نکته ای که شاید به انسان کمک کند فهم بهتری از یک مساله ی خاص پیدا کند بررسی نگاه های مختلف و همدلی کردن با آنهاست.
یکی از آن مسائل اهل بیت علیهم السلام هستند. در میان علمای شیعه نگاه های مختلفی در باره ی این بزرگواران وجود دارد که یکی از شایع ترین دیدگاه ها در میان علمائ متقدم آن بوده که ائمه را اولیا ابرار میدانسته اند یعنی انسان هایی به ذاته معمول که از عامه ی مردم درست کار ترند نه کسانی که مبرا از هر اشتباه هستند و علم لدنی دارند.
فارغ از این که آیا این نوع نگاه درباره ی این بزرگواران صادق است یا خیر, این نگرش در برخی جهات برای حال حاضر انسان تصاویر جالبی بدست میدهد.
بزرگترین و مفید ترین تصویری که این نگرش برای من داشت این بودکه در زندگی ام زیبایی رفتار آنها را دسترس پذیر تر و قبول کردن آنها را به عنوان الگو برایم راحت تر کرد و البته انتظارم برای پاسخ گرفتن از ایشان در دانش های بشری را پایین آوردو این پایین آمدن انتظار خود به پذیرفتن ائمه به عنوان مراجع دینی به انسان کمک میکند.
در رابطه با دسترس پذیری و الگو بودن اگر باور داشته باشی حسین علیه السلام به طور یقینی نمیدانسته مردم کوفه با او چه خواهند کرد و طبق شواهد در دستش بهترین انتخاب را انجام داده و البته بعد از دیدن نتایج و آن همه مصیبت دیدن , دنیا را میپذیرد , دنیا را آنچنان که هست میپذیرد نه انچنان که باید باشد و خیلی راحت میگوید الهی رضا برضاک, در زندگی ات از دنیا طلب کار نخواهی بود ,هیچ اتفاقی تو را از پا درنخواهد اورد
حسین گاهی از دنیا گله میکند و میگوید یا دهر اف لک من خلیل اما این گله مانع از آن نمیشود در دنیایی که در آن قرار گرفته نجنگد و خود را کنار کشد.
حسین علیه السلام دنیا را پذیرفت آنچنان که بود.
سعی در اصلاح داشت با شواهد در دستش و البته بیشترین تاثیر را در جامعه اش گذاشت تاثیری که بعد از قرن ها هنوز برای همه ملموس است و آن را حس میکنند.
تا آخر به دنبال شناخت بود. به دنبال فهم بهتر از آنچه دغدغه اش را داشت. شناخت مربی و پروردگار!