قتل..: ای بمیری! یا اینکه بگوییم خدا خواسته بنویسد او هلاک شد.
پانتومیم نظر و عبس و… جالب است و باور پذیری فرد را راحت میکند و در واقع یک حرکت رسانه ای بوده که آن فرد انجام میداده تا دیگران حرفش را به راحتی بپذیرند.
فتنه: یعنی چیزی که بهانه برای به هم ریختن اوضاع ایجاد میکند. (عدد نوزده و فتنههایش بماند).
در تربیت اگر امکان خطا به بچه داده نشود تربیت دینی و درست نیست… کذلک یضل الله من یشا.
اگر کسی گمراه میشود هم توی نقشه خداست و لذا یشا به خدا برمیگردد.
هر نفسی در رهن عملش قرار میگیرد. ممکن است بگوئیم همه کارها را شامل میشود و ممکن است بگوئیم فقط در مورد بدیهاست.
اینطوری بستگی دارد به اینکه الا متصل باشد یا منقطع. اگر هر دو راه داشت جفتش را میگیریم مثل سوره تین که به هر دو حالت میشو “الا”یش را ترجمه کرد. ربط جواب مجرمین به سوره جالب است.
سورهها پاره های جدا از هم نیستند. خداوند در این سوره حال دنیای یک فرد را بیان کرده، تقابلش با حضرت رسول را مطرح کرده و همین را در صحنه قیامت گفته و بعد مورد سوال و جواب قرار میدهد و بعد این ویژگیها را مطرح میکند.
چون اینها بخشی از لایههای زندگی هر فردی هستند. اشکال عموما در یک لایه اتفاق میافتد ولی با شناخت سایر لایهها و ارتباطشان میشود آینده پژوهی کرد و تحلیل کرد و…
این ویژگیها به سوره ماعون هم شبیه هستند و اگه پی آن را بگیریم بعضی دیگر از ویژگیهای این فرد هم در میآید مثل ریا.
این گفت و گوی بین بهشتیها و جهنمیها، اینکه برای چی اتفاق میافتد و چطور و آیا بخشی از عذاب است یا نه و… را نمیدانیم. اما یک ایده ای در مورد این گفت و گو هست که شاید جملات به این شکل رد و بدل نشود و یا اصلا جمله ای نباشد ولی این مفاهیم در آن وجود دارد و میرسد به ذهن.
“یتسالون”: اشاره به یک مکالمه و پرسش و پاسخ دارد. انسانها از ذکر فرار میکنند مثل گوره خر از شیر. همانطور که مردم از حضرت امیر فرار میکردند انگار چقدر برایشان خطرناک بوده، علت این است که انسانها از آخرت نمیترسند.
در عالم کسی که شایسته پرهیز و طلب مغفرت باشد فقط خداست.
در چند لایه میشود این سوره را خواند، یکی اینکه خودمان مخاطب این سوره باشیم برای هدایت شدن. حالت دوم اینکه در مقام تبلیغ باشیم و بخواهیم قیام کنیم یا جماعتی را با خودمان ببریم در این صورت آیات این سوره چارچوب دین است. صبر و طهارت و دوری از پلیدیها در خودم شرط است قطعا.
سوره مبارکه روم و حجر به مساله یقین و پیدایش و مراحل آن میپردازد و برای بررسی این موضوع خوب است.
*مساله ترک اولی
اول مساله اسراییلیات و شکل گیریشان بررسی شد. حالا دو نوع دیدگاه در مورد انبیا وجود دارد که هر کدام در برخی نظریات قوی هستند:
نظریه اول در پاسخ به تمایز بین انبیا و تفسیر برخی آیات مشکل ندارد ولی مشکلش این است که مساله هدایت را و اعتماد به تمام کارهای پیامبر را دچار مشکل میکند، و آن این است که در بالاترین سطح رسل حضرت رسول بودند و به ترتیب سایر انبیای گذشته، ممکن بوده بین خوب و خوبتر، اولی را انتخاب کنند. در این صورت با عبارت “مخلصین” هم دچار مشکل میشویم. چون مخلص کسی است که شیطان به هیچ وجه در آن راه ندارد.
نظریه دوم میگوید اصلا در مورد انبیا ترک اولی نداریم و هرکس هرکاری کرده عین مصداق وحی بوده است.
این دیدگاه “مخلصین” را درست تبیین میکند، اما مشکلش در مورد فرق بین پیامبران مطرح میشود که “بعضهم اولی ببعض” را چطور میشود توجیه کرد و در مورد پاره ای آیات مثل حضرت یونس هم دچار مشکل میشوند.
علامه در المیزان به طور جدی به این موضوع وارد نشده و به جز حضرت یونس، برای سایر انبیا مثل حضرت یوسف و موسی و داود مورد ترک اولی را به طور کامل و با استدلال منطقی دفاع میکند. به جز داستان حضرت یونس در سوره صافات که اینجا به نظر رایج جلو میرود. تا جمله آخرش که میگویند آخر سر، داستان انبیا باید با سایر بخشهای قرآن منطبق باشد تا بتوان به صحت آن تکیه کرد. اگر جایی جور در نمیآید شاید آن داستان ایهام است و باید در کل شبکه جوری آن را جا داد که با سایر قسمتها تعارض نداشته باشد.
نکته ای که مهم است اینست که نظریه ای که در مورد ترک اولی در مورد انبیا وجود دارد باید در مورد آنها دقیقا به یقین برسیم. چون بسیاری از این موارد به شبهات به اهل بیت منجر میشود و موارد مشترک بسیار زیادی وجود دارد که باید به آنها بپردازیم.
جامعه ما به این دلیل در شناخت اهل بیت دچار ایراد جدی است که در مورد مساله انبیا خط و مرز دقیق را نشان نداده است.
میثاق:
انسان در نظام عملش به اهمیت به نماز توجه کند و در نظام ذهنیاش تفکر را به جای تفکیر وارد کند.
موثر بودن ذکر …
پیامبر نسبت به جامعه دغدغه مند و اهل انذار است و انذارش الزاماتی دارد، “وظیفه ما در زندگی در حوزه تفکر و عمل و بحث” و “توجه به چارچوب قیام”، دو مورد مهم سوره مدثر است.
(مدثر از دثار است.یعنی محفوف در دغدغه ها)
ما هم دغدغه هدایت داشته باشیم برای مردم. در زندگی کسی را بزرگتر از خدا ندانیم. طهارت را محور قرار بدهیم. ذکر را جدی بگیریم، زیاد کار کنیم و فکر نکنیم که زیاد است و نهایتا صبوری کنیم.
یکی دیگر از دغدغه ها این است که به کم راضی نشویم. قرآن نیامده که ما مثل ساحران حق پذیر باشیم باید مثل موسی بشویم.