با تمام قلب از جایتان بلند شوید…
یک- برای هر مادری کمر شکن ترین تهدید این است که خانه[۱] دیگر جای امنی برای فرزندانش نباشد… چیزی باشد که بند و پیوند قلبهای بین فرزندانش را با خانه تهدید کند… خیلی سخت است
دو- اما از آن سخت تر آن است که ببیند ذوق حرفهایش را میکنند و بعد حرفهایش باد هوا میشود…
سه- همه اتفاقات باشگاه در خانه مادری اتفاق میافتد که فرمود: «از دنياى شما سه چيز براى من دوست داشتنى است: تلاوت كتاب خدا ـ قرآن …، نگاه به چهره رسول خدا صلى الله عليه وآله و انفـاق در راه خدا..»[۲]
سلمان میگويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا براى كارى به خانه فاطمه فرستاد، به در خانه كه رسيدم، صداى زهرا را كه درون خانه قرآن میخواند شنيدم[۳]
وقتی قرآن میخوانید بودنتان چه تغییری میکند؟
چهار- از اولش قرار بود باشگاه جایی باشد برای همهی ایتام آل محمد.. سقفی که زیر آن با هم بشویم «انما المومنون اخوه» یک خانواده اصیل که پدری به بزرگواری «محمد» و «علی» دارد.. که به هم کمک کنیم مثل آدمهای بی پدر و مادر و بیمیراث رفتار نکنیم، که برای هم آینگی کنیم نه مقعر نه محدب.. صاف.. صافِ صاف، آینگیِ مؤمنانه.. هر کس حرفهای روشنی از آن میراث را رزقش شده است بیاورد بگذارد وسط سفرهی خانه که از گشنگی نمیریم.. که خوبی تو جیبیهایمان را بگذاریم روی هم تعاونی برّ و تقوا بزنیم به هم وام بدهیم.. در هم شوق خوب بودن ایجاد کنیم.. هم را برای خوبیهای بزرگتر آماده کنیم..
خدا وکیلی بعد از اینکه برای باشگاه دعای افتتاح خواندید به ذهنتان رسید چکار کنید؟ الان باید از جایتان با تمام قلب بلند شوید و بگویید که میخواهید برای این خانه چه کنید…
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
پس نوشت. الناز جانم، درد قهر تو مرا خواهد کشت… تو باش من باشگاه را نوشته باران میکنم
[۱] خانه را بیت میگویند
[۲] وقايع الايام خيابانى ح صيام: ۲۹۵
[۳] بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۴۰.