به بهانه دهه کرامت:
۲- خانواده کریم

استاد علاسوند می گوید:«بسیاری از نظریه های غربی مبتنی بر برداشتهایی ناقص از مفهوم کرامت انسان است و این مفهوم، میراث ادیان توحیدی است.» خلاصه یعنی غرب توانسته از این یک دانه مفهوم و ارزش، یک عالمه حرف –درست و غلط- در آورد.
ما با ارزشهایمان چه می کنیم؟ یا همین کرامت در نظریه ها، تبیین ها و زندگی ما چه جایی دارد؟
مثلا بیایید فکر کنیم خانواده کریم چه جور خانواده ای است؟
به نظر شما اگر زنی کریم باشد، رزقش یا تامین مالی اش را منحصر به ازدواج می بیند؟ و اگر ازدواج کرد و خداوند به طریق دیگری به او برخورداری داد، ناسازگار می شود یا طلاق می گیرد؟
به من نگویید که بله، در فامیل ما زنی بود که…چون در فامیل ما هم مردی بود که…و به هرحال آدمی که کریم است، فقر و غنایش با فقر و غنای آدم ذلیل فرق می کند.
اگر مردی کریم باشد، عزت نفس و معناداری وجودش چقدر به باز کردن درب شیشه مربا مربوط است؟ بگذارید این طور بپرسم “چه طور” مربوط است؟
یک پدر زن کریم به داماد کریمش که دارد عدس پاک می کند می گوید:« بشنو از من آن چیزی را که به امر پروردگار می گویم. هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند مگر اینکه ثواب این کار او به اندازه هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد و به اندازه یک سال عبادتی است که همه روزهایش را روزه گرفته و همه شب هایش را برای عبادت، شب زنده داری کرده باشد. خداوند به چنین کسی پاداشی می دهد که به پیامبران صابر خود مانند حضرت داود، یعقوب و عیسی (ع) عطا کرده است.
اباالحسن! یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از هزار سال عبادت و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عبادت از هزار بیمار و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و سیر کردن هزار گرسنه و پوشاندن هزار برهنه و هزار اسب در راه خدا دادن و بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زیور و قرآن و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقیران است.
مرد خدمتکار به همسر از دنیا بیرون نمی رود مگر اینکه جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند. اباالحسن! کسی که رویگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش، بدون حساب وارد بهشت می شود.» (بحار الانوار، جلد13)»
پدر زن کریم به دخترش نمی گوید سعی کن بی پول باشی و ضعیف باشی و نتوانی عدس پاک کنی تا شوهرت رهایت نکند. پدر زن کریم به دخترش نمی گوید نفس شوهرت را با اظهار نیازهای الکی باد کن. اما حتما به او می گوید که کریم باش و کرامت این انسان را که با تو عهدی هم دارد، سخت مراعات کن.
دختر کریم پدر زن کریم هم نمی آید مدام از همسرش درخواست های کوچک کند. تازه عموما درخواستی از او نیز ندارد.همسرش هم دچار احساس پوچی نمی شود.
خانواده کریم با بندهایی والا به هم پیوند می خورند.
شاید دلمان بخواهد بگوییم: بله، ولی…
اما ولی ندارد. همین حالا به اطرافتان نگاه کنید: ده ها مرد کریم میبینید که زنشان به آنها احساس قدرت و غرور نمی دهد، اما خودشان قدرتمند و عزیز اند. ده ها زن کریم می بینید که درآمد دارند ، گاهی حتی شوهرشان را هم کمک و یا تامین می کنند اما ناسازگار نیستند، بنیان خانواده شان هم سست نیست.
****
اگر جامعه ما چنان است که باید برای حفظ حداقل هایش، راه حلهای حداقلی به مردم بدهیم، نگوییم اسلام این است. اگر زن ها و مردهای ما اینقدر کوچکند، باید با آنها قد خودشان حرف بزنیم اما می توانیم کوچک نگه شان نداریم.
ذلیل ها را می شود عزیز و کریم کرد. قد خودمان را افق جهان ندانیم.

فهرست مطالب