مادر چه قدر نام قشنگی برای توست
نمرودیان سرکش و اصحاب بولهب
دامن زدندآتش خشم و نفاق را
در سوخت ناگهان و جهان گریه اش گرفت
تا خواست بازگو کند این اتفاق را
در سوخت خانه سوخت زمین سوخت عرش سوخت
غمناله های سوره ی کوثر شنیده شد
وقتی که خون یاس زمین را دچارکرد
پیراهن تمامی گلها دریده شد
ای ریسمان کفر که در فکر بیعتی
حبل المتین علیست کجا میکشانی اش؟
او راز خلقت است فراموش کرده ای؟
ای بی خبر ز منزلت آسمانی اش
بعد از تو چاه شاهد بغضی عظیم بود
بعد از تو ماه در دل شب کوچه گرد شد
مردی که بود هر نفسش شادی آفرین
بعد از تو نخل از پس نخل آه و درد شد
مادر چه قدر نام قشنگی برای توست
بانو چه قدر لایق این اسم اعظمی
حتی به بوریای تنش فکر کرده ای
اصلا تو نوحه خوان عزای محرمی
بی شک فدک مقابل چشم تو کوچک است
وقتی خدا زدست فلک را به نام تو
هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام تو
شاعر: سمانه خلف زاده