴿١٠﴾
آیا انسان می پندارد که ما بر او قدرت نداریم که می‌گوید: ای وای مالم نابود شد. (ظاهرا در راه دین باید مالی را هزینه می‌کرد.)
از وقتی اسلام آمده به هر بهانه ای از ما پول می‌گیرند. (مالا لبدا)
آیا فکر می‌کند احدی او را نمی‌بیند (ایحسب ان لن یره احد )
آیا برای او دو چشم قرار ندادیم
و زبان و دو لب به او ندادیم (و لسانا و شفتین)
اورا به دو مسیر هدایت نکردیم (مسیر شکر و کفر، حق و باطل را به انسان نشان دادیم (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا))
پس یک سری پندارهای انسان و احساس هزینه کردن در مسیر دین و از آنطرف پاسخ خداوند در برابر نعمت‌هایی که به انسان داده است.
قسمت سوم:
فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿١١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿١٢﴾ فَکُّ رَقَبَةٍ ﴿١٣﴾ أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ ﴿١٤﴾ یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ﴿١٥﴾ أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ ﴿١٦﴾ ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ﴿١٧﴾ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ﴿١٨﴾ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿١٩﴾ عَلَیْهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ ﴿٢٠﴾
ابتدای این قسمت بیان می‌کند که انسان قرارست در جریان زندگیش گردنه‌هایی را رد کند.
شما هنوز که به گردنه نرسیده اید چه می‌دانید که گردنه چیست
زمانی که می‌خواهد گردنه و یا همان اقتحام عقبه را توضیح دهد (اینکه عقبه‌ها را چه طوری رد کنیم) ناظر به عقبه یا روش حل عقبه:
-آزاد کردن یک بنده یا برده، طعام دادن در روزیکه فوق العاده روز سختی است روز قحطیست، یتیمی که اگرچه از نزدیکان است یا اطعام کردن مسکینی که مترب است: با خاک یکسان شده-
وضعیت اطعام اینگونه تصویر شده: خودت در سختی هستی ولی باید بقیه را هم اطعام کنی.
الذین آمنوا و تواصوا بالمرحمه: ویژگی آدمهایی که از عقبه رد می‌شوند. هم ادامه آیات بالاست هم می¬توان آن‌ را تکه جداگانه ای در نظر گرفت. همنشینان با یُمن و خوشی اند.
در مقابل اینها، همنشینان با پستی و شومی هستند که در آتشی که احاطه کننده است (گیری که راه در رو نداره) قرار داده می‌شوند.
به طور خلاصه
در هر صورت قسم و جواب قسم در باب خلقت انسان در کبد، پندارهای انسان و هزینه کردش در باب دین و بیان آن چیزی که خدا در اختیار انسان قرار داده، معرفی اینکه در مسیر تو گردنه هایی است که هنوز به آنها نرسیدی و اینگونه می‌توانی آنها را پشت سر گذاری. و یا اینکه این کارها خودشان کارهای سختی هستند.
در نهایت دسته بندی سوره به دو گروه الذین امنوا و الذین کفروا که برای هرکدام هم ویژگی‌هایی را مطرح کرده.
فضای کلی سوره به این صورت است:
قصد داریم در هر آیه سوالات را با آیات همین سوره پاسخ دهیم. لذا اول باید ارتباط بین دسته آیات را کشف کنیم.
سوال اول: اینکه انسان در سختی است یعنی چه؟ چه سختی است که همه را در بر می¬گیرد فقیر و غنی؟
تفاوت کبد و رقبه چیست؟ کبد و رقبه در سختی و سنگینی اشتراک دارند. انسان در مسیر زندگی بناست که یک سری سختی را تحمل کند. کسی هم که هدف یا خواستی نداشته باشد این سختی را تجربه خواهد کرد. (عقبه) گردنه یک چیزی است که کسی ویژگی آن را نمی‌داند.
سختی نداشتن به معنی رضایت نیست. ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون به این معنی نیست که مشکلی ندارند که ازش بترسند بلکه ترسی از آن مشکلات ندارند. و ارتباطی بین وجود رضایت و سختی نداشتن نیست.
و ما ادراک مالعقبه: به معنی این نیست که تو نمی¬دانی عقبه چیست. بلکه می¬خواهد عظمت و بزرگی عقبه را بیان کند. علامه در المیزان اینگونه «ما» را مای تعجب می‌گیرند. به این معنی که تو چی می‌دانی که چه طور چیزی است؟ (دلالت بر عظمت)
لقد خلقنا الاتسان فی کبد: آمدن اسم گردنه شاید به این معنی است که مسیری در زندگی است که انسانها ناگزیرند از یک سری عقبه بگذرند. (چه بخواهند و چه نخواهند) چرا که کل نظام هستی رو به تکامل است. در نهایت از این عقبه‌ها به سلامت رد می‌شوند و اصحاب المیمنه می‌شوند و یا رد نمی‌شوند و اصحاب المشئمه می‌شوند. این استدلال دسته سوم آیات را با دسته چهارم به هم مرتبط می‌کند. پس این رویداد ناگزیری در زندگی همه انسانهاست که همه با آن مواجه می‌شوند و یا رد می‌شوند (الذین امنوا) یا رد نمی‌شوند (الذین کفروا) و عقبه‌ها را مصادیقی از کبد در نظر می‌گیرند. انگار که کبد اتمسفری است که عقبه‌هایی را در خود جای داده است و انسان در مراحل مختلف با این عقبه‌ها مواجه می‌شود. اگر قسمت دوم را هم به هم ربط دهیم مروری بر کل سوره صورت می‌گیرد (پندارهای انسان و داده های خداوند)
پاسخ کبد در همه جای سوره موج می‌زند. از وابستگی انسان به یک موجود دیگر می‌توان این کبد را دید. می‌پندارد که مستقل است ولی کسی بر او غالب است (ولی). یا اگر کسی بداند در نظارت است در سختی خواهد بود. ولی این جمله به پیامبر نمی‌خورد پس تحلیل اشتباه است. و هدیناه النجدین در دو راهی قرار گرفتن سخت است. نکته ای برای بالا رفتن دقت در یافتن مصادیق: (در سوره بلد) اگر در آیه‌ای قانونی را به صورت کلی برای همه انسان‌ها مطرح کرد، باید قانون و مصداق‌هایش در پیامبر نیز قابل قبول (قابل قرائت) باشد. به عبارت دیگر اگر آن مصادیق در قامت پیامبر نگنجد این برداشت نیاز به بازبینی دارد.
*سوال: در آيه چهار انسان، به ظاهر خطابی عام است ولی پندارهای نسبت داده شده به انسان ظاهرا عام نیست. آیا می‌توان کبد را به همه انسان‌ها نسبت داد؟ نکته خیلی دقیق است. لقد خلقنا الانسان فی کبد، ایحسب ان لن نقدر علیه احد: ضمیر (ه) به همه انسان‌ها برمی‌گردد. اگر عام نباشد پس انسان هم باید به صورت خاص مورد توجه قرار گیرد.
جواب: علامه هم اینگونه سوالات را (در آياتی مثل خلق الانسان عجولا، خلق الانسان هلوعا، انالانسان لفی خسر) به این صورت جواب می‌دهند: «ال» ال نوع است یعنی نوع انسان به ما هو انسان و وجه انسانی هبوط کرده اش در نظر بگیریم فارغ از اینکه با فطرت تربیت شود،‌ این‌گونه است. (در کبد قرار دارد) نمونه بارزش در خلق الانسان هلوعا، اذا شره جزوعا. حضرت علامه می‌فرمایند همه انسانها هلوع آفریده می‌شوند (هلوع بودن نوزاد به شیر مادر) اما این صفت می‌تواند با تربیت فطرت تغییر جهت دهد. به عبارت دیگر هلوع بودن را در امور معنوی قرار دهد: بشود حریص علی العلم. اگر این اتفاق نیفتد هلوع بودن او را در نهایت به جزع و فزع می‌افکند. (پس طبع انسان هبوط کرده با ویژگی‌های انسانی محدود در این عالم زندگی برایش کبد است اما با ارتقای معنوی به یک صفت مثبت تبدیل می‌شود. به عنون مثال عجول بودن به صورت مثبت: سارعون بالخیرات و به صورت منفی: استعجال سیئه می‌شود. پس طبع انسان در کبد آفریده شده و اگر این در کبد بودن تحت تربیت فطرت قرار نگیرد می‌شود ایحسب ان لن نقدر علیه احد و اگر تحت تربیت قرار گیرد همان کبد به تصویر ملکوتی دیگر تبدیل می‌شود. (این تصویر را باید در سوره پیدا کرد.)
امام خمینی این مسئله را اینگونه مثال می‌زنند: هر انسانی در بدو تولد شهوت دارد اما اگر تحت مدیریت فطرت قرار گیرد همین صفت تبدیل می‌شود به ابتغا وجه رب. اما اگر بدون تربیت فطرت قرار گیرد می‌شود «زین للناس حب الشهوات» و به سمت منفی می‌رود.
علامه معتقدند در باب پیامبر هم ذات نفس ایشان هم ظلوم و جهول است منتها ظلم و جهل‌شان تحت ولایتی قرار گرفته به علم و عدل تبدیل شده، به استناد ظلمت نفسی.
بنابراین به نوع انسان اشاره دارد ولی عده ای از این دسته خارج می‌شوند (کسی که تحت تربیت فطرت قرار گیرد).
* آیا ذات انسان رنج دارد یا خلقتش در دنیا رنج را ایجاد کرده است؟ به دنیا و اطراف انسان رنج نسبت داده می‌شود؟
بر اساس ادبیات، رنج را به فعل خلقت ربط می‌دهد. به طوری که انسان با همه این بستر مورد توجه است.
*زمان نزول سوره چه زمانی است؟
می‌توان گفت سوره در زمانی نازل شده که مسلمانان شرایط سختی داشته اند و این آیات برای دلگرمی و بیان راه و تحمل سختی نازل شده (تواصوا بالمرحمه).
برای قسمتی از آیات شأن نزولی دارد. ولی نکته ای حضرت علامه می‌فرمایند که آيات و سوره‌ها محدود به شأن نزول نیستند. من سخنرانی را آماده کردم اما یه اتفاقی میفته من آن اتفاق را بهانه ای برای سخنرانی خود قرار می‌دهم. حتی آیات محدود به عرب زبان‌ها هم نیست.
*دکتر سروش معتقدند دقیقا آیات هماهنگ با شأن نزول هستند. این دو رویکرد نیاز به بررسی بیشتری دارد. اینکه آیا این متن ناظر به یک محتوا نازل می‌شود و در بستر آن شکل می‌گیرد؟ یا مافوق این بستر است؟
پاسخ: ما فرض را بر این می‌گیریم که حقایق را بررسی کنیم و لذا فارغ از شأن نزول این موارد را بررسی می‌کنیم.
یکی از شأن نزول‌های مهم سوره: ماجرا در شهر مدینه اتفاق افتاده است. زمانیکه مسلمانان در شرایط مالی بسیار سختی قرار داشته‌اند (هجرت مسلمانان) و پیامبر احکام جدید مالی (انفاق) بیان می‌کنند.
نکته: در مقام اول می‌خواهیم متن را تفسیر کنیم پس باید به همین متن پایبند باشیم. بهتر است ابتدا متن را در بافت خودش بررسی کنیم و در مواجه با تناقض، با تعهد به متن،‌ آن را مرتفع کنیم.
به عبارت دیگر در بررسی گزاره‌ها بهتر است خوانش متن را مطابق با آیه بررسی کنیم. یعنی تدبر آنقدر عمیق باشد و وجه‌های مختلف بررسی شود تا تمامی تناقضات،‌ هماهنگ با متن پاسخ داده شود.
ال “عقبه” چیست؟ برخی معتقدند،‌ ال تعریف است : همان گردنه‌هایی که خودت می‌شناسی. و یا ال جنس است.
نجدین بیشتر ال تعریف است. به معرفه بودن می‌خورد.
کبد چه مدل سختی است؟
آیا مسلمانان سختی بیشتری دارند یا کافران؟ به طور مشخص آیا غربی‌ها در مشکلات و سختی اند یا ما؟
ما داریم انسان تربیت شده سوره بلد را بررسی می‌کنیم. به نُرم کاری نداریم میخواهیم ببینیم آدمی که این سوره تربیت می‌کند چه طور آدمی است. هر انسانی یک ظرفیتی از سختی است (هر کس به یک اندازه).
نکته ای که در باب درد و رنج است اینکه درد می‌تواند از دو منظر مورد بررسی قرار گیرد: ساحت مادی و ساحت روانی. در نتیجه چه بسا درد مادی که از منظر روانی درد محسوب نشود و ای بسا بی دردی که در ساحت روان،‌ درد به حساب آيد.
رابطه بین آیات ۴ و ۵ چیست؟ ایحسب ان لن نقدر علیه احد به چه معنی است؟
اگرچه کبد هست ولی نگران نباشید چون کسی هست که به شما تسلط دارد و رنج شما را می‌بیند. (توجه به لحن خواندن آیه). فکر می‌کند کسی نیست که او را ببیند؟ این لحن درباره آيات دیگر هم صدق می‌کند. به طوری که دو لحن برای این آیات وجود دارد: لحنی مبنی بر ترحم خداوند بر بنده و لحنی مبنی بر تسلط خداوند بر انسان کافر (الم یعلم بان الله یری) لحن مواخذه باشد. آیه می‌تواند لحن توبیخ و یا انشایی با لحن دلگرمی باشد با دو رویکرد مختلف. برای انسان کافر: فکر می‌کند قدرتی بالادست خدا نیست که اینطوری زندگی می‌کند. برای انسان مومن: آیا می‌پندارد که کسی بر او قدرت ندارد و کسی او را نمی‌بیند،‌که اگر می‌پنداشت که کسی بر او قدرت دارد و او را می‌بیند تحمل سختی برای او سخت نبود. این رویکرد با آیات دیگر نیز همخوانی دارد: الم نجعل له عینین. درسته در سختی است ولی مسیر را به او نشان دادیم. به او دو چشم و لب و دهن دادیم (به انسان توان دادیم) یعنی ظاهر ماجرا حاکی از تردید بین خوردن و نخوردن است. من به تو توانی دادم که بتوانی وجه دیگر را هم ببینی و این دو باعث رشد و هدایت تو شود. لذا وقتی رنجی برای هدایت باشد،‌ تحمل آن خیلی راحت‌تر خواهد بود. به عنوان مثال زمانی انسان مخیر است بین خوردن و نخوردن که یک رنجی را تحمل می‌کند ولی زمانی منع نخوردن ضمیمه می‌شود با معنویت (هدایت و عدم هدایت). در این حالت تحمل سختی بسیار راحت‌تر خواهد بود. در این حالت وجه دیگری از ماجرا برای انسان آشکار می‌شود. این باعث می‌شود که در میزان احساس فشار تاثیرگذار باشد. (لحن حمایتی خداوند)
آیه فلا اقتحم العقبه را هم با دو لحن می‌توان خواند. لحن مواخذه و لحن آرام. اگر با لحن دلگرمی خوانده شود، ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالمرحمه و …. هست. شبیه این روایت که مردم از سختی خودشان نزد امام صادق می‌گفتند و امام از سختی امام حسین برایشان می‌گفتند که گردنه‌هایی در زندگی هست که شما هنوز به آن نرسیده اید. در حالیکه کسانی مثل امام حسین از آن رد شدند. اینها که شما می‌گویید سختی نیست.
واژه عقبه به چه معناست؟
عقبه به معنی دنباله‌هایی است که هنوز به آنها نرسیده اید. ولی از واژه اقتحام و آیات بعدی به معنی گردنه‌های سخت تعبیر می‌شود. از عقب و پشت می‌آيد. یعنی مسیری که می روی دنباله‌ای دارد که هنوز به ادراک آن دنباله نرسیده‌ای. گردنه سخت را از آيات بعدش بیان می‌کند. در آینده پیچ‌ها و مسیرهایی هست که تو هنوز به آنها نرسیده ای و آنها مثل اطعام فی مسقبه است.
و والد و ما ولد را نیز می‌توان با دو لحن خواند.
ما فقط ابعاد پاسخ به سوالات را بررسی کردیم. این سوره خیلی عظیم است به طوری که در دو بعد فردی و اجتماعی دسته بندی می‌شود. در بعد اجتماعی ناظر به سختی هایی است که در شکل‌دهی یک سرزمین به وجود می آید. (لا اقسم بهذا البلد و والد و ما ولد) مشکلاتی که در مرحله برپا کردن یک سرزمین به وجود می آيد. این نکته از آیات (و والد و ما ولد) قابل برداشت است. یقول اهلکت مالا لبدا (ناظر به کمک کردن به دیگران) فلا اقتحم العقبه (ناظر به کمک کردن به دیگران) الذین آمنوا (واژه تواصی دارد. یعنی وصیت) در واقع فرایندی سلسله وار را بیان می‌کند و از بنیادی‌ترین سوره‌های نظام سازی است. برپا کردن یک سرزمین و سختی‌هایی که در چنین مسیری وجود دارد. (فرهنگ سازی‌های عمیق و دنباله دار).
اینگونه خواندن و توجه به آیات باعث می‌شود که انسان به رضایت در برابر مشیت الهی برسد. (مانند روایات در باب داستان کربلا. این‌که در برابر چشمان توست برای من کافیست.)
نکات مهم سوره:
۱- زندگی انسان با درد و رنج آمیخته است و خداوند برای رد شدن از این سختی‌ها راهبردهایی را بیان کرده. (توجه به اینکه اغلب اوقات کار سخت نسخه حل مشکل است) از سختی نهراسید.
۲- خداوند می‌خواهد بعد دیگری از زندگی را نشان دهد که تاثیر جدی در تعریف سختی زندگی انسان دارد. چه در مصداق و چه در شدت سختی.
۳- این سوره زاویه نگاهی را در انسان ایجاد می‌کند که مستقیما در تعریف و شدت سختی در زندگی تاثیرگذار است.
ان ربک لبالمرصاد: برای جهنمیان خداوند در کمینگاه است. برای مومنین خدا زیر نظرشان دارد.
چند سوال باقی مانده جهت تفکر:
معنای یقدر علیه چیست؟ خدا قدرت دارد یا خدا تنگ می‌گیرد (سوره شوری)؟ فکر می‌کند ما نمیتوانیم بر او تنگ بگیریم.
با هر دو احتمال قرآن را بخوانید.
اصلا چرا باید کبد باشد؟ از ارتباط بین قسم‌ها می‌توان کشف کرد.
مثلا اینکه مردم آمریکا مومن نمی‌شوند برای ما مهم نیست. (چرا)
روایتی وجود دارد از حضرت علی: هر وقت پس از تعقل و تفکر و مشورت بین دو گزینه قرار گرفتید و نتوانستید انتخاب کنید،‌ گزینه سخت تر را انتخاب کنید. چون به حق نزدیک‌تر است.
درد یک چیز حسی است ولی تفسیر درد می‌تواند منجر به رنج شود می‌تواند نشود. به عبارت دیگر ما درد و بی‌دردی داریم.
موضوع سختی را دو قسمت می‌کنیم: در ساحت مادی و در ساحت روانی.

فهرست مطالب