بسم الله الرحمن الرحیم
میخواهیم از فضای سورة مبارکة یس به سورة مبارکة ص برویم و موضوعاتی که در سورة مبارکة یس کمتر از آنها صحبت کردیم را در سورة مبارکة یس صحبت میکنیم.
در سورة مبارکة یس در مورد آیه، حیات، انذار و… صحبت کردیم. یک مؤلفه در همة این ها نقش داشت. به این موضوع اشاره کردیم اما شاید زیاد به آن نپرداختیم. آیه ۱۱ سورة مبارکة یس: «إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ» انذار همان هوشیار سازی است. حقایقی در عالم در جریان است که هرچه قدر انسان از آن حقایق فاصله بگیرد، حیات و نشاط از زندگیاش میرود. انبیا الهی میآیند تا این حیات و روح را دوباره به زندگی انسانها بازگردانند.
حال زندگی انسان در دست خودش است
انسان ها در یک مردگی و ظلمت و تاریکی زندگی میکنند که خیلی بدون طراوت و تکراری است و خیلی هم از این وضعیت شاکی هستند. فارغ از اینکه محیط و پیرامون چقدر در این زندگی تأثیر میگذارد، قطعاً این زندگی بر عهدة خود آدم ها است. قبلا هم گفتیم که اگر کسی حال زندگی اش خوب نیست، قطعا خودش نقش داشته؛ نه اینکه عوامل بیرونی تاثیر ندارند اما عوامل بیرونی در طول تاریخ و برای انسان های مختلف همین گونه و بسا سخت تر بوده و شرایط و دوران های بسیار دهشتناکی بوده و در همان موقعیت ها هم انسان هایی بوده اند که حال قلب شان خوب بوده و خوب زندگی کرده اند. پس اگر کسی حال زندگی اش بد است، آن را به گردن مشکلات و عوامل بیرونی نیندازد. روز قیامت این را به انسان نشان می دهند که این مشکلات را خیلی ها داشتند اما حالشان بد نبوده و این حال بد به علت حیاتی است که در انسان نیست. همانطور که تجربه داشته اید در روزهایی که حالتان خوب است، اتفاقات بد حالتان را بد نمی کنند؛ اما اگردر روزی حالتان بد است، با هر اتفاق کوچکی برآشفته می شوید. اگر حیات و زندگی در آدم باشد، سخت ترین اتفاقات را به زیبایی رد می کند؛ اما اگر حیات نداشته باشد، مثل یک چوب خشک ترد است، کوچک ترین ضربه ای برای شکسته شدنش کافی است. اما چوب درختان تازه را هرچه سعی کنید نمیتوانید بشکنید و درخت تا آخرین توان برای شکسته نشدن مقاومت می کند. آخرش هم که با همة توان آن را بشکنید، به شما میخندد و میگوید یک شاخة دیگر هم دارم و باز هم میتوانم سبز شوم. علت این اتفاق جریان داشتن حیات در آن درخت است و با وقتی که حیات ندارد خیلی متفاوت است؛ انسان هم همینطور است. مواجهة انسان زنده با مسائل بسیار متفاوت است با انسان مرده. انبیا آمدهاند که این حیات را به انسان بدهند.
ذکر مهم ترین عامل حیات
خداوند در سورة یس میفرماید «إِنَّمَا تُنْذِرُ» تو کسی را میتوانی بیدار و هوشیار کنی و حیات بدهی که «مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ» از ذکر تبعیت کند. از اینجا مشخص میشود که مهمترین عامل حیات، ذکری است که انسان از آن تبعیت کند. ذکر چیست؟ در سورة مبارکة ی یس آیة 19 انبیا میفرمایند: «قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ». اگر اهل ذکر بودید میفهمیدید که حال بد شما بهخاطر خودتان است، ربطی به بیرون ندارد. خودت آن ذکر را نداری که این حالت در تو به وجود آمده.
در آیة ۶۹ سورة مبارکة یس به ماجرای دعوت پیامبر اسلام (ص) میرسد و میفرماید که دعوت پیامبر (ص) شعر نبود، من نیامدم چند جمله بگویم که شما ورد زبانتان شود. شعر چون وزن و آهنگ دارد بهسرعت ورد زبان میشود. من قرآن را نازل نکردم که ورد زبانت شود. پس برای چه نازل کردی؟ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ. این فقط ذکر است. نشان میدهد که ذکر، شعر و ورد زبان نیست. اینکه ما فکر میکنیم اگر تندتند بگوییم سبحانالله، ذکر گفتهایم، اشتباه است. ذکر ورد زبان نیست. ممکن است بگوییم اگر چیزی را به زبان تکرار کنیم مفید است و باعث میشود قلب انسان هم ذکر کند؛ این موضوع درست است. اما ذکر چیزی است که قلب انسان را تکان میدهد. ذکر یک توجه است، نه صرفاً تکرار روی زبان. ذکر شعر نیست که فقط روی زبان تکرار شود، بدون اینکه قلب متوجه شود. اساساً اگر خواستید ذکر را به فارسی ترجمه کنید، بهتر است به آن «توجه» بگوییم. البته «توجه» هم معنی دقیق و صحیحی نیست. ذکر معنای بلندتری دارد. متأسفانه با این ترجمه سطح کلمة ذکر در فارسی پایین آمده. این که عبارتی را سریع بگوییم و تکرار کنیم بد نیست؛ اما این که فکر کنیم ذکر گفتهایم بد است؛ این کار فقط مقدمة یک ذکر حقیقی است. با این کار جزء ذاکرین محسوب نمیشویم.
کسی که با زبان چیزی را تکرار کند، درحالیکه متوجه نیست، متذکر محسوب نمیشود. ذکر، تفکر و توجه میخواهد؛ اما تکرار در توجه خیلی اثر دارد. مثل وقتی درس را تکرار میکنیم تا به قلبمان برود و بعد عمیق شود. تکرار برای ذکر مناسب است، اما خود حجاب ذکر هم است. در عالم همه چیز همینگونه است. هرچه مقدمة چیزی باشد، حجاب آن هم محسوب میشود. چون آدمها بعد از مدتی فکر میکنند آن کار همان تکرار است. تکرار خیلی خوب است، اما ذکر همان تکرار نیست. ذکر توجه قلبی است و توجه عامل اصلی حیات و زندگی است.