سال‌هاست که در بزنگاه‌های زندگی، بیش از پیش احساس نیاز به امامی حیّ و حاضر و چه بسا ظاهر، می‌کنم. اما در روزهای اخیر دچار شرایطی شده‌ام که کاملا به امامی«ظاهر» نیازمندم. امامی که از نزدیک بتوانم با او گفت‌وگو داشته باشم؛ من بپرسم و او جواب دهد؛ من شکایت کنم و او تسلی‌ام دهد؛ من خطا کنم و او مثل پدری مهربان اما آگاه و باصلابت بالای سرم ایستاده باشد و فقط با یک نگاه، مرا سر جایم بنشاند!

من خطاها کرده‌ام… اما خدا لطف کرده و وقتی کاملا از کرده‌ام پشیمان شده‌ام، ورق را برگردانده و خطایم را به نفع خودم تغییر داده! الحمدلله! من طعم توبه حقیقی را (نه صرفا در مسائل شرعی) چشیده‌ام… بازگشت من به خدا و بازگشت او به من… می‌دانم امام زمانم هم واسطه فیض است و بی عنایت او چنین نمی‌شد…

اما پرسش‌های بی‌پاسخی را که نه تنها زندگی من، بلکه زندگی اطرافیانم را نیز تحت‌الشعاع قرار داده چه کنم؟! تصمیمات اشتباهی را که اثرش از زندگی عزیزانم پاک نمی‌شود چه کنم؟ وقتی در تنگنایی قرار گرفته‌ام که نه می‌توانم طلب یاری از غیر کنم و نه می‌توانم بی‌تفاوت از کنار مشکل عبور کنم، امام زمانم کجاست؟! امامی که ریز و درشت ماجرا را، پیدا و پنهان اتفاقات را، سیاهی و سفیدی دل‌ها را ببیند و بداند و بفهمد… کجاست محکمه‌ای که قاضی‌اش از کرده‌وناکرده شاکی و متشاکی آگاه باشد؟! 

اگر چاره کار توسل به اهل بیت و امداد غیبی باشد، حسینی(ع) که همه را در کشتی نجاتش جا میدهد، یا رضایی(ع) که می‌توانم به پابوسش بروم، یا اصلا فاطمه(س)‌ای که مزارش بی‌نشان است و همه ناگزیرند با چشم‌های بسته زیارتش کنند، ما را کافی نبود؟!

عدل‌جهانی را امامی که سال‌ها پیش شهید شده اما رجعت می‌کند و قیام خواهد کرد هم می‌تواند برپا کند! برپایی دین‌حق در سراسر عالم را از امامی که هنوز متولد نشده اما در زمانی که لازم باشد از صلاله پاک پیامبر زاده خواهد شد، می‌توان انتظار داشت!

تفاوت من که به امامی حیّ و حاضر ایمان دارم، با دیگران چیست؟!

من امام «ظاهر» می‌خواهم… من «پدر»می‌خواهم… کجاست آن والد شفیق؟! 

فهرست مطالب