صله امام؛ اتصال به رحمت الهی
رشته محبت امام، رشته رحمت عام خدای متعال اعم از رحمت رحمانی و رحیمیه است. هیچ رزقی به هیچ مؤمنی نمی‌رسد الا به دست امام، امام واسطه رحمت است. لذا خدای متعال دستور به اتصال به این رشته داده و اصل آن رشته ای که خدای متعال به ما گفته به آن متصل بشوید امام هست و معنی این اتصال این است، همه چیزتان را پای امام بریزید. اگر کسی به جایی رسید که همه هستی خودش را به امام داد و البته در این دادن هستی خود هم احساس طلبکاری نکرد، احساس بدهکاری کرد این انسان ماندگار می‌شود. در روایات ملاحظه فرمودید در کافی شریف هست فرمود: بهترین صله، صله به امام هست. یک درهمش مقابل دو هزار درهمی است که در راه خیر دیگری خرج شود؛ ولی اگر به دست امام دادید و احساس کردید امام به شما محتاج است مشرک می‌شوید؛ اگر کسی جان خودش را به امام بدهد و خیال کند امام محتاج است، مشرک می‌شود؛ امام چه نیازی به ما دارد، البته امام قبول می‌کند. خدای متعال به حضرت می‌فرماید: پیغمبرما «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ فإِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ‌[۷]» پیغمبر ما، از دست آن‌ها بگیر چون وقتی تو می‌گیری آن‌ها پاک می-شوند. تو آن دریایی هستی که وقتی دست‌شان به تو می‌رسد آن‌ها پاک می‌شوند؛ هم تطهیرشان می‌کنی هم شکوفا می‌شوند، آن‌ها وقتی به سرزمین ولایت تو وارد می‌شوند بذر وجودشان شکوفا می‌شود و بر آن‌ها صلوات هم بفرست «فإِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُم» همه هستی‌شان را می‌دهند ولی چون تو بر آن‌ها صلوات می‌فرستی آرام اند مضطرب نیستند که هستی‌شان را می‌دهند. هم تطهیرشان کن هم آن‌ها را به نقطه امن برسان. این کار امام علیه السلام است. اگر هستی ما را از ما می‌خواهد برای این است که بگیرد تطهیر کند ما را به آرامش برساند و البته برای ما نگاهبانی کند؛ قرآن می‌فرماید که این آیه شریفه: «مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ‌[۸]» فرمود این اصلاً در صله امام هست. نکته اش هم واضح هست «ما عندکم ینفذ و ما عند الله باق‌[۹]» تعبیری امیرالمؤمنین علیه السلام دارند. فرمودند: این سائلی که از دست شما می‌گیرد، در این دنیا می‌گیرد از آن گردنه‌های صعب‌العبور عبور می‌دهد آن‌طرف به شما بر می‌گرداند. این که باید این دست را بوسید برای همین هست… ما که نمی‌توانیم عبور بدهیم «ان أمامکم عقبةً کئودا و منازل مخوفةً مهولةً لابد من الورود علیها‌[۱۰]» فرمود: سائلی که از دست شما می‌گیرد این بار شما را برمی دارد آن‌طرف به شما برمی‌گرداند؛ پس وقتی سائل این‌گونه شد اگر انسان امکانی را به دست امام داد ما عند الله و وجه الله می‌شود؛ هر چه به امام برسد و در وادی ولایت امام وارد بشود مثل خود امام، وجه الله و ماندگار و ماندنی می‌شود؛ همه عالم باید متصل به امام بشود و اگر متصل بشوند، این اتصال، اتصال به رحمت الهی است به رحمت رحمانی و رحیمیه الهی است، همه خیرات از آن‌طرف است.
امام علیه السلام؛ محل تجلی رحمت قرآن
خدای متعال وقتی هدایت قرآن را توضیح می‌دهد در چهار مقام «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ‌[۱۱]» که عامل بیداری و یقضه است «وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ»، انسان بیدار شده وقتی می‌خواهد حرکت کند باید سالم باشد، وقتی سالم شد، «و هدیً و رحمة للمؤمنین» هدایت می‌کند. این رحمت، رحمت رحیمیه است. توکل، یقین، رضا و ایمان، این فیوضات قرآن است. قرآن وقتی این را بیان می‌کند می-فرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ‌[۱۲]» همه این فیوضات قرآن ناشی از فضل و رحمت خداست و فضل خدا در این آیه مقصود وجود مقدس رسـول الله صلی الله علی و آله و سلم و رحمت وجود مقدس امیرالمومنین علیه افضل صلوات المصلین است؛ همه نعم باطنی قرآن شعاعی از رحمت رحیمیه خدای متعال هست و این رحمت متجلی در امام است. همه قرآن این‌گونه است.
قطع ارتباط با امام، تبدیل قرآن به کتاب اضلال
کسانی که این رشته یعنی رابطه امت با امام را قطع می‌کنند، رابطه امت با رحمت الهی را قطع می‌کنند. وقتی این رابطه قطع شد این کتابی که سراسر نور است «هدیً للناس» و «هدیً للمتقین» مضل می‌شود ؛ تعبیر قرآن این است «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِين‌[۱۳]» خدای متعال اضلال می‌کند با قرآن هم اضلال می‌کند؛ این که بعضی گفتند اضلال را به خدا نباید نسبت داد خود خدای متعال به خودش نسبت داده و این اضلال عین حق است؛ خدای متعال با قرآن که سراسر نور است «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ‌[۱۴]» اضلال می‌کند. اما چه کسانی را؟ «الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ‌[۱۵]» طبق صریح روایات آن‌هایی که عهد ولایت را نقض می‌کنند، باید با همه وجود به این رشته گره می‌خوردند. وقتی این رشته را قطع کردید قرآن هم دیگر هدایتی نمی‌کند. آن‌هایی که گفتند «حسبنا کتاب الله» مردم را از قرآن هم جدا کردند قرآن دیگر هادی این امت نیست. «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ‌[۱۶]» قرآن همه آیات بینات خداست اگر کسی به قرآن رسید حقیقت توحید برای او واضح می‌شود، و حقیقت توحید از راه دیگری هم واضح نمی‌شود؛ تنها راه وضوح حقیقت توحید، رسیدن به حقایق قرآن و اسرار قرآن است؛ امام باقر ارواحنا فداه فرمود که خدای متعال نفرموده «بین دفتی المصحف‌[۱۷]» اسرار قرآن بین دو جلد نیست، «فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» در سینه آن‌هایی است که خداوند متعال به آن‌ها علم الهی داده «الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» چه کسانی می‌توانند باشند، غیر ما اهل بیت چه کسی می‌تواند بگوید ما حامل حقایق قرآن هستیم؟ مگر کسی می‌تواند قرآن را تحمل بکند، آن‌ها هستند که «حملة کتاب الله‌[۱۸]» دیگران خیلی رشد بکنند «محتمل لعلمکم‌[۱۹]» می‌شوند حامل علم امام می‌شوند که آن هم کار آسانی نیست. فرمود: علم ما «صعب مستصعب» است، باید عبد ممتحنی پیدا بشود بار علم ما را بردارد، سلمانی پیدا بشود که «لأنهما كانا يحدثانه‏ بما لا يحتمله غيره من مخزون علم الله و مكنونه‏‌[۲۰]» چه کسی می‌تواند علم امام را حمل بکند؛ لذا قرآن سراسر آیات بینّات خداست اما «فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» وقتی این رشته را قطع کردی قرآن که باید هادی باشد می‌شود مضل و با همین قرآن امت اضلال می‌شوند.
قطع ارتباط با امام؛ قطع نور هدایت
با این بیان قرآن، اتفاقی که افتاده بعد وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این است که رابطه بین امت با آن رشته ای که باید برقرار می‌شد، قطع شد؛ رشته ای که قطع کردی و عهدی که وقتی آن را نقض کردی دیگر باب هدایت خدای متعال بسته می‌شود و قرآنی که هادی است مضل می‌شود، رشته امت هم با امام قطع می‌شود هم با قرآن؛ این دو نوری است که ادامه نبی اکرم هستند «إنی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی‌[۲۱]» یعنی حضرت وقتی رفتند ادامه وجودشان در این دو حقیقت است؛ اصلاً معنی تارکٌ این هست؛ یعنی من بین شما هستم اما با این رشته؛ وقتی رابطه با این دو رشته قطع شد؛ یعنی رابطه امت با نبی اکرم که مثل نور الهی است و همه هدایت در آن متمثل می‌شود قطع شده، هم با کتاب هم با امام قطع شده است؛ آیه نور، بیان تنزل هدایت است و هدایت و جریان هدایت را در همه کائنات در قوس نزول و صعود توضیح می‌دهد؛ شاید این‌که بعضی این آیه را حمل به مراتب خلقت وجود کرده اند صواب نباشد. این آیه نازل به خلقت و هستی نیست نازل به جریان هدایت هست. «الله نور السموات والارض»یعنی «هدی من فی السموات‌[۲۲]» نه «وجود من فی السموات و وجود من فی الارض». این بیان از وجود مقدس علی بن موسی الرضا است، آن بیان از شیخ اشراق است. می‌شود انتخاب کرد «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ای هدی من فی السماوات و هدی من فی الارض مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ» فرمود: مثل نور، خود وجود مقدس رسول الله هست. در توحید صدوق هست همه هدایت کائنات در حضرت متمثل شده و این مثل نور مثل چراغ‌دانی است «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ» که رحمت و ذکر در این خانه ها است؛ در این خانه ها است که انسان دائم الصلاة می‌شود «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ» رشته امت را وقتی با این خانه ها قطع کردی رشته رفعت و ذکر قطع شده است، بیرون این خانه ها نه ذکری است و نه رفعتی، هزار سال نماز بین رکن و مقام یک درجه بالا نمی‌برد، دو رکعت نماز چهار هزار ساله ابلیس یک قدم بالا نمی‌رود، چون اذن رفعت نیست، شبکه نور وقتی تنزل پیدا کرد در خانه های نبی اکرم متمثل شده است که بعد حضرت فرمودند: این بیوت، بیوت انبیاء است، یک نفر اشاره کرد به خانه صدیقه طاهره عرض کرد این از آن خانه هاست؟ فرمود این سرآمد آن خانه ها است، همه آن خانه ‌ها به این خانه برمی‌گردد؛ وقتی ارتباط امت اسلامی با این رشته رحمت قطع شد «َالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فی الارض‌[۲۳]» این‌ها اصلاح‌شان هم افساد است. وقتی به آن‌ها بگویی چرا فساد می‌کنید «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ‌[۲۴]» این است که کار به جایی می‌رسد که سید الشهدا می‌فرماید «انما خرجت طلب الاصلاح فی امت جدی‌[۲۵]» اتفاقی که افتاده این است.
ضعف دستگاه ظلمت در برابر جریان هدایت
گرچه گاهی قرآن وقتی از دولت آن‌ها صحبت می‌کند برای این که ما بفهمیم و متمسک به رحمت الهی بشویم با بیان‌های شکننده ای بیان می‌کند «أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا‌[۲۶]» گاهی از ظلمات بعد از نبی اکرم، ظلمات ائمه جور، ظلمات سقیفه اینگونه تعبیر می‌کند، ولی گاهی هم می‌فرماید که کل این دستگاه باطل مثل کف روی آب است. «فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا أَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء‌[۲۷]» کل دستگاه باطل یک زبد است و آن حقیقت ماندگار، حقیقت ولایت امیرالمومنین است. گاهی از کل تلاش جبهه باطل و ابلیس در مقابل ولایت حقه تعبیر می‌شود به این‌که تمام تلاش‌شان یک بازدمی بیشتر نیست، «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ ‌[أی الامامة] بِأَفْوَاهِهِمْ» و در مقابل نه تنها این چراغ خاموش نمی‌شود بلکه «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ ‌[ای متم الامامة] وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‌[۲۸]» یعنی امامت در وجود مقدس امام زمان تمام می‌شود.
زهرا سلام الله علیها، حلقه اتصال عالم به حقیقت امامت
در این شرایط برگرداندن امت به مدار خودش و بلکه کائنات به مدار خودش فقط به وسیله یک نفر ممکن است و آن کسی است که مشکات نور نبی اکرم است، چراغ‌دانی است که نور نبی اکرم در او تجلی کرده و آن وجود مقدس فاطمه الزهرا سلام الله علیها است؛ ایشان اقدام کردند برای این که عالم و امت را به مدار خودش برگردانند؛ برای این که حجابی را که بین امام با امت ایجاد شده بود بردارند «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى‌[۲۹]» و این کار را هم کردند؛ باش تا صبح دولتش بدمد؛ صدیقه طاهره حلقه اتصال کائنات به مشکات نور نبی اکرم و به کتاب الهی و به حقیقت امامت است. بلای ایشان معبر عالم به سمت ولایت و نبوت و حقیقت توحید است، اگر بلای ایشان نبود امکان تحمل دین فراهم نمی‌شد؛ امکان تصدیق دین آن هم در مراتب باطنی و اسرارش برای احدی فراهم نمی‌شد. روایت در تهذیب هست «فانا نسئلک ان کنا صدقناک الا الحقتنا بتصدیقنا لهما‌[۳۰]» اوست که دست ما را می‌گیرد به حقیقت وادی ولایت و نبوت ملحق می‌کند و کسی که به دست حضرت متصل به وادی ولایت و توحید شد حالا می‌تواند به خودش بشارت دهد «لنبشر انفسنا بانا قد طهرنا بولایتک»؛ طهارت، طهارت از شرک است و رسیدن به دست حضرت به وادی نبوت و ولایت و مقام طهارت نفس، به مقام توحید و به مقام اخلاص، مقدمه لقاء الله است؛ ولی کار حضرت خیلی گران تمام شد؛ احدی هم جز حضرت در آن شرایط آن کار را نمی‌توانست بکند، وقتی کسی می ‌آید به میدان که محور «او کظلمات فی بحر لجی» است جز حضرت زهرا که مشکات نور الهی است کس دیگری نمی‌تواند به میدان بیاید. ایشان و فرزندانش باید بیایند این حجاب را بردارند؛ لذا بلای فرزندان حضرت زهرا، برای حضرت زهرا است «یا ممتحنة امتحنک الله‌[۳۱]» لذا در روایات هست که عهد عاشورا را از حضرت زهرا می‌گیرند. ایشان تحمل کرد و کائنات را به امیرالمومنین و نبی اکرم گره زد و باب توحید را گشود، بعد از آن‌که آن‌ها بسته بودند؛ لذا حضرت در رویای صادقه دیدند بعد از این که قلوب را متوجه خدا کرده اند بنی تیم و بنی امیه بر منبر ایشان بالا می‌روند و مردم را به قهقرا یعنی رو به کفر، بت پرستی و دنیا بر می‌گردانند ؛ نگران بودند، جبرئیل آمد، فرمودند این‌گونه است؟ گفت نمی‌دانم در این وادی من بی‌خبرم؛ رفت و برگشت آیاتی آورد یکی از آن‌ها سوره قدر بود «انا انزلناه فی لیلة القدر» ما به شما شب قدر دادیم و با شب قدر دولت هزار ماهه بنی امیه بساطش جمع می‌شود، این تعبیر روایت است. «خیر من الف شهر» و حضرت زهرا همین کار را کردند پا به میدان گذاشتند و این حجاب ظلمانی را از حقیقت ولایت و نبوت برداشتند و ارتباط با این حقیقت را برقرار کردند. لذا فرمود در ظلمات آن‌ها فقط یک چیز به درد می‌خورد «و من یجعل الله له نور ‌[ای امام من ولد فاطمه] فما له من النور فی الیوم القیامة» ایشان این کار را انجام داد. ولی این صبر و حرکت بسیار سخت خواهد بود خصوصاً بر امیرالمؤمنین علیه السلام جایی‌که فرمودند: «قَلَّ‏ يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي».

________________________________________

‌[۱] من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۳.
‌[۲] البرهان، ج ۳، ص ۵۷۱.
‌[۳] بقره/۱۶۵
‌[۴] البرهان، ج ۱، ص ۳۶۸.
‌[۵] ص/۲۶
‌[۶] بقره/۱۶۶
‌[۷] توبه/۱۰۳
‌[۸] حدید/۱۱
‌[۹] نحل/۹۶
‌[۱۰] نهج البلاغه، خطبه ۲۰۴.
‌[۱۱] یونس/۵۷
‌[۱۲] یونس/۵۸
‌[۱۳] بقره/۲۶
‌[۱۴] ابراهیم/۱
‌[۱۵] بقره/۲۷
‌[۱۶] عنکبوت/۴۹
‌[۱۷] اصول کافی، ج ۱، ص ۲۱۴.
‌[۱۸] من لا یحضره الفقیه، زیارت جامعه، ج ۲، ص ۶۱۰.
‌[۱۹] من لا یحضره الفقیه، زیارت جامعه، ج ۲، ص ۶۱۰.
‌[۲۰] علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۸۳.
‌[۲۱] تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۴۵.
‌[۲۲] توحید صدوق، ص ۱۵۵.
‌[۲۳] بقره/۲۷
‌[۲۴] بقره/۱۱
‌[۲۵] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹.
‌[۲۶] نور/۴۰
‌[۲۷] رعد/۱۷
‌[۲۸] صف/۸
‌[۲۹] لیل/۱
‌[۳۰] تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۰.
‌[۳۱] تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۰.

فهرست مطالب