یک- ضمن ابراز تُف به ریا، لازم است بگویم که من در طول سال تقریبا هر روزم را با قرآن به سر می‌برم؛ از روی آن میخوانم، به تفسیر المیزان نگاه می‌اندازم، قرائتهایی که دوست دارم را گوش میدهم، نذر میکنم سوره ای را چند بار بخوانم، موقع آشپزی ترتیل آقای پرهیزگار را پخش می‌کنم، درباره آیه هایی که برایم عجیب هستند سرچ میکنم، برای گل‌هایم آیه هایی که احتمالا برایشان جالب هستند را پیدا میکنم و روی کاغذ نوشته و از شاخه هایشان آویزان میکنم، ختم قرآن برمی‌دارم و مهم‌تر از همه… هر روز دو- سه بار سایت باشگاه را نگاه می‌کنم (حتی مواقعی که ضمن عرض پوزش، انجام وظیفه نمی‌‌کنم) تا اگر نوشته جدیدی هست بخوانم -و البته که اغلب درباره هر یادداشتی بسیار فکر می‌کنم (حتی در مواقعی که ضمن عرض پوزش، کامنت نمی‌گذارم).
اما درست ماه رمضان سال گذشته بود که به طرز عجیبی از قرآن فاصله گرفتم؛ خودم هم به این فاصله واقف بودم و مدام تقلا می‌کردم برای بیرون آمدن از این وضعیت، اما تاثیری نداشت و رمضان من بدون قرآن گذشت. سفره قرآنی بی‌نظیری که پارسال در سایت باشگاه پهن شد و همه سر آن نشستند، حسرت من را چند برابر می‌کرد… می‌دیدم که همه از این سفره بهره‌ای بردند و البته خوشا به حال آن کسانی که سفره را چیده بودند و کریمانه، اطعام می‌کردند از رزق معنوی‌شان… اما من دستم به آن نرسید… .
بعد از ماه رمضان همه چیز به حالت عادی برگشت! تقریبا هر روزم با قرآن سپری شد. تا اینکه دوباره رمضان رسید و… چند روزی هست که قرآن نخوانده ام…

دو- دیروز به این فکر افتاده بودم که وقتی “الشیطان یعدکم الفقر”، خُب پس انتظار می‌رود که الله یعدکم الغنی، یعدکم الوسع، یعدکم الپول… این وسط “مغفرت” به چه درد می‌خورد؟! (البته می‌دانم که در ادامه‌اش وعده “فضل” هم می‌دهد و همه چیزهایی را که گفتم می‌توان در معنای فضل گنجاند (زورچپونی کرد)، اما اول به “مغفره” وعده داده.) این به ذهنم رسید که حتما این فقری که شیطان وعده اش را می‌دهد، باید نقطه مقابل مغفرت باشد، نقطه مقابل آمرزش. انگار آن لحظه‌هایی که خودت را چنان گناهکار می‌یابی که احساس می‌کنی حتی خدا هم نمی‌تواند تو را پاک کند، آن لحظه‌هایی که فکر‌می‌کنی آنقدر آلوده ای که نباید طرف مقدسات بروی، آن لحظه‌هایی که خودت را دور از طهارت می‌یابی و اجازه مسّ قرآن را به خودت نمیدهی، این شیطان است که دارد در قلبت ناامیدی را تلقین می‌کند، شیطان است که به تو وعده فقر و ناچیزی می‌دهد… و خدا وعده آمرزش… وعده پُرکردن تمام خلاءهای وجودت را… وعده مغفرت…

سه- از اعمال امشب استغفار است. باید صد بار بگویم استغفرالله ربی و اتوب الیه…

چهار- امشب خانم دکتر ایمیل زدند که: “شروع کن، بسم الله…”

پنج- الا ان وعد الله الحق

شش- با کریمان کارها دشوار نیست …

هفت- آدم باید خیلی به خدا نزدیک باشد که صدای وعده مغفرت خدا شود…

فهرست مطالب