بسم الله الرحمن الرحیم
چرا ذکر روزها فرق می کند؟
ذکر امروز چیست ؟ صلوات، «اللهم صل علی محمد و آل محمد».
یکی از دلایل این که ذکر روزها فرق می کند، این است که تکراری نشویم؛ ولی کاملترش این است که هر روز طعم ارتباطش با خدا، با روزهای دیگر فرق می کند؛ بماند که همه روزهای ما كلا دوشنبه است، معمولا نه اولش است و نه آخرش. البته بعضی ها همه روز هایشان جمعه است، كلا تعطيل. بعضی ها هم همه روزهایشان شنبه است، چون هميشه دارند شروع می کنند. در صورتی که روزها فرق می کنند، نشان به آن نشان که ذکرهایشان فرق می کند.
چرا تعقیبات بعد از نماز ها متفاوت است؟
چون طعم ملاقات با خدا بعد از نماز ظهر و بعد از نماز عصر متفاوت است. باز این هم برای ما خیلی معنی ندارد؛ ما همه نمازهايمان شبيه هم است، نهايتا ركعاتش فرق مي كند ولی طعم متفاوت ندارد.
براي دستيابي به ذكر چكار كنيم؟
درست است که من سعی کردم که تهیيجي ایجاد کنم که ذکر خیلی چیز مهمی است، ولی من می خواهم ما باهم سوره بخوانیم و جواب این سوال را در بیاوریم. ولی حرف آخر، یک جمله بگویم که اين را بدانيد وبرويد. اگر کسی هم رفت بگوییم: «ذهب فقیها»: فقیه رفت؛ گرفت و رفت.
سه گزاره مهم در باره نماز:
اگر کسی بخواهد درباره ذکر چیزی بگوید و آن را فوقالعاده کند، سه نکته مهم دارد:
نكته یک: نماز را ذکر بدانید!
خدا برای اینکه ذکر را در زندگی انسان جاری کند و این نظام پویای در حرکت را ایجاد کند، نماز را قرار داده است. مهم ترین ذکرِ مستمرِ زنده کننده انسان نماز است؛ پس نماز را ذکر بدانید، یعنی اینکه توجه داشته باشید؛ متوجه و متفاوت انجامش بدهید.
نكته دو: ذکری به شکل نماز!
تا حالا من هرچه گفتهام «ذکر»، شما یک چیز خیلی بسیط به ذهنتان آمده است، یک شکلي ندارد که آدم بتواند پیدایش کند؛ مثلاً اینکه من در اینجا بگویم در اینجا دنبال یک آدم بگردید، اگر خیلی جمعیت زیاد باشد، میگویید: خوب یک مشخصه اي در موردش بگو، چیزی که به واسطه آن من بتوانم پیدایش کنم. ذکريك چيز خيلي بسيطي است که پیدا کردنش خیلی سخت است. خدا آمده با یک تکنیکی به ذکر شکل داده است که بتوانیم پیدایش کنیم. خدا با چه چیزی به ذکر شکل داده است؟ با نماز!
چگونه؟ اينطوري که قبله، نیت، تکبیر، قرائت، رکوع، سجده، تشهد و سلام داریم. خدا با نماز به ذکر شکل داده است؛ هر وقت در زندگی تان برای کاری به جهت آن کار توجه کردید، يعني قبله دارش كرديد، ذکر كرده ايد. هر وقت برای انجام کاری طهارتي متناسب با آن كار برایش ایجاد کردیم، گویی برایش وضو گرفتیم، ذکركرديم. هر وقت برای یک کاری هرچه غیر خداست را پشت سر انداختیم، گویی تکبیر گفتیم، ذکر کردیم. هر وقت برای کاری همه چیز را با قانون خدا انجام دهیم،گویي رکوع رفته ايم ، ذکر کردیم. هر وقت در هر کاری حس تسلیم محض خدا بودن در شما شکل گرفت و احساس کردید عبد هستید، یعنی به سجده افتاده اید، ذکر کردید. هر وقت در هر کاری در درونتان یک علم جدیدی از توحید شکل گرفت و گفتید من به واسطه این کار چهره دیگری از خدا را دیدم، گویی تشهد کردیم، ذکر کردیم. و هر وقت در هر کاری احساس کردیم چهره زیبای پیامبر را درآن كار دیدیم و با پیامبر مواجه شدیم، گویی سلام نماز را دادیم و ذکر کردیم. ذکر شکل دارد، نماز ذکر را شکل می دهد و در زندگي قابل پیدا کردن می شود.
پس اول، اگر کسی دنبال ذکر است، علیکم و علیها بالصلاه! اهمیت به نماز، نماز اول وقت، توجه به نماز؛ از قبل از اینکه برویم سراغ نماز، از وضو گرفتن مراسم را شروع کنیم؛ در سجاده یکی دو دقیقه قبل از اینکه تكبير بگوييم، بنشینیم و یک قراری پیدا کنیم؛ در یک محیطی نماز بخوانیم که شلوغ نباشد و توجه مان را بالا ببریم. (مرور نکته اول)
دوم، به واسطه نماز خدا ذکر را شکل داده است، پس به اركان نماز فکر کنیم. قبله، وضو، تکبیر، رکوع و… چیستند؟ هرچقدر ارکان نماز را بیشتر بشناسیم، شکل ذکر را بیشتر شناخته ايم. چون شکل ذکر را می شناسیم، بیشتر آن را پيدا مي كنيم. می گوییم: آهان پس اين ذکر بود، چون توجه به جهت داشت. این ذکر بود، چون تبعیت از دستورات خدا بود. این ذکر بود چون در من علمی به وجود آورد. نماز به ذکر شکل می دهد و ذکر قابل پیدا کردن می شود.
نکته سوم: با تعقیبات ذکر نماز را تقویت کنید!
هر چقدر نماز در تولید ذکر ضعیف بود، باتعقیبات نماز آن را قوی کنیم. يعني هرچقدر دیديد نمازتان جان و قدرت ندارد که برايتان ذکر باشد، توان دعاهای تعقیبات بعد از نماز را بگذارید پشت نماز که از پشت نماز را هل بدهد.
توصيه كاربردي درباره تعقيبات نماز
برای تعقیبات هم توصیه ام به طور ویژه، تعقیبات وارد شده از حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است که در کتاب صحیفه فاطمیه آمده است. چون نسبت ایشان و نماز و ذکر نسبت خاصی است که در عالم وجود دارد. تعقیباتي که ایشان دارند ظاهراً تعقیباتی است که همه اهل بیت آن را می خواندند. تعقيباتی که از بقیه اهل بیت آمده است ممکن است فقط یک امام خوانده باشد؛ اما روایاتی داریم كه تعقيباتي که حضرت صدیقه طاهره دارند، ظاهراً همه اهل بیت و امامان بر آن مداومت داشتند. لازم هم نیست همه تعقیبات را بخوانیم، تعقیبات بلندند و ممکن است نتوانیم در بین نماز ظهر و عصر همه آن را بخوانیم، یا در یک روز وقت نشود همه را بخوانیم؛ فرازبندي بكنيم. هر بار بعد از نماز یک فرازش را بخوانیم، در یک هفته دعای نمازهای صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا خوانده شود. فرازها را به روزهاي هفته، چهار يا پنج روز، تقسیم بندي کنید؛ هر چقدر که اقتضای زمان شماست. ما خودمان هم همین کار را میکنیم. بین نماز ظهر و عصر در مسجد، وقت نمی شود که همه آن را بخوانيم؛ تا بخواهید همه آن را بخوانید، امام جماعت نماز عصر را خوانده. به مرور دعا را حفظ می شویم و مفاهيمش را ياد مي گيريم.
تعقیبات نمازها بهترین عامل کمککننده برای ذکر شدن نماز است. كاركرد ذكري نماز را فعال می کند. لذا آنهایی که به دنبال ذکر میگردند، این سه تا فوت را عمل کنند. این سه تا فوت فوقالعادهاند و هر سه یک چیزند؛ یعنی نماز.
اهميت نوافل براي بالا بردن توان فرايض
چرا بعضا مستحبات یا نوافل بیشتر از فرائض و واجبات، به آدم حال مي دهد؟ علتش این است که ما خود فرائض را پیدا نکرده ایم كه چه هستند. مثال شیرینش اين است که: بچه ها یک روز می روند خانه خاله شان و خیلی بهشان کیف می دهد. می آیند و می گویند: «خانه خاله خیلی کیف داد!»، مامان هم میگوید: «اشکالی ندارد عزیزم، حالا دفعه بعد هم خواستی بروي، می توانی بروی!». اما مامان، مامان است و خاله، خاله. بابا، بابا است و عمو، عمو. این مامان و بابا است که تو را پرورش می دهد. البته ما به دلیل همان موضوع تکرار، نماز را که می خوانیم یادمان می رود که اين همان مامان و بابا است؛ خانه مادر بزرگ و خاله به ما مزه می دهد.
حالا چه جوری درست می شود؟ اینطوري درست مي شود که زور نوافل را برای واجبات ببریم . اساسا هم همینطور است که نوافل موجب ارتقاي فرايض بودند؛ ما از هم جدایشان میکنیم. اصلا باید نوافل را ببریم پشت فرایض، مثل این که برویم خانه ی يك خاله ای و خاله بگوید: قدر مامانت را بدان؛ یعنی نوافل به شما بگویند که قدر فرایض را بدانید. فرایض همان مامان و بابا هستند و آنها بچه را بزرگ می کنند، نوافل این کار را نمی کنند. ولی نوافل خیلی خوشمزه اند، مثل مامان بزرگ و بابابزرگ ها، ،چون جدید، جذاب و یک جور خاصی هستند.
در مورد دعا هم راهش این است که مثل همین تعقیبات نماز، جان آن را بگیریم و از توانش برای بالا بردن نمازهای واجب استفاده کنیم. اگر دعای کمیل و احیا است، آدم باید توانش را خرج کند که یک نماز صبح باحالی بخواند؛ یعنی حواسش باشد که در نافله از واجب یادی کند. بگويد: «این کار را می کنم که نماز صبحم را خوب بخوانم.»، «رفتم سینه زنی کردم برای امام حسین، خدایا ثوابش این باشد که نماز ظهر باحالی بخوانم»؛ يعني جانش صرف واجبات بشود. اگر این اتفاق بیفتد، آن وقت می شود شبیه بچه ای که تازه قدر مادر و پدرش را فهمیده و دست مادرش را مي بوسد و می گوید: «قربانت شوم، چقدر زندگی با تو دوست داشتنی است!». این بنده خدا باید متوجه بشود كه این چون جاری در زندگی است، آدم قدرش را نمی داند.
باحال بودن نماز به همين هايي بود که گفتم. یا یک علمی دارد یا یک جهتی را در انسان ایجاد يا انسان را از عيبي خارج می کند، يا از خطایي نگه می دارد. به جای واژه باحال هم میشود گفت: «ذکر». ذکر یک چیزی است که یک توجه ای در آدم ایجاد می کند.
لزوم تغيير در نگرش نسبت به نماز
حال نماز به طول زمان ربط ندارد، ولی یک چیزی خیلی درآن اثر می گذارد. فکر نکنیم قرار است نماز بخوانم که بروم و یک کاری بکنم، بلکه یک کاری می کنم که بروم و نماز بخوانم. مثلا به جای اینکه بگوییم: «نماز ظهر و عصرم را بخوانم که می خواهم سر کلاس بروم»، بگوییم: «رفتم سرکلاس که نماز ظهر و عصرم را با علم بیشتری بخوانم»؛ برعکسش کنیم. الان واجبات مقدمه جهاد کردن شدهاند، در صورتي که واجبات اصل زندگی هستند. جهاد باید خرج واجبات بشود. برای همین فكر مي كنيم كه نماز، وقت جهاد را می گیرد؛ زودتر بخوانیم که جهاد کنیم. اشكالي ندارد كه نماز را زود تر بخوانيم، من با زمانش مشکل ندارم، ولی با نگاهش مشکل دارم. مثل اينكه می گوییم: نمازم را زود بخوانم، بعدش می خواهم بروم اردوی جهادی یا اصلا توي اردوي جهادی هستم.يا مثلا من پزشکم، نمازم را زود بخوانم که بروم اتاق عمل؛ یعنی نماز در حاشیه آن جهاد قرار می گیرد. در حالی که پزشک باید اینطور بگوید: «بروم یک عمل جراحی انجام بدهم، به یک آدمي کمک کنم که نماز بعد ازاين عملم با نماز های قبلی ام فرق کند»؛ یعنی وقتی رسید به نماز، آن را به عنوان ایستگاه بگیرد. ما معمولاً نماز عبورگاه مان است، می خواهیم از آن رد شویم؛ نماز «ایستگاه» است. آن جایی است که جا دارد بميریم؛ یعنی بگوییم الحمدلله، به ایستگاه بعدی رسیدیم. بگذار به ملاقات خدا برسیم، حالا کار بعدی یعنی حرکت برای ایستگاه بعدی. نماز بنده خدا افتاده درمسير، كلا (در نظر ما) نماز توقفگاه وسط راه است، ایستگاه نیست. در صورتی که نماز در زندگی ایستگاه است؛ آنی است که می روید تا به آن برسید؛ آن نیست که قرار باشد از آن رد شوید. ما در زندگی مان مثل قطار و پله رفتار می کنیم. در صورتی که نماز، خودش مقصد است.
نماز ملاقات با خداست!
چرا نماز مقصد است؟ چون اصلا «الصلوه قربان کل تقي». اصلا محل ملاقات خدا آنجاست، یعنی شما هی دارید دنبال محل ملاقات با خدا می گردید که جايش همان نماز است. مگر دنبال ملاقات نمی گردید؟ شما از آن محل ملاقات رد می شوید؛ در حالي كه یار در ایستگاه نشسته، شما رد می شوید. مي گویند: «کجا دارید میروید؟»، میگویيد: «دنبال یار!». یار آنجا نشسته برای ملاقات؛ اگر قرار است انسان يك جایی خدا را ملاقات کند، اولا در نماز است؛ البته نماز یک کاری می کند که بیرون از آن هم بتوانید این کار را بکنید.
نحوه تاثير گذاري نماز
چه جوری نماز یک کاری می کند که بیرون نماز هم بتوانید خدا را ملاقات کنید؟ با «شکل دادن»، نماز يك كاری میکند که همه کارهایتان بشود نماز و این همان عبارتی است که در قرآن میگوید: «فی صلاتهم دائمون».
دائمی بودن در نماز
یعنی چه در نمازشان دائم هستند؟ بعضی ها گفته اند: «یعنی همیشه نماز می خوانند». معنی دیگر آيه این است که اينها اصلا از نماز بیرون نمی آیند؛ یعنی نماز آن قدر قدرت پیدا می کند که همه کارها را شبیه خودش می کند. این فرد وقتی می رود درس هم بخواند، درس خواندنش هم نماز است؛ قبله دارد، طهارت كسب می کند، وضو میگیرد، نیت می کند، دستورات خدا را در درس خواندن اجرا می کند، با آن کار به سجده می رسد، به ملاقات رسول خدا هم می رسد؛ لذا در درس خواندنش هم نماز می خواند. همه زندگیش می شود نماز!
نماز این قدرت را دارد که همه زندگی را معنوی کند، لذا همه زندگی می شود ملاقات؛ اما ایستگاه اصلی خودش است. نه اينکه شما از رویش رد شوید و جای دیگری بخواهيد خدا را ملاقات کنید. جای دیگری نباید برویم، جای دیگري نداریم كه برويم. چيزي که دنبالش می گردیم، همین نماز است.
طول مدت نماز
اصلاً شتاب نماز مهم نیست، لذا ممکن است شما در میدان جنگ باشید؛ در حال دویدن نماز واجب را بخوانید. داريم که در جنگ، نمازی هست که در آن به نوبت می ایستادند و دو رکعت دو رکعت نماز می خواندند، نماز با شمشیر بود. چون تا دشمن بیاید و شمشیرش را به تو برساند، یکی دیگر مي ايستاد و دفاع میکرد. اما نماز جنگی که با تیر و تفنگ است، خيلي وقت ها شما نمی توانید بایستید و حتی نماز دو رکعتی دو رکعتی بخوانید؛ لذا طبق فتوای آقایان در همین دوران دفاع مقدس، رزمنده ها در حال حرکت کردن، نماز واجب می خواندند. یعنی مثلاً عملیات طوری بود که کل زمان نماز صبح را درحال دويدن بودند، وسط جنگ بودند؛ همانجا در حال عملیات و جنگیدن، تیمم می کردند و نماز می خواندند. شکل این نماز، اصلا نماز عادی نیست؛ حرف سر نگاه آن رزمنده است. قرار نیست نمازم را زود بخوانم که به تیر زدنم برسم، اصلا داشتم تیر می زدم که این نماز سرپایی خوشگل را بخوانم. این را باید آدم به همه مادرهایی که بچه کوچک دارند بگوید؛ چون مادرهایی که بچه کوچک دارند، نماز خواندنشان می شود یک دقیقه و ۳۰ ثانیه، تازه اگر آن هم بشود، تازه بعضی وقت ها هم آخر وقت. خیلی وقت ها حس مادر اينطوري مي شود: نمازم را بخوانم که به بچه برسم، در حالی که باید به او گفت: بگو همه روز این بچه را نگهداری کردم که آن نماز یک دقیقه ای را بخوانم. باید در آن یک دقیقه، انتظار ملاقات داشته باشند. این زاویه نگاه باید عوض شود.
مشكل ما: عدم انتظار ملاقات خدا در نماز
انتظارملاقات را داشته باشید. مشكل از آنجایی است که من و شما انتظارش را پاک کرده ایم. این انتظار کلا در نماز خواندن هایمان نیست.كلا نماز یک امر واجبي است که باید آن را انجام بدهیم و برسیم به کار بعدی که آن خیلی کار مهمی است. تا وقتی این انتظار را نداشته باشیم، هیچ وقت درست نمی شود. اگر این انتظار را عوض کنیم و بگوییم آن کار را انجام دادم و الان جلسه گذاشتم که یک نماز ظهر ویژه بخوانم، خود جلسه مهم نبود؛ حالا این جلسه چون ممکن است طول هم بکشد، نمی گوییم زودتر نماز ظهر و عصرتان را بخوانید که به ادامه جلسه برسیم. ما اصلاً جلسه گذاشتیم كه به نماز ظهر و عصر برسیم. اول باید این انتظار را عوض کنیم. اگر این انتظار را عوض کنیم، کم کم توجه به نماز بالا می رود، بعد نماز شکل پیدا میکند، تعقیبات آن را بالا میبرد و همه کار آدم می شود نماز خواندن. یعنی آدم وقتی که دارد بچه اش را نگه می دارد، باز هم دارد نماز می خواند؛ چرا؟ چون دارد قواعد ذکر را جاری می کند. اين كار شدني است؛ حداقل این انتظار شدنی است.
از همین الان تصمیم بگیریم نماز را ایستگاه در نظر بگیریم؛ از آن رد نشویم. فكر كنيم اين نماز همانی است که قرار است بهش برسیم؛ حس رسیدن داشته باشیم. ممکن است بگویید: «می خوانم ولی اين حس را نمی کنم.»؛ حالا فقط یک بار خواندیم، بگذاريد پيش برویم. مثل اين که بچه ها مشهد می روند، اولش كه حس زیارت ندارند. هي می روند و می روند و می روند تا مشهد، مشهد میشود. ما خیلی وقت ها مثل بچه ایم، مي رسيم به ايستگاهش ولي حس نداريم. وقتي مداومت و تامل و توجه کنیم، حس پیدا می کنیم.
اهميت نماز صبح در مقايسه با نماز شب
نماز شب از نماز صبح بالاتر نيست. از پیامبر اسلام روایت داریم که میگویند: «اگر قرار باشد که برای خواندن نماز شب، نتوانم نماز صبحم را آنگونه که باید بخوانم، ترجیحم در خواندن نماز صبح است.»؛ یعنی اساسا نماز شب برای خواندن یک نماز صبح باحال است. کل یازده رکعت نماز شب را باید با این حس بخوانیم. بماند که نماز شب خودش نماز است، یعنی اینجا خودش نماز در نماز شده است. اینجا داریم در اهمیت واجبات و نافله مي گوییم وگرنه نماز شب، خودش نماز و خودش ایستگاه است؛ ولی بازهم این طوری است که نماز شب خودش باید جان و معنویتش را در2 ركعت نماز صبح نشان بدهد. لذا اگر کسی با خواندن نماز شب، در خواندن نماز صبح دچار کسالت می شود، باید استراحت کند و نماز صبحش را درست بخواند. چون خواندن نماز صبح باتوجه، بالاتر از خواندن نماز شب است.
اصل نماز صبح بوده است. چون قرآن می گوید :«و قرآن الفجر کان مشهودا». و نماز صبح چیزی است که خدا بهش گفته است: «قرآن». همه عالم نماز صبح را نگاه میکنند. نماز صبح مورد توجه همه ملائکه عالم است و با هیچ نماز دیگری قابل مقایسه نیست. یعنی نماز شب به گرد پای نماز صبح نمی رسد. اين که نماز شب خودش خیلی چیز عجیبی است، سرجایش؛ ولی اصلا با نماز صبح شوخی نکنید. آن یک چیز استثنایی است. نماز صبح مقام حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در عالم است. یک چیز بلند تکرار نشدنی یگانه اي در عالم است كه وسط آن پنج تن دوتا و دوتا آمده و چقدر جالب است که نماز هم پنج تني است که آن هم مغرب و عشا و صبح و ظهر و عصر دارد؛ یعنی خدا آنجا هم پنج تایی قرار داده است که آن هم بحث و مطالب خاص خودش را دارد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم