آدم هرچقدر از قرآن فاصله بگیرد زندگی سخت تر و کسالت بار تری پیدا خواهد کرد، زندگی اش خالی از هر گونه رنگ و بوی و احساس و هیجان می شود، خالی از هرگونه خلاقیت می شود.ولی از آن طرف هرچه بیشتر با قرآن دوستی کنی نشاط و گرمی روزهایت بیشتر می شود، دیگر خسته نمی شوی، دیر تر بی حوصله می شوی کم تر غر می زنی مدام آیه هایی را که خواندی با خودت مرور می کنی”فأينما تولوا فثم وجه الله”. وقتی در زندگی گیر و گرفت پیدا می کنی خودت را در شرایط مشابه با تصویری که قرآن داده قرار می دهی و احساس سبکی می کنی. دلت که می گیرد با زکریا همراه می شوی، سوال که برایت پیش می آید با ابراهیم، شوکه که می شوی با مریم، خسته که می شوی با یونس، خشمگین که می شوی با موسی، وسوسه که می شوی با یوسف، منتظر که می شوی با یعقوب، به ستوه که می آیی با نوح نبی، می بینی چقدر دلت می خواهد در موقعیت های یکسان مثل آن ها عمل کنی…
بچه ها این روز ها دلم گرفته و دارم در قرآن دنبال شخصیتی می گردم که از خودش خسته شده، آدمی که از کوچک بودن ظرف وجودی اش به تنگ آمده. آیا چنین شخصیتی را در قرآن می شناسید؟ یا آیه ای خطاب به این آدم ِ خسته جگر؟