اهمیت استفاده از خلوت روزهای قرنطینه در ماه مبارک رمضان

استاد چیت چیان

بسم الله الرحمن الرحیم

چند نکته در مورد استفاده از ماه مبارک رمضان

ما امسال، ماه رمضان متفاوتی را تجربه می کنیم. البته برای امثال ما، ماه رمضان خاص است. برای اولیای خدا که همیشه تجربه خلوت با خدا و راز و نیاز با توجه و با تمرکز را داشته اند، خیلی تجربه جدیدی نیست. اما برای ما که خیلی تحت تاثیر محیط و موقعیت و شرایط  قرار می گیریم ماه رمضان منحصر به فردی است و فرصت خوبی برای استفاده است.

بشر در گذشته به دلیل نبودن شئونات تکنولوژی مثل برق ، رسانه و شئونات دیگر، خلوت های زیادی با خداوند تبارک و تعالی داشته است. وقت های زیادی که در تنهایی و خلوت سپری می شد و چقدر برای او فایده داشت. در آن زمان ها، ساعت های زیادی هوا تاریک بوده است و افراد زمان قابل توجهی که بیدار بوده اند و نمی توانستنند کاری انجام دهند را به تفکر و اندیشیدن سپری می کردند.

زندگی تکنولوژی امروزی که با برق روشن است و با وجود شبکه های اجتماعی خلوتی برای ما وجود ندارد، یک خلاء جدی را در زندگی بشر ایجاد کرده است و در این زمان تقریبا کسی را پیدا نمی کنیم که چند لحظه تنها باشد و بتواند فکر کند.

 البته خدا را شکر که خداوند در زندگی ما نماز را قرار داد که به بهانه ی اینکه در نماز امکان این موضوع وجود ندارد که با شبکه های اجتماعی کار کنیم، ما چند دقیقه ای در روز تجربه ی خلوت را در نماز پیدا می کنیم. البته چون ما خلوت های دیگری در طول روز نداریم ، تمام فکر هایی که قرار است در خلوت انجام بدهیم را در نمازهایمان انجام می دهیم.

ماجرای ویروس کرونا یک خیر خوبی داشته است و اون تعطیلی مجالس جمعی ذکر است. این که می گوییم خیر چون از آن استفاده می کنیم خیر است و گر نه تعطیلی مجلس ذکر خوب نیست. تعطیلی مجالس ذکر یک فرصتی می تواند باشد که ما به خلوت و تک و تنها بودن با خداوند برگردیم.

خدا همه ی ما را وحید و تک و تنها آفریده است  بنابراین همه ی ما نیاز داریم تا خلوتی بین خودمان و خدا داشته باشیم. در جمع بودن با همه خیراتی که دارد، باعث می شود خلوت را تجربه نکنیم. البته اولیای الهی خلوت در عین جلوت داشته اند و آنقدر توانمند اند که می توانند در میان شلوغی ها هم با خدا خلوت داشته باشند اما ما که از اول در شلوغی بوده ایم باید خلوت را تمرین کنیم و حتما سعی کنیم تا از این رویداد خاص و منحصر به فرد استفاده کنیم چون معلوم نیست در تاریخ دیگر چه زمانی ممکن است یک همچین اتفاقی بیفتد که مجالس احیاء و مشاهد مشرفه تعطیل باشند. این فرصتی که در اختیار داریم یک فرصتی هست برای تمرین خلوت و برای اینکه سعی کنیم دوره ی غار حرای پیامبر اکرم را کمی تجربه کنیم.

در آخر جلسه یک تمرینی به شما می دهیم که به این موضوع خیلی مربوط می شود که چطور می توانیم خلوت را در خودمان احیاء کنیم.

بنابراین سعی کنیم از این فرصت استثنایی استفاده کنیم زیرا اگر بتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و یک اتفاق با شکوهی را رقم بزنیم و این فرآیند خلوت کردن را تمرین کنیم، می توانیم یک عمر را با آن زندگی کنیم و در بقیه زندگی خودمان هم خلوت داشته باشیم.

قطعا شیاطین در این اتفاق نقش داشته اند و ما وقتی میتوانیم جلوی شیطنت را بگیریم که آسیب هایی که دشمن وارد میکند،موجب توانمند تر شدن ما بشود.

ماه مبارک رمضان و تجربه خلوت ان شاءالله برای همه اتفاق بیفتد و بتوانیم آثارش را در شب های قدر تجربه کنیم و نزول دفعی قرآن برایمان معنا دار شود.کسانی که اهل فراست و زیرکی اند از این فرصت ها به خوبی استفاده می کنند.

***************

بخش ابتدایی سوره مبارکه تغابن

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره تغابن آخرین سوره از سوره های مسبحات است. این سوره در واقع جمع بندی سوره های مسبحات است. موضوعات خیلی متعددی دارد و اعتقادات و باورهای جدی را مطرح می کند. مطالعه این سوره چون همه موضوعات سوره های قبلی را در خودش جمع کرده، قابل تامل است. اهم موضوعات سوره های قبلی در این سوره جمع شده است بنابراین تدبر آن، تفکر و تعمق بیش تری می خواهد.

در این جلسه آیه ها را مرور می کنیم و ارتباط بین آیه ها را با گفتن نکاتشان کشف می کنیم.

ثواب قرائت سوره تغابن

برای اینکه بهتر توجه مان را به مفاد سوره جلب کنیم ابتدا خواص این سوره را که در کتاب البرهان آمده است را با یکدیگر مطالعه می کنیم.

  • از پیامبراکرم روایت شده است که : کسی که سوره مبارکه تغابن را بخواند، خداوند از او مرگ فجعه ینی مرگ ناگهانی را دفع می کند.

منظور از مرگ فجعه چیست؟

باید توجه کنیم که منظور از مرگ فجعه مرگی که در اثر تصادف یا زلزله رخ دهد نیست. فجعه به معنی ناگهانی از جانب فردی است که موت پیدا می کند و بر اساس اینکه او چقدر غافلگیر شد یا نشد، مرگ فجعه معنا پیدا می کند.

انسان مومن مثل کسی که قاری سوره تغابن است چون آمادگی ویژه ای نسبت به مرگ دارد هر وقت، هر طور بمیرد مرگش به مرگ ناگهانی نیست. مرگ او فجعه نیست چون وقتی که مرگ برایش اتفاق بیفتد می گوید که من منتظرش بودم و هر روز انتظارش را می کشیدم بنابراین هیچ وقت غافلگیر نمی شود.

در مقابل، انسان های کافر هستندکه چه به خاطر تصادف بمیرند و چه به خاطر زلزله و چه در تخت بیمارستان مریض باشند، در هر صورت به مرگ فجعه می میرند چون آماده مردن نیستند و حتی اگر روی تخت بیمارستان هم باشند، انتظار مرگ را نمی کشند.

فرد مومن در هر صورتی ممکن است بمیرد اما هیچ وقت غافلگیر نمی شود مثل علما و شهدا که می گفتند چه زمانی  قراراست از دنیا بروند. آن ها آنقدر برای مرگ آماده اند که متوجه مرگشان می شوند و از مرگشان خبر دار می شوند. در واقع آن قدر آماده هستند و آنقدر مشامشان به آخرت انس گرفته است که وقتی مرگشان نزدیک می شود، بویش را احساس می کنند. آنقدر بویش را دقیق احساس می کنند که دقیقا می دانند در چه مکان و زمانی مرگشان فرا می رسد.

  • کسی که قرائت کند این سوره را و داخل شود بر سلطان زورگویی که از غضب و سخت گیری اش می ترسد خدا شر او را کفایت می کند.

یعنی این فرد تک و تنها در مقابل یک سلطان که حاکمیت در اختیارش است می ایستد و خداوند او را کفایت می کند و خداوند برایش کافی است. یعنی او به دست سلطان کشته نمی شود؟ خیر بلکه هیبت سلطان در مقابل تنهایی او نمی تواند باعث شود که ذره ای از انتخاباتش عقب نشینی کند. شر در اینجا به معنای انتخاب نادرست است.

آدمی که حریمی ندارد و به هیچ چیز اعتقاد ندارد آدم ترسناکی هست حتی معمولی اش هم ترسناک است چه برسد به اینکه سلطان باشد اما قرائت کننده ی این سوره هیچ ترسی از او ندارد. مانند شهید حججی که وقتی دست این آدم ها می افتد ذره ای ترس در چهره اش دیده نمی شود. آرزوی یک کوتاه آمدن کوچک را هم به دست آن ها می گذارد.

این سوره در واقع تربیت کننده ی آدم هایی است که از یک طرف انس با مرگ و آخرت و قیامت دارند و از طرفی دیگر انس و باورشان به مرگ توانی به آن ها می دهد که اگر جلوی دنیای کفر بایستند نمی ترسند و زبانشان لکنت نمی گیرد و اعتقاداتشان یادشان نمی رود و مثل کوه می ایستنند چون خدا برایشان کافیست.

این احادیثی که برای ثواب قرائت سوره ذکر شد خیلی خوب گویای فضای سوره هم هستنند.

غرض سوره در تفسیر شریف المیزان

 این سوره از نظر سیاق و نظم شبیه به سوره حدید است و گویی خلاصه ای از آن است. غرض سوره این است که مومنین را تشویق و تحریک به انفاق کند و ناراحتی هایی که در اثر هجوم مصائب در دل هایشان نشسته است را بر طرف کند و نوید دهد اگر در راه ایمان به خدا و جهاد در راه او و انفاق در راه خدا مشقاتی را متحمل می شوید، همه به اذن خداست و اگر فشار سنگین است ایمان و باور توحیدی که دارید کفایت می کند.

آیاتی که در صدر سوره وارد شده اند جنبه مقدمه چینی برای این غرض را دارند. اسماء حسنی خدا اقتضا می کند که برای بشر بعث و بازگشتی فراهم سازد تا همه به سویش بازگردنند و در آن بازگشت، اهل ایمان و عمل صالح به سوی بهشت جاودان هدایت شوند و اهل کفر و تکذیب به سوی آتش ابدی رانده شوند. این مطالب مقدمه چینی برای آیات بعدی است که می گوید خدا و رسول را اطاعت کنید و بر مصائب خویشتن دار باشید بدون اینکه از ملامت شماتت گران بیمی به خود راه دهید. یاد بعث و قیامت مشام فرد را به گونه ای پر میکنه که نتیجه اش باور توحیدی است و در میدان نبرد هیچ شماتتی نمی تواند آن را ذره ای از مسیر خودش منحرف کند.

این سوره سوره ی ایمان راسخ است ایمانی که کوه تکانش ندهد و رهزنی نتواند به آن آسیبی وارد کند. ایمانی که همیشه صد درد صدی در قلب آدم باشد و قدم های آدم متزلزل نشود. چنین ایمانی رهاورد سوره مبارکه تغابن است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱

مثل بقیه سوره های مسبحات این سوره نیز با تسبیح شروع می شود. همه آنچه در آسمان ها و در زمین است خداوند را تسبیح می کنند و دائما کمال خدا را نشان می دهند. همه موجودات بری بودن خدا از نقص را فریاد میزنند و نشان می دهند که خدا نقص ندارد.

خدایی که همه موجودات او را تسبیح می کنند، مالکیت هر چیز در دست اوست و همه زیبایی ها برای اوست. در هر موجودی که حسنی جلوه می کند، حسن خداست که در آن جلوه کرده است. تحسین ازموجودات تحسین از خداست چون اون، حسنی که خدا دارد را از خودش نشان می دهد.

خدا بر هر چیزی قادر است یعنی برای هر چیز اندازه زده است و اوست که برای هر چیز اندازه و ظرفیت تعیین کرده است.

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴿۲

این آیه با هوالذی شروع می شود. نوعا هوالذی های قرآن مدل های دیگری دارند مثلا هوالذی جعل اشمس ضیاء اما این آیه که با معرفی خدا شروع شده است میخواهد بگوید انسان ها دو دسته اند برخی کافر اند و برخی مومن و در این آیه از اینکه آدم ها به دو دسته تقسیم شده اند به عنوان معرفی خدا استفاده شده است و این یعنی اینکه شمایی که خلق شده اید و می توانید مومن و کافر شوید، جلوه ای از تقدیر الهی است و خداوند همان کسی است  است که شما را خلق کرده است و خداوند به آنچه عمل می کنید بیناست.

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴿۳

خداوند فقط انسان ها را خلق نکرده است بلکه آفرینش آسمان ها و زمین نیز از آن خداست. اما نه یک آفرینش معلومی بلکه یک خلق بالحق یعنی خلق او بر اساس عاقبتی حق است البته یک جاهایی هم خلق به حق را به اجل مسمی نسبت می دهند. خلق بالحق یعنی خلق نتیجه دار و غایت دار. در واقع این آیه روی این موضوع تاکید دارد که خلق خدا لعب و لهو و بی نتیجه و سرگرمی نیست. خلق خدا نتیجه و غایت دارد و غایتش یک غایت حق است. همین طور که شما خلق شدید همه آسمان و زمین خلق شده اند و همه ی این خلق شدن ها با غایت و نتیجه است.

در این بین شما هم خلق شده بودید اما شما را صورت گری کرد و چه زیبا صورت گری کرد. این آیه می گوید که انسان در خلق بودن با آسمان و زمین یکسان است و بین آسمان و انسان فرقی نمی کند هر دوی آن ها مخلوق اند. ولی در صورت می گوید: و احسن صورکم چه زیبا صورتی! چقدر قشنگ که انسان روی دو پا راه میره! چه ترکیبی! چه نظامی! این صورت گری خداوند فقط مربوط به صورت مادی نیست و در واقع در این آیه از ترکیب قشنگی که بین ماده و معنا برقرار شده است نیز تعریف شده است. در آخر آیه خداوند می فرماید هر شدنی به سوی خداست. مصیر؛ مسیر فارسی نیست از صیر است و به معنی صیرورت و شدن است. هر شدنی به سمت خداست یعنی هر کسی می خواهد یک چیزی بشود به سمت خدا می شود و راه دیگری به سمت شدن نداریم.

باید توجه کنیم که خداوند در این جا نمی گوید بازگشت به سمت خداست البته اشکال ندارد می شود بازگشت هم گفت اما عبارت دقیق تر برای واژه بازگشت آن وقتی است که گفته شود الیه ترجعون اما این جا گفته الیه المصیر. مسیر شدن است یعنی ببین یه حرف مهم اصلا هر شدنی به سمت خداست. یکی کافر می شود چی؟ آن هم به سمت خداست و از دایره وجود خدا بیرون نیست. حتی باید توجه داشت که الیه را به سوی معنی نکنیم و بهتر است بگوییم در قلمرو. یعنی بگوییم هر شدنی در قلمرو خداست یعنی حتی کافر هم که می رود و کافر می شود در قلمرو خداست که کافر می شود.

يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۴

می داند آنچه در آسمان ها و زمین است و می داند آنچه شما پنهان کردی و آشکار می کنی. واژه یعلم در واقع فعل علم است .ما اغلب ترجمه می کنیم می داند اما می داند ترجمه درستی از آن نیست. وقتی می گوییم می داند با عالم است فرقی ندارد اما می داند یعنی علمش فعلیت دارد و فعلیت علم است که عجیب و غریب است و یعنی دانستن خدا در صحنه حاضر است.

می داند آنچه پنهان می کنید و آشکار می کنید. چقدر عجیب است آیات انگار این گونه تکرار می شوند :یک تکه آسمان و یک تکه انسان، یک تکه هستی و یک تکه آسمان. تعلنون با عرض و تسرون با سماوات ارتباط دارد. عرض، علنی سر آسمان است و آسمان، سر علن های زمین است. تسرون انسان آسمان و تعلنونش زمین است. آسمان محل سر هاست و عرض محل علن هاست.

ما سینه هایی داریم و اون سینه ها ذاتی دارند و در واقع یک کنهی دارند که ما خودمان هم از آن خبر نداریم. مثلا کسی که بچه دار می شود و اتفاق های عجیب و غریبی برایش می افتد و اتفاق ها باعث می شود یک چیزهایی از او خارج شود که خودش هم شگفت زده می شود. خدا به آنچه در عمق سینه هاست که خود فرد هم لزوما بر آن واقف نیست واقف است.

أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۵

خبر کسایی که قبل از این کافر شدند به شما نرسید؟ وبال کار هایشان را چشیدند و برای آن ها عذاب دردناکی بود.

ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿۶

الذین کفرو های سوره فکر می کنند تافته ی جدا بافته اند و فکر نمی کنند برای خودشان ممکن است اتفاق بیفتد و فکر می کنند از پس آن بر می آیند و مدیریتش می کنند. چرا اینطور شدند؟رسول  آن ها با بینه آمدند پیششان و این ها گفتنند: بشری ما را هدایت کند؟ آن ها نمی توانند  تحمل کنند که بشر دیگری مثل خودشان برایشان مطلبی را بیاورد و بخواهد به او چیزی بگوید. ما نیز خیلی وقت ها همین طوری هستیم اگر نصیحت واحدی را آیت الله فلانی به ما بگوید می گوییم که چقدر جمله بزرگی آقا جان اما اگرهمین نصیحت را همسر یا مادرمان بگویند می گوییم که فکر کردی من بلد نیستم و نمی دانم؟

آن ها هم می گویند پیامبر تو نباش! کس دیگری باشد، حرفش را گوش می دهیم. یعنی در نظام مقایسه و ظاهر گرایی هستند، کفر می ورزند و حقیقت هدایت را نادیده می گیرند و رو بر می گردانند. خدا می گوید وستغنی الله یعنی کارتون اصلا اهمیت ندارد و خداوند از کار شما بی نیاز است.

خداوند در نهایت جلوه حسن است و نیازی ندارد که شما برایش ایمان بیاوری و ایمان آوردنت ذره ای تاثیر ندارد.

زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ﴿۷

افراد کافر فکر می کنند با این کار دارند ضربه ای وارد می کنند چون زندگی متوهمانه ای دارند. به خاطر بشر بودن پیامبر هدایت او را گوش نمی دهند، فکر می کنند می توانند به خدا آسیب بزنند و گمان می کنند که هرگز بعثی اتفاق نمی افتد. کفر اوج بدبختی و کج فهمی است.

هرگز مبعوث نمی شوند یعنی دوباره با اعمال خودشان و با پیامبری که تکذیب کرده اند رو به رو نمی شوند. خداوند به آن ها تاکید می کند که نه تنها قطعا شما را مبعوث می کند بلکه قطعا شما را به کاری که انجام داده اید نیزآگاه خواهد کرد و کاری برایش ندارد.

فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۸

ایمان بیاورید به خدا و نوری که نازل کرده ایم و خداوند به جزء جزء کار ها آگاه هست. خبیر می شود علم جزئی و نور می تواند بیناتی که با رسول آمده است باشد چرا که نور به اعتبار روشن گری اش است که نور نامیده می شود. این نور حتی می تواند وحی یا حجت ها و معجزات باشند درواقع هر چیزی که با پیامبر می آید و در کنار پیامبر تکمیل کننده فرآیند هدایت است نور نامیده می شود.

يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۹

یوم الجمع به روزی می گویند که همه چیز جمع می شود مانند فکر ها و رفتار ها ،حب  و بغض ، سر و علن و… این روز، روز غبن است و البته سنگین ترین ها روز غبن هست. واژه غبن در التحقیق به معنای کوتاهی کردن در عملی که باید انجام شود است و نتیجه ی این کوتاهی این است که نقصی در عمل یا در صاحبش به وجود بیاید. مثال برای غبن: حالتش مانند حالت کسی است که کنکور شرکت می کند و به خاطر دو رتبه رشته و دانشگاهی که می خواهد نمی تواند برود. افسوس می خورد برای یک ساعت یا حتی یک لحظه بیش تر مطالعه کردن! یا فردی که با مادرش بحثش می شود و با عذاب وجدان به خانه می آید و صبح که بلند می شود می بیند مادرش فوت کرده است و نتوانسته از او عذر خواهی کند. عذر خواهی یک دنیا توی گلوش می ماند. برای عذاب در روز قیامت فقط غبن کافیست.

 با توجه به واژه غبن کسی که دچار مرگ فجعه نمی شود کیست؟

 کسی که هیچ کار نکرده ای ندارد در واقع فقط کسی می تواند مرگ فجعه نداشته باشد که حسابش پاک پاک باشد. باید خیلی از خدا استغفار بخواهیم تا دچار غبن یوم التغابن نشویم. سریع ترین راه حل نجات، ایمان و عمل صالح که گناهان را می پوشاند . چه رستگاری بهتر از اینکه آدم غبن نداشته باشد. من یومن بالله و یعمل صالحا یکفر عنه سیئاته. خداوند در این آیه وعده کرده است که با ایمان و عمل صالح ، جبران می کند. بنابراین باید سعی کنیم تا در ایمان و عمل صالح چیزی کم نگذاریم.

وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۰

کسانی که بخواهند در کفر و تکذیب بمانند، اصحاب جهنم اند و در آن جاودان اند و چه بد شدنی است. این همه خدا امکان و راه گذاشته بود از هیچ کدام از این راه ها نتوانستند استفاده کنند. جهنمی شدن اوج بد سلیقگی است.

آیات 1 تا 10 بحث  بعث، قیامت، ایمان و کفر بود و از آیه 11 به بعد فضای سوره تغییر می کند.

مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۱۱

این آیه صحنه ایمان آوردن در میدانی است که پر از موانع و مشکلات و مصیبت است. فضای دوم سوره در واقع زندگی پر تلاطم و در کنار مشکلات و دشمنی است یعنی ایمان در دل صحنه های سخت. کسی که ایمان آورد خدا قلبش را هدایت و محکم می کند و قلبش را توی دست های خودش می گیرد. خدا دشمن، مصیبت و حال نزار مومن را می بیند و او را یاری می کند.

وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴿۱۲

اطاعت کنید خدا ورسول را یعنی پای ماجرا بایستید و عقب نشینی نکنید. پای خدا و رسولش بایستید و با مصیبت ها میدان را خالی نکنید. رسول فقط وظیفه  بلاغ را دارد. رسول بلاغش را به شما انجام داده است و اکنون میدان گرفتن کار شماست.

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۳

از خدایی صحبت می کنیم که هیچ اله دیگری در عالم جز او نیست. مومن قطعا به خداوند توکل می کند. ای مومنان پشتتان را بدهید به خدا و خدا را وکیل کارهایتان بگیرید.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۴

تا وقتی دشمن بیرون از خانه هست آدم یک کاری می تواند انجام دهد اما  مصیبت وقتی سخت می شود که دشمن توی خانواده های مومنین می افتد و برخی از همسران یا فرزندان مومنین دشمن ایمان مومنین می شوند. اینجاست که کار سخت می شود.

یکی از این مصداق ها زبیر است که  بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام از معدود افرادی بود که در دفاع از امیر المومنین شمشیر می کشید در موقعی که هیچ کس حاضر نبود امیر المومنین را یاری بکند. اما وقتی پسر دار شد، پسرش کاری کرد که یک روزی جلوی امیر المومنین بایستد. در واقع وقتی دشمنی در خانواده اش افتاد دیگر نتوانست کاری کند. به راستی که چه قدر غبن زبیر در روز قیامت سنگین است! انسان ها باید ایمانی داشته باشد که وقتی دشمنی افتاد در خانواده شان متزلزل نشود.

البته چون آن ها خانواده ی او هستند نمی تواند شمشیر به دست بگیرد پس باید عفو و صفح و غفران به خرج دهد. و باید در عین اینکه بخشش کند از آن ها حذر کند.

إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۵

اموال و اولاد فتنه است. انما یعنی جمله جمله ی قانون است. اموال و اولاد در واقع محل گداختن انسان اند و کوره اند خیالت را راحت کن و حواست باشد. اگر کسی دنبال اجر است، اجرعظیم دست خداست.

فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۱۶

تقوای الهی را پیشه کنید. تقوا به معنای خویشتن داری و خود نگه داری است اما معنای جامع ترآن به  ایمانی که به صحنه ی عمل می آید را تقوا می گویند. تا جایی که در توان دارید، بشنوید و تبعیت کنید و انفاق کنید که برایتان بهتر است. همان یوق شح نفس که مفصل درباره آن بحث شده بود در این سوره نیز مطرح شد. یوق شح نفس یعنی نفس هر کسی یک خود خواهی و خودبینی دارد و تا افسار بهش نزند نجات پیدا نمی کند.

إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ ﴿۱۷

قرض در واقع کندن است وقتی فرد یک تیکه از خودش را می کند. کسی که با تمام سختی هایی که دارد قرض دهد، خداوند برایش زیاد می کند و او را مورد غفران قرار می دهد یعنی تهدید های او را به فرصت تبدیل می کند.

خدا چقدر شکوراست. یعنی خدا بهتر از هر کسی کار دیگران را پاس می دارند.

عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸

عالم غیب و شهادت است. عزیز حکمی که همه سوره های مسبحات با آن شروع می شوند این سوره با آن تمام می شود.

**********************

پرسش و پاسخ از سوره مبارکه تغابن

آیا غبن برای انسان مومن هم می تواند در آخرت اتفاق بیفتد؟

اگر کسی مومن باشد و عمل صالح انجام دهد، خداوند سیئات او را می پوشاند و کامل از غبن قیامت نجات پیدا می کنند.

این موضوع که واژه غبن در باب تفاعل رفته معنای خاصی دارد؟

واژه غبن که به این باب می رود می تواند دو معنا داشته باشد:

  • الف در باب تفاعل مفید استمرار است و این یعنی غبن هیچ وقت از آن جدا نمی شود و فرد همیشه در غبن است.
  • به معنای تقابل است چون وقتی با کمال و وظایفی که می توانستی به آن برسی مقابله می شوی، این غبن به وجود می آید.

آن چیزی که بیش تر از همه در این سوره دیده می شود چیست؟

این سوره، سوره ای است که خیلی دارای اسماء الله هست. تکرار اسماء الله در این سوره خیلی شگفت انگیز است.

  • وقتی تسبیح آسمان ها و زمین را می بینید، صفت له الملک و له الحمد خدا جلوه می کند.
  • وقتی خلق خدا را می بینید که فمنکم کافر و منکم مومن است ، صفت بصیرخدا جلوه می کند.
  • وقتی خلق سماوات و الارض را می بینید، قانون الیه المصیرجلوه می کند.
  • وقتی علم خدا جاری می شود در هستی و انسان، علم خداست که بر ذات صدور تجلی پیدا می کند.
  • حتی وقتی کافرها رو بر می گردانند، باز صفت غنی حمید خداست که جلوه می کند.
  • فرقی نمی کند هستی باشد یا انسان حتی مومن باشد یا کافر، باز اسم خداست که جلوه می کند. و الیه المصیر یعنی هر شدنی در قلمرو خداست. انگارهر کسی هر کاری را می کند جلوی جلوه اسامی خدا را نمی تواند بگیرد.
  • در توکل چی جلوه می کند؟ لا اله الا هو
  • آن موقعی که در خانواده دشمنی می افتد و باید عفو و صفح کنید ، صفت غفور و حلیم خداست که جلوه می کند.

فرقی نمی کند صحنه مصیبت یا راحت، ایمان باشد یا کفر، همه این ها فرصتی برای تجلی اسماء الهی است و این یکی از مهم ترین نکات سوره تغابن است. عالم تماما جلوه اسماء الهی است. آن کسانی که که شیفته دیدن اسم اند حالشان در این موقعیت ها فرقی نمی کند. مثلا برویم به امیرالمومنین بگوییم وقتی خلیفه بودی خوشحال تر بودی یا وقتی خلیفه نبودی؟ ممکن است وقتی خلیفه هست خوشحال باشد که حق مظلوم را می گیرد اما در نظام اسماء که فرقی نمی کند.

این آن ایمان مستقر است یعنی کسی که بتواند در هر موقعیت الهی، اسم خدا را ببیند و به آن تمسک بجوید، ایمانش مستقر می شود و دنیا جلویش بایستند، نمی توانند ایمانش را به لرزه در بیاورند. این آن کسی است که همین الان  دارد آخرتی زندگی می کند چون اسماء الله یک حقیقت باطنی اند.

رها شدن از مرگ فجعه و کفایت خدا انسان را، مشاهده اسماءالله در صحنه های زندگیست. این خیلی حقیقت بلندی است اما ما از این حقیقت دور هستیم.کم تر آدمی هست که گمشده ی خودش را اسماءالله ببیند و توجه کند که در این موقعیت محل ظهور چه اسمی است.

اسماء الله، جلوه های حضرت حق اند. آن حقیقتی که در وجود انسان جاری می شود و جلوه ای الهی را به انسان نشان می دهد به گونه ای که اگر طرف اهل باشد و رو بر نگرداند و کفر نورزد، به انسان آرامش می دهند. البته عیوب را هم نشان می دهد. در واقع حالتی از خوف و رجا ایجاد می کند و به انسان  می گویند که چه نقص هایی دارد. اسماء الله آن علم حقیقتی عالم هستی است و انسان باید به آن علم راه پیدا کند.

سوره تغابن یکی از حرف هایش تجلی اسماء الهی در بستر پر تلاطم زندگی است. دشمن جلویش ایستاده، او دارد شکور حلیم می بیند. باید توکل کند و فشار زیاد است او دارد الله لا اله الا هو می بیند. کفر رو برمی گرداند و او دارد غنی حمید می بیند.

چه زندگی شگفت انگیزی می شود آن زندگی که آدم در آن اسماء الله ببینید!

**********************

جمع بندی و ذکر نکاتی برای دستیابی به خلوت در ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگی به شیوه شهدا، زندگی به سبک اسم بینی است. آن افراد اسم در زندگی شان جاری است و چون اسم می بینند می توانند جانشان را فدا کنند. چون اسم باقی و همیشگی است. انسان آن جایی می تواند فدا کند که در زندگی خود اسم ببیند. دیدن اسماء الله یک چیز خیلی شگفت انگیزی است.

دعای جوشن کبیر یکی از دعاهایی است که می توانیم با آن اسامی را در زندگی خود مشاهده کنیم. دعای جوشن کبیر صد تا بند دارد و هر بندی ده تا اسم دارد. این دعا یک جوشن است یک زره هزار گره. بعد از هر اسم یک ترجیع بند را تکرار می کنیم که همه قسمت های آن را در سوره تغابن داریم.

  • سبحانک: یسبح لله ما فی السماوات
  • لا اله الا انت: الله لا اله الا هو
  • الغوث الغوث خلصنا منا النار یا رب : اصحاب نار

به انداره ای که اسماء در زندگی انسان وارد نشود، زندگی انسان آتش دارد و به اندازه ای که این اسم ها در زندگی انسان جاری شوند، انسان از آتش خلاصی پیدا می کند. یعنی من و شما حداقل به هزار اسم خدا نیاز داریم و دعای جوشن کبیر می خواهد هزار آتش را از ما دور کند یا می خواهد ما را از هزار آتش الهی نجات دهد. هزار فریاد رس زندگی و هزار جلوه توحید و هزار غایت کمال است.

  • سبحانک: حرکت به سمت کمال و دوری از نقص
  • لا اله الا انت : توحید
  • الغوث الغوث: فریاد رسی
  • خلصنا من النار یا رب: رهایی از محرومیت و فقر و بی چارگی و باتلاق

هر کدام از اسماء در دعای جوشن کبیر مقصد و کمالی برای انسان اند (سبحانک). جلوه ای از توحید اند (لا اله الا انت).  فریاد رسی برای زندگی اند(الغوث الغوث). راه نجات برای دوری از آتش اند(خلصنا من النار یا رب).

شما فکر کنید هزار تا اسم این طوری باید توی زندگی ما باشد. اصلا دعای جوشن کبیر، ساختار وجودی انسان است. انسان در ساختار وجودی اش هزار مقصد کمالی، هزار جلوه توحید، هزار فریادرس و هزار آسیبی که باید از آن ها دور شود، دارد.

بهترین موضوع برای خلوت، اسماء الهی اند و برای اینکه خلوت دچار وسوسه و تفکر نامربوط نشود، بهترین راهکار، توجه به اسماء الهی است. بین همه این برنامه هایی که برای ماه مبارک رمضان داریم، خوب است جایی را باز کنیم برای تدبر در اسماء الهی و مبنایش را دعای جوشن کبیر بگذاریم.

تکلیف جلسه بعد:

وقتی روی اسماء کار کنید سوالی برایتان به وجود می آید و آن سوال این است که من چگونه می توانم به برهان به دیان، به سلطان و…برسم؟

در سوره مبارکه تغابن ببینید کدام اسم در چه شرایطی نازل شده است. آن کاری که در آن شرایط انجام می شود، سبب نزول آن اسم و آن حالی که در آن شرایط در انسان مومن به وجود می آید، حال نازل شدن آن اسم است.

مثلا وقتی کسی مشکل در خانواده پیدا کرد و در آن صحنه عفو و صفح و غفران داشت، این موضوع سبب نزول صفت غفور و رحیم است. حالا تصور کنید چه حالتی در قلب آن شخص به وجود می آید؟ چه عطوفت و رحمتی در قلبش به وجود می آید که به آدم اجازه می دهد در مقابل ازواج و اولادی که عدو اند بتواند عفو به خرج دهد؟  آن حال، حال نازل شدن اسم است. اگر فردی بتواند حال را در صحنه کشف کند و پیش خودش نگه دارد همیشه آن صفت را دارد.

انگار در سوره تغابن اسماء الهی در صحنه های مختلف در قلب ما نازل می شوند و اگه بتوانیم نگه شان داریم همیشه با آنها زندگی می کنیم و به اندازه صحنه های زندگی، خاطره هامان اسم هامان است.

انسان می تواند خاطره نگاه های زندگی اش اسماء الهی باشند مثلا شکور حلیم را در استفاده از نعمت به دست آوردم، غنی حمید را هنگامی که دشمن شدتش را زیاد کرد به دست آوردم و… در واقع برای همه زخم ها، مصیبت ها و صحنه های با شکوه زندگی خاطرش، داشتن یک اسم است.

تکلیف: با توجه به سوره تغابن چگونه می شود اسماء را در زندگی نازل کرد؟ و از اسماء در زندگی بهره برد؟

 

فهرست مطالب