سورهی مبارکهی ضحی و سپس سورهی مبارکهی کهف را با این دید میخوانیم.
سورهی مبارکهی ضحی سورهی درک نیاز به پیامبر…
۱.خواندن سوره و ترجمه اش و تفکر حول موضوعات و محورهای سوره.
۲. عمیقتر شدن در لغات سوره و باز کردن کلمات( این خود یک روش اساسی در تدبر است و یک کتاب با ۱۲روش تدوین شده است).
وارد سوره میشویم:
لیل و نهار در مقابل هم قرار گرفته اند…
سجی: جریان یافتن چیزی تا جایی که ثابت شود را گویند.
دع: دفع کردنی که با شدت باشد.
قلی: تنگ گرفتن و شدت.
اولی و آخر نسبی است و نسبت به هم است.(آیهی ۴ سورهی مبارکهی ضحی).
عطا: دادن چیزی به کسی به خاطر عظمت دهنده.
یتیم: قطع شدن از چیزی که به آن تعلق داشته و این موجب ضعف آن بشود.
آوا: بازگشت به محلی برای سکنی و ماوا.
ضال: دور از هدایت. هدایت یعنی یافتن راه.
عال: در فقر و نیازمندی قرار گرفتن.
قهر: غلبه و تفوّق. از بالا به یک ضعیف نگاه کردن و با او با قهر و غلبه رفتار کردن.
سائل: کسی که طلب نیاز میکند.
نعمت: آنچه که با طیب خاطر و مطابق با جریان زندگی باشد نسبی است..
حدث: بازگو کردن.
۳. بیان نمونه و تصویر سازی با کلمات.
مثلا ضحی: دورهی حضور امام در جامعه و در مقابلش غیبت امام لیل است/ دوران یتیمیِ پیامبر شب و آوا شدن ایشان که روز است.
پیدا کردن وجه بین تصویرسازیها مهم است. مثلا روز در مقابل شب: بروزات در مقابل نهفتگی. لیل به معنای نهفتگی است و از آن جاییکه به آن قسم خورده شده است پس باطل نیست. و به چیز قداست دار باید قسم خورد. پس حتما لیل قداست دارد و در کنار آن یتیمی هم قداست دارد. تا نهفتگی نباشد آشکاری معنا نمییابد.
ضالّ میشود گفت که یک سرگشته گی در هدایت است که احساس نیاز ایجاد میکند.
چرا گفته است که پیامبر ما تو را دع نکردیم؟ با بغض راندن ؟ شان نزول این بود به زعم اطرافیان پیامبر وحی قطع شده به نظر می آمد. نهفتگی برای پیامبر به وجود آمده و اطرافیان این نهفتگی را منفی و باطل میدانند. خیلی آدمها در دوران نهفتگی زمین میخورند. زیرا تلاش هست ولی نتیجه ای ظاهر نمی شود. و این دوران است که امیدها نا امید میشوند. دورهی نهفتگیها متفاوت است… یک نهفتگی مثل نهفتگی کهف ۳۰۰ سال میشود!! و این قانون در هستی هست و اصلا به معنای این نیست که خداوند آدمی را رها کرده است.
مرحوم آخوند خراسانی استاد بسیاری از علمای بزرگ بودند. ایشان نقل میکنند که در ۱۷ سالگی ترک وطن کردم و برای تحصیل به نجف آمدم. بعد از ۲۱ سال که در نجف بودم در حرم حضرت علی دلم شکست که من هیچ نشده ام. دانه ای روی زمین دیدم. کبوتری ۲۱ یکبار دانه را برداشت و دانه می افتاد و بار بیست و دوم دانه را برداشت و رفت و مرحوم آخوند متوجه شد که همین ۲۱ سال نهفتگی بوده است برای او.
بعد از نهفتگی ضحی رخ خواهد داد و این بسیار رضایت آور است. اینکه بعد بهتر از الان است بستگی به فرد دارد. و این مخصوص پیامبر است. زیرا کافران و مشرکین بعدِ بدتر از الان دارند.
ائمه بعدشان بهتر از قبل خواهد بود زیرا از هر تهدیدی یک حسن عمل میساختند.
تصویرسازی یتیم: بچهی یتیم. کسی که از امامش دور مانده. کسانی که در حکومت طاغوت زندگی میکند و از ولایت به دور است.
تصویر سازی ضالّ: سرگشتگی از هدایت. ادراک نیاز به هدایت.
این نیز میشود که بگوییم که هدایت و ضلالت نسبی است. خداوند هادی پیامبر و پیامبر هادی مردم است.
تصویر سازی عائل: نیازمندی به امکاناتی برای تحقق اهداف. استعداد ظرفیت وجودی. (حضرت علی از اسباب این اغنی در مقابل عائل است.)
هر سهی اینها شب است: ضال، یتیم، عائل. و هر سهی روز: هدایت، آوی، اغنی.
پیامبر اکرم که میفرمایند الفقر فخری. فقر و نیازمندی به کلیهی خیرات عالم است. پیامبر فقیرترین است به خیرات عالم و در ادامه به دنبال آنها میرفتند.
و خیلی از ماها در این جمع به خاطر جهلمان هیج احساس نیازی به بسیاری از امکانات و خیرات نداریم.
هیچ دعایی نیست مگر اینکه پیامبر آن را ادراک کرده است. پیامبر بعد از ادراکش همزاد پنداری داره… سرّ اینکه گفتند نمک طعامتان را از ما بخواهید این هست که با هر نیازِ ما، این بزرگان به جوش می آیند.
سوره ضحی یک گفت و گو بین خدا و پیامبر است و کسی غیر از آنها این جا حرفی ازشان نیست ظاهرا… ولی ببینیم که چرا این بحث خصوصی منتشر شده…! ما اینجا چه کاره ایم؟!
پیامبر اوج فقر است. هیچ صفتی برای خود در نظر نمیگیرد. و بر اساس سورهی همزه همان زمان که کسی فکر میکند صفتی دارد همز و لمز آغاز میشود… پیامبر داراترین انسانی است ک خود را ندار میداند!!!! این ویژگی موجب میشود که نه نا امید باشند و نه مغرور.. مثالی ازین ویژگی امام علی است با هیبت در خیبر و گریه ی در شب…
تصویر سازی قهر یتیم: پیامبر هیچ وقت از بالا به مردم نگاه نمیکند. و چون خود پیامبر میداند که فقیر است هیچ وقت نمیتواند از بالا به کسی نگاه کند.
نهر سائل: نمیتوانی کمک کنی به یک سائل پس او را نهر نکن.
کسی که نیاز دارد باید کجا برود؟ باید برود پیش کسی که نیازش را درک می کند. آدم باید به کسی رو بندازد که تحویلش بگیرد…! آغوشش باز باشد.
خیلی در زندگی جا هست برای توسل… چرا فقط برای بیماری و کنکور توسل داریم…اگر اینطور است بهتر است همیشه مریض باشیم. اول توسل کن و بعد نمک بخر…. به یادشان باشیم… با توسل غذا بپزیم… فرصت های توسل زیاد است از دست ندهیم… جای ما دارد کم کم توی سوره پیدا میشود… توسل
و اما به نعمت ربک فحدث: نعمت رسول؟ هدایت و غنی و آوی/ رها نشدن پیامبر.
حدّث شدن؟ دوباره بازنمایی کردن. قبل از هدایت پیامبر باید برای همهی ما نیازها را رو کند.
حدث شدن یعنی ایجاد احساس نیاز. پیامبر با حدیث کردن حدوث نیاز میکند.
مهمترین کار پیامبر اینست که ایجاد نیاز واقعی میکند. مهمترین کار یک مربی همین است.
وجه مشترک یتیم، جدایی است که موجب ضعف شود.
۴.ارتباط بین واژگان سوره
خداوند نیاز را روشن کرده است: یجدک… و به طور مستقیم به پیامبر داده شده است..
سورهی مبارکهی انشراح امکانات و ابزار این حدّث است…
سورهی مبارکه ی کهف
نکته۱:در خلوت خودتان!! قرآن را با لحنهای مختلف بخوانید… حماسی خواندن، با شکوه و عظمت خواندن، با روضه خواندن( سورهی اباعبدالله است).
تدبر لحن آفرین است… سوره حس دارد. جامع است.
نکته ۲: در باب صلوات. اگر پیامبر جامع خیرات و نیازهاست پس صلوات طلب و جلب تمامی خیرات برای تمامی نیازهاست. صلوات جامع تمامی ادعیه است. مثل سلول بنیادی است. در هر بافتی که باشد خاصیت آن را میگیرد… صلوات را به نیت ادعیهی مختلف داشته باشیم خاصیت آن را به همراه خواهد داشت…
استدلال منطقی این مسئله
الف. پیامبر جامع تمام نیازهاست.
ب. صلوات طلب ستایش الهی برای جامع تمام نیاز هاست.
ج. هر دعایی ناظر به نیازی است. هر دعایی میخواهد جلب نظر رحمت الهی کند به نیازی خاص در نتیجه جلب نظر رحمت برای تمامی نیاز ها.
چرا پس با اینکه صلوات هست دعاهای دیگر را میخوانیم؟
همهی دعاها شارحین صلوات اند. مثل اینکه سورهی حمد جامع کل قرآن است، ولی تمام سوره ها شارحین حمد هستند. پس برای فهمیدن صلوات باید نیازها و دعاهای دیگر را بفهمیم و این نیازمند تامل است.
نکته ی۳: ما یک سورهی ضحی خواندیم که با آن کارهای زیادی می شود انجام داد.
روش های تدبر:
۱.روشهای تفکر
۲. روشهای تدبر کلمه ای( واژه ها را عمیق بخوانیم).
۳.روشهای تدبر سوره ای( نظام احکام و تفصیل و تعیین مراتب).
۴. تدبر قرآن به قرآن( بر این اساس که قرآن مثانی است و تبیاناً لکل شی).
۵. یک سری روشهای تدبر ادبی است از صرف و نحو گرفته تا مباحث بلاغت.
۶.روشهای تدبر روایی( که نیازمند تسلط به روشهای قبلی است).
سوره مبارکهی کهف را میخواهیم با دید سورهی مبارکهی ضحی بخوانیم با روش قرآن به قرآن…
سورهی ضحی را خوانده ایم و سورهی کهف را میخوانیم و بین آنها ارتباط میگیریم.
سورهی کهف آیهی ۶ ” فلعلّک باخع نفسک”… خیلی به آیهی ” وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ” نزدیک است.
” زینت” در مقابل” احسن عمل” که میشود همان لیل برای یک ضحی .
که این زینت نهفتگی دارد. لیل است و مصداق آن داستان اصحاب کهف است که نهفتگی ۳۰۰ ساله داشتند.
“آوی” اصحاب کهف به خاطر نیازشان بود مثل” آوی “یتیم در سورهی ضحی.
آیهی ۱۲ “ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا” مطابق ” وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولي” است.
اینکه اصحاب کهف چند نفرند یک نیاز کاذب است… پیامبر از فردایش هم چیزی نمیگوید و نیاز تام است.
شاء در آیه ی ۲۹ همان نیاز است… “وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا“
کسی که اولی اش از آخرتش بهتر است میشود همان باغ سوخته. کسی که غرور دارد و نیاز ندارد…
تمام سوره ها برای هم تصویر سازی میکنند.