اگر یک نفر غذایی که دارد می خورد را با زباله مخلوط کند و بعد بخورد همه می گوییم آدم بی عقلی است!
اگر وقتی یک عروسی می روی موسیقی ای می گذارند که روح و روانت را آزار می دهد و بیمار می کند کسی نمی گوید این کار بی عقلی است، نهایتا می گویند ضعف ایمانی دارد!
اگر کسی چاقویی بردارد و شروع کند به ضربه زدن به خود و دیگران همه می گویند آدم بی عقلی است.
اما اگر کسی با ظاهر نامناسب و بد حجاب(هم آقا هم خانم) در جامعه حاضر شود با اینکه دقیقا او هم دارد به خودش و دیگران آسیب می رساند هیچ کس به عقلش شک نمی کند همه می گویند اعتقادات ضعیفی دارد!
دین را کمتر به عقلانیت می شناسیم مگر خلاف هم هستند؟ چرا میان کار غیر عقلانی و غیر دینی فرق قائل هستیم؟ چرا میان عقل و ایمان فاصله انداخته ایم؟ کسی که عقل ندارد دین داری اش به درد نمی خورد.
خدا می گوید هرکس بی دینی می کند عقل ندارد، ما می گویم هرکس بی دینی می کند اعتقادات ضعیفی دارد، چقدر حرف های ما و خدا فرق دارد!
اکثر گزاره های دینی ما در دعا ها حتی عقلی اند: “ظلمت نفسی”! یا در دعای عرفه که چند روز دیگر می خوانیمش امام حسین( جانم فدای او) یک گزاره به غایت عقلی بیان می کنند: “خدایا یک چیز از تو می خواهم اگر به من بدهی دیگر هرچه ام ندهی مهم نیست و اگر به من ندهی آنوقت هر چیز دیگری که بدهی به دردم نمی خورد، خدایا مرا به جهنم نبر”!
به واقع کسی حاضر است بیشتر دین داری کند که عاقل تر است چون می خواهد سعادتمند شود چون می خواهد خلاق تر باشد، خوشبخت تر باشد.
پی نوشت: خدایا اون کسی که اگه دست به سرم بکشه عقلم زیاد می شه رو زودتر برسان. الهم عجل لولیک الفرج!
چکیده ای از سخنان حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان- مشهد صحن جامع رضوی- نهم شهوریور ماه.