خطبه ای است که مولا امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام درباره صفات، فضائل، آثار و روحیات انسانهای باتقوا ، سخن گفته اند. مسئله تقوا در اسلام ، اساسی ترین ومفیدترین و مؤثرترین عامل در اصلاح فرد و جامعه بشری است. نظر قرآن کریم تنها و تنها همین است. که این انسان را بدون تقوا، جز تقوا، چیز دیگری نه تربیت می کند و نه اصلاح. صلاح فرد و جامعه زیر سر پیاده کردن و پیاده شدن مسئله تقواست. تقوا هم معنایش اطاعت فرمان خدای متعال است. کسانی که باور دارند خدا هست، باور دارند خدا حرفهایی زده با انسانها، اگر اطاعت فرمان بکنند ، یعنی تقوا را در زندگی مراعات کردند. اینها را می گویند متقین. امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام در طول پنج سال تقریباً خلافت ظاهری، مسئله تقوا را هم با بیان و زبان و هم با عمل به مردم ارائه کردند. به خصوص در مسئله تشکیل حکومت و اداره امور مربوط به مردم، تقوا را دقیقا ، با تمام توان ارائه کردند به مردم. که تقوا در زندگی، تقوا در حکومت، تقوا در جنگ، تقوا در صلح، در همه مراحل و شئون زندگی، تقوا را ایشان، هم بیان فرمودند و هم عملاَ به مردم ارائه کردند و نشان دادند. لذا ایشان معروف شد به امام المتقین. با اینکه همه حضرات معصومین در عالی ترین درجه تقوا و فضائل بودند، اما ایشان در اثر همین بیان مفصل و ارائه تفصیلی تقوا عملاَ، معروف به این لقب میمون و مبارک شدند.
نظر پروردگار متعال درباره اصلاح فرد و جامعه، منحصراً، اطاعت فرمان خود خداست.
مخالفت فرمان خدا اسمش معصیت و نافرمانی است. خدای متعال باورش این است، نظرش این است، که فرد و جامعه بدون پیاده کردن تقوا به صلاح و تهذیب و تزکیه نخواهد رسید. علم و صنعت، تکنیک، اکتشاف و اختراع و ثروت مادی، هیچکدام عامل اصلاح فرد و جامعه نیستند، بلکه به عکس، همه اینها در اختیار نفس اماره بالسوء قرار می گیرند، مساحت فساد گسترده¬تر می شود. ظلم و بی عدالتی وسیعتر می شود. خونریزی، غارت، قتل بیشتر می¬شوند. عامل مهمی که نه هزینه می خواهد، نه مکانهای فیزیکی لازم دارد، تنها خود انسان از نظر ایمان کافی است که بتواند تقوا را پیاده کند، مسئله تقواست. نه پلیس می خواهد، نه پاسبان می خواهد، نه زندان می خواهد. هرکسی در سایه ایمان شخصی خودش، به اندازه باورش، مطیع فرمان خدا بشود، مشکلات در زندگی حل می شود و به تدریج صلاح و رستگاری در جامعه بشری گسترش پیدا می کند. بنابراین این نظر پروردگار متعال در قرآن کریم است. و چون پروردگار متعال ضمن آیات عدیده ای در قرآن کریم، انسانها را توصیه کرده به مراعات تقوا، از این جهت ما چند آیه از قرآن کریم درباره تقوا و نظر پروردگار متعال نسبت به تقوا بیان می کنیم. یکی از آیات این است: پروردگار متعال فرمود مسلمانها فکر نکنید ، من فقط امت اسلامی را در قرآن کریم ، دعوت به تقوا کردم و از آنها الزاماً خواستم در زندگی تقوا را مراعات کنند، بلکه تمام ادیان آسمانی که پیغمبر الهی داشتند و کتاب آسمانی بهشان دادم، در آن کتاب و شریعت، آن امت را دعوت کردم به تقوا.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم
ولقد وصینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و ایّاکم ان اتّقوا الله
امتهای قبل از شما که بهشان کتاب آسمانی دادیم، و همچنین شما مسلمانهایی که بهتان قرآن دادیم، در این سه کتاب، شما را توصیه کردیم، سفارش کردیم، که وقتی فرمان خدا به شما می رسد، با تمام توان اطاعت کنید، و مخالفت نکنید.
امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام در یکی از خطبه های نهج البلاغه، فرمودند اولین پیامبر الهی که نازل شد برای هدایت مردم، پروردگار متعال در دستورالعملی که به آن پیغمبر عظیم الشأن داد، مسئله تقوا را در آن مطرح کرد. و بعد در کتاب آسمانی خود مسلمانها، قرآن کریم، پروردگار متعال فرمود:
یا ایها الذین آمنوا اتّقوا الله
اگر مرا قبول دارید، به حرفم گوش دهید. خدا دو تا حرف دارد: انجام واجب و ترک حرام. اگر واجبی به من رسید باید عمل کنم. حرامی رسید باید ترک کنم. این اسمش تقواست. خودنگهداری از مخالفت فرمان و دستور پروردگار متعال.
پروردگار متعال برای دعوت و گرایش دادن انسانها به مراعات تقوا، در آیات مختلف، اسلوبهای متفاوتی را به کار برده است. مثلاً دیده بعضی از مسائل به نظر مردم خیلی سخت و مشکل است. از این استفاده کرده، وعده داده که اگر تقوا را مراعات کنید، من این مشکل را برای شما حل می کنم. مثلاً یکی از مصیبتهای خطرناک جوامع بشری در گذشته مسئله قحطی بود. اگر یک سال، دوسال، سه سال باران نمی آمد، قحطی میشد. مردم از گرسنگی می مردند. قحطی عامل خطر و مرگآوری بود که همه از او میترسیدند. آن زمانها هم وسائل نقلیه مثل امروز نبود که از اقصی نقاط زمین گندم بیاورند. امکان آوردن نبود، مردم میمردند. لذا مردم از قحطی و بالنتیجه از نیامدن باران و خشکسالی سخت میترسیدند. خدا یک آیه نازل فرمود. فرمود اگر شما تقوای مرا مراعات کنید، من کاری میکنم باران به اندازه و به موقع از آسمان بیاید. زمین بذرها را رشد دهد و تربیت کند. و ارزاق عمومی انسانها، حیوانات و نباتات به وفور، در روی زمین فراهم شود. اما شرطش این است که انسانها تقوا را مراعات کنند.
فرمود:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
ولو انّ اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم ابواب السماء و الارض
اگر مردمی که در روستاها و شهرها زندگی می کنند، تقوا را مراعات می کردند، منِ خدا به اندازه و به وقت از بالا باران نازل می کردم، و زمین هم بذرها را سبز میکرد، برکات برای مردم، حیوانات و نباتات به وفور روی زمین پیدا میشد. اما شرط این نعمت، مراعات تقواست. ما هنوز ندیدیم که یک روستا یا یک شهر کاملا تقوا را در برابر فرمان خدا مراعات کند، تا ببینیم خدای متعال به این عهد و پیمانش وفا میکند یا نه؟ چون شرط تحقق پیدا نکرده است، ما هنوز ندیدیم. اما خدا اینگونه بیان میکند. اگر شما تقوا را مراعات کنید، حتما منِ خدا کاری می کنم که قحطی پیش نیاد.
حتی پروردگار متعال برای دعوت مردم به مراعات تقوا، اعلان کرده که در جنگ هم تقوای شما مفید و مؤثر خواهد بود. فرمود:
ان تصبروا و تتقوا لایضرکم کیدهم شیئا
اگر شما تقوا را در زندگی مراعات کنید، کید، مکر و توطئه دشمنان، هیچ لطمه و ضرری به شما نخواهد زد. این وعده خداست و شرطش تقواست. بنابراین پروردگار متعال برای دعوت مردم به مراعات تقوا، چنین آثار مادی و معنوی برایش بیان کرده است.
بعد آیه فرستاد:
و من یتق الله یجعل له مخرجا
کسانی که در زندگی مستمراً تقوا را مراعات می کنند، پروردگار متعال در تنگناها و مضایق زندگی ، برایشان راه بیرونشد ، فراهم می کند. به بنبست نمی رسند. این وعده خداست. یکی از سوره های مفصل قرآن کریم، سوره مبارکه یوسف است. شاه بیت این سوره این است که حضرت یوسف چیزی در امکانش نبود الا یک کار. و آن فرار از نقطه ای که دعوت به گناه میشد، بود. البته فرار به طرف در بسته. نه در باز. غیر از این، هیچ راه دیگری نداشت. چون زن، ملکه مصر و یوسف عبد زرخرید بود. کسی را در مصر نداشت. او در نهایت ضعف بود و زن در نهایت قوت. شوهرش پادشاه مصر بود. بیش از این نمی توانست کاری انجام دهد. فرار کرد به طرف در بسته. پروردگار متعال اینطور میخواهد القا کند، که ببین من موقعی به دل صاحب و شوهر زن انداختم که برود منزل، وقتی این مسافت را طی میکند و میرسد پشت در و کلید میاندازد در را باز میکند، اول کسی که جریان فرار یوسف را در جلو، و تعقیب زن از عقب و گرفتن پیراهن یوسف را می بیند، شوهر خود زن خواهد بود. خدا چنین تنظیم کرد که وقتی پادشاه در را باز کرد، دید یوسف در جلو می دود و زن از عقب پیراهنش را گرفته و می خواهد نگه دارد. و اولین شاهد صدق بر برائت دامن یوسف صدیق، خود شوهر زن شد. خدا میگوید ببین، چون او فرار کرد از محل گناه و بیش از این هم در امکانش نبود، من تقدیر کردم از این کار، سپاسگزاری کردم و او را به این شکل نجات دادم. پروردگار متعال کاری کرد که یوسف باتقوا، به کمک وعده های الهی، حجت و برهانش غالب بر مکر و حیله آن زن قرار گرفت. بنابراین تقوا، آثار متعددی در زندگی انسانها در روی زمین دارد.
و بعد خداوند به طور کلی آیه فرستاد:
واعلموا اَنّ الله لَمَع المتقین (به یقین بدانید که خدا با انسانهایی است، که در زندگی تقوا را مراعات می کنند).
خدا با انسان است یعنی این: انسان ضعیف است، جاهل است، به همه چیز علم ندارد، بر هر کار توانایی ندارد. اما خدا بر همه چیز علم و بر هر کار قدرت و توانایی دارد. می گوید تو انسانِ ضعیف، اگر تقوا را مراعات کردی، دیگر ضعیف نیستی. تو به علاوه منی، مقتدر و توانا هستی. هر کجا نتوانی، من می توانم. این آخرین حرف خداست.
[ رُوِىَ اَنَّ صاحِباً لاِمیرِالْمُوْمِنینَ عَلَیْهِ السَّلامُ یُقالُ لَهُ هَمّامٌ، کانَ رَجُلاً عابِداً،
فَقالَ لَهُ:یا امیرَ الْمُوْمِنینَ صِفْ لِىَ الْمُتَّقینَ حَتّى کَاَنّى اَنْظُرُ اِلَیْهِمْ. فَتَثاقَلَ عَلَیْهِ السَّلامُ
عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: یا هَمّامُ: اِتَّقِ اللّهَ وَ اَحْسِنْ فـَ «اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا
وَالَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ». فَلَمْ یَقْنَعْ هَمّامٌ بِهذَا الْقَوْلِ حَتّى عَزَمَ عَلَیْهِ].
وقتی هَمّام که یکی از یاران و مخلصین امیرالمومنین علیه الصلاة والسلام بود، از امام تقاضا کرد که یا امیرالمومنین! متقین را برایم توصیف کن. اینقدر واضح و آشکارا که گویا من دارم می بینمشان. و ذهنم اینقدر با اوصافشان آشنا بشود، حضرت تثاقُل فرمودند. یعنی اظهار سنگینی در جواب فرمودند. ظرفیت را حساب کردند، دیدند یک مقداری ظرف تنگ است. لذا جواب را نگفتند. فقط این آیه قرآن را خواندند که مربوط به تقوا و نیکوکاری بود. فرمودند:
اِتّق الله یا همام . تقوا را در زندگی پیشه کن و بدان که خدا با کسانی است که تقوا را در زندگی مراعات می کنند و هم چنین با کسانی است که در زندگی محسن و نیکوکارند. کار زشت و بد انجام نمی دهند. پیدا بود که همام به این مقدار از بیان قناعت نخواهد کرد. اصرار کرد. حضرت را قسم داد که مفصل تر بفرمایید. لذا حضرت بعد از نشان دادن آن سنگینی در جواب دادن، شروع کردند به بیان مقدّمه ای از مقدّمات که در توصیف متقین وجودش ضروری و لازم بود.
[ فَحَمِدَ اللّهَ وَ اَثْنى عَلَیْهِ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ثُمَّ قالَ:
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ الْخَلْقَ حینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً
عَنْ طاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لاِنَّهُ لاتَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصاهُ،
وَ لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اَطاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعایِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ
الدُّنْیا مَواضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فیها هُمْ اَهْلُ الْفَضائِلِ].
فرمودند وقتی پروردگار متعال انسانها را خلق کرد، از طاعتشان بی نیاز بود و از معصیتشان هم هیچ ضرری به او عائد نمی شد. انسانها هرکاری انجام بدهند. نفع و ضررش به خود انسانها برمی گردد. نه نفعش به خدا برمی گردد و نه ضررش به خدا می رسد. این انسانها هستند که اگر بخواهند انسان وار زندگی کنند، باید در طول زندگی تقوا را مراعات کنند و الّا ملحق می شوند به حیوانات جنگلی در افساد، خونریزی و تجاوز و کشتن موجودات زنده.
انسانها را وقتی خدا خلق کرد، طبق نظام علت و معلول، متناسب با علت و معلول، موجودات یکی پس از دیگری به عرصه وجود آمدند، با آثار و نتایج مختلفی. من جمله انسانهای باتقوا هم در روی زمین موقعیت خاص خودشان را پیدا کردند. یکی از آثار و علائم انسانهای با تقوا، فرمودند این است که : هم اهل الفضائل. انسانهای باتقوا اهل فضیلتند. فضائل اخلاقی ، فضائل روحی، فضائل ایمانی در انسانهای باتقوا به بروز و ظهور می رسد. دارای صبر و تحملند. در مشکلات زندگی وقور و صبورند. در سایه ایمان زندگی می کنند. خیرخواه و نصیحت گر دیگران هستند. حق کُش نیستند. ظلم و بی عدالتی نمی کنند. اینها فضائلی است که انسانهای باتقوا دارند. در سایه مراعات تقوا یک همچین روحیات و صفات و فضائلی در انسان فراهم می شود که در طول زندگی از او به بروز و ظهور می رسد. لذا فرمودند، متقون اهلُ الفضائل اند. فضیلتهای خوب که انسانها باید داشته باشند، به برکت تقوا در این انسانها موجود، و به تدریج به ظهور و بروز می رسد.
منبع: http://menbarenoor.parsiblog.com