سخنان و شعارها روشناند. وقتي كه انسان معاصر درمييابد که نبرد امام حسين با گذشته و آينده پيوند دارد، درنگ ميكند و در برابر دو جبهه ميايستد تا صف خود را انتخاب کند. اگر بخواهيم هر دو جبهه را بشناسيم، بايد بدانيم هر كدام ويژگيهای خود را دارد. زياد دقت نميخواهد. ويژگيها روشن است. آيا كسي هست كه شك كند اسرائيل ظالم است؟ اسرائيل فلسطين را اشغال و مردم را آواره و بيگناهان را نابود كرده است. به بهانه حمايت از خود، اشغال را ادامه ميدهد و فكر جهاني را با استعمار و استثمار و استحمار به بيراهه برده است.
بنابراين، ما مستضعف هستيم. اسرائيل در جبهه يزيد است؛ جبهه باطل، جبهه ستمپيشگان، و ما در جبهه مستضعفين هستيم؛ جبهه حسين. ما چه بايد بكنيم؟ سيره حسين را ميخوانيم و ميبينيم كه حسين با خاندان و ياران و فرزندان و با همه هستي و مردان و زنان خود به آوردگاه ميرود. كساني هم كه با حسين از مدينه خارج نشدند، با اجباری از جانب حسين مواجه نشده بودند، چراكه امام حسين برای آنان چنين نوشت: «ألا وَ مَن خَرَجَ مَعِي يُقتَلُ وَ مَن لَم يَخرُج، لَنيَبلُغَ النَّصرَ.» (بدانيد آن که با من از مدينه خارج شود، کشته خواهد شد و آن کس که بماند به پيروزی نخواهد رسيد.)
او ميخواهد همه دوستداران و عزيزان خود را به همراه ببرد، اما به كجا؟ به محراب شهادت. او ميداند كه همگي بهسوی شهادت گام بر ميدارند و همينطور هم بود. سخنان امام حسين و علياكبر را وقتي که علياكبر به خيمهها بازگشت و آب خواست، ميخواندم. مضمون سخن امام حسين اين بود كه آبي در کار نيست، اما به علياکبر ميگويد: «اميدوارم كه از دست جدت سيراب شوی.» آيا علياکبر در اين دنيا سيراب ميشود؟ جدش كجا به او آب ميدهد؟ حسين شهادت و مرگ را برای فرزندش آرزو ميكند. ميگويد: بفرما، بجنگ و بمير. اين معنای سيراب شدن از دست جدت است. ديگران از او اجازه ميخواهند و او به آنان اجازه ميدهد، و همينگونه يكي پس از ديگری، همه آنان را تقديم كرد.
در مقتل ماجرا را شنيدهايد. جزئيات اين كارزار به حقيقت بسيار نزديك است. مردمي بودند که گمراه شدند و طمع ورزيدند. به آنان اندكي پول دادند يا اينكه يك مشت خرمای خشك گرفتند و برای قتل حسين آمدند. روايات و سيرهها متفاوت است، برخي گفتهاند كه سي هزار نفر يا بيشتر امام حسين را محاصره كرده بودند… آنان ميديدند كه پس از کشتن امام حسين به درون خيمهها ميروند و لباسها و زيورآلات و گوشوارهها را بيرحمانه به غارت ميبرند. آری، روشن شد كه چه كردند. در مقتل خواندهايد که با شمشيرها و نيزهها و هر وسيلهای كه در دسترسشان بود، حمله كردند.
چرا نبرد امام حسین(ع) با باطل از دیگر نبردها متمایز و ویژه شده است؟
ما روايت اين رخدادها را در ايام عاشورا ميخوانيم. هدف چيست؟ ميخواهيم عاشورا را در جايگاه درست تاريخي خود قرار دهيم، زيراكه اين واقعه در سلسله حلقههای متصل به هم جای دارد. نبرد حق و باطل با حسين به اوج خود ميرسد، اما اين نبرد همچنان ادامه دارد. پيش از امام حسين بود و پس از او هم خواهد بود. چرا حلقه امام حسين متفاوت و ويژه است؟ زيرا فداكاری امام حسين فداكاری بزرگي بود. او همهچيز را برای خدا تقديم كرد: «إن كانَ دينُ مُحَمَّدٍ لَم يَستَقِم إلّا بِقَتلِي، فَيَا سُيُوفُ خُذِينِي.» (اگر دين محمد پا بر جا نميماند مگر با مرگ من، پس ای شمشيرها مرا در يابيد.)
او همهچيز را تقديم كرد. اگر اين واقعه را بـه سلسله تاريخـي و سرمدی نبرد ميان حق و باطل پيوند دهيم، خود را در اين جبهه نبرد قرار دادهايم.
همه ابعاد واقعه كربلا هم اكنون نيز وجود دارد. حسين بازنگشت و نگفت كه آنان ظالماند و به مرد و زن و مرده رحم نميكنند. نگفت كه آنان پس از كشتنم، سينهام را پارهپاره ميكنند. پس، بر ماست که در راه حق گام برداريم. چه سودی دارد كه خوار بمانيم؟ او که پيشواست بايد اين همه را تحمل كند. بنابراين، نبرد ما با اسرائيل، ادامه نبرد امام حسين است. آنان درباره حسين ميگفتند: «خرج عن حده فقتل بسيف جده» (او از حد و حدود خود تجاوز کرد و با شمشير جدش کشته شد.)
اين حكمي بود كه در محكمه برای امام حسين صادر كردند. ميگفتند: چرا عصيان ميکني؟ چرا نميگذاری مردم شادمان باشند؟ چرا نميگذاری مردم نماز بگزارند و روزه بگيرند؟ حج به جای آورند و زكات بپردازند؟ ای حسين، چرا اين کار را ميکني؟ از اين همه نبرد و درگيری چه ميجويي؟ من آمدهام تا به شما هشدار دهم كه اسرائيل هم همان حرف را ميزند: بياييد با هم زندگي كنيم، بيايد با هم زندگي مسالمتآميز داشته باشيم! آيا اين حرفها از دولتي که بر اساس اشغالگری و تعدی و طمع و زيادهخواهي برپاست، پذيرفتني است؟ اسرائيل ميگويد: ما بالاتر از ديگر انسانها هستيم. همه آدميان بايد تحت سلطه ما باشند. پس، اين نبرد امام حسين در عصر ماست. ما چيزی را از سلسله نبرد حق و باطل جدا نميكنيم، چنانكه به حسين در نبردش با يزيد ميگوييم: «السلام عليك يا وارث آدم صفوة الله.»