زیارت عاشورا مراحل سیر با سیدالشهداء علیه ‌السلام را بیان می کند و نشان می دهد که چگونه می توان همسفر اصحاب سیدالشهداء علیه ‌السلام شد و چه مقاماتی را طی کرد تا به همراهی و معیت حضرت رسید. براساس این زیارت می توان فهمید که راه همراهی با سیدالشهداء علیه ‌السلام همچنان باز است. در فرازی از زیارت عاشورا از خدای متعال می خواهیم که ما را در دنیا و آخرت در معیت سیدالشهداء علیه ‌السلام و اصحابش قرار دهد؛ «ان یجعل معکم فی دنیا و الاخره»؛ یعنی از خدا می خواهیم همین طور که حضرت، اصحاب خود را قدم به قدم به سمت خدا برد و سیر داد، ما هم در وادی توحید همسفر اصحاب سیدالشهداء علیه ‌السلام باشیم؛ بلکه از آن بالاتر در سجده پایانی زیارت عاشورا بعد از اینکه با امام حسین علیه ‌السلام سیر کردیم و سیر دنیایی ما همراه با امام حسین علیه ‌السلام طی شد، از خدای متعال می خواهیم که هنگام ورود به عالم برزخ بلافاصله وارد وادی سیدالشهداء علیه ‌السلام شویم؛ «اللهم ارزقنا شفاعت الحسین یوم الورود»؛ چون وادی کربلای سیدالشهداء علیه ‌السلام در همه عوالم هست؛ «أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِی الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِیعُ الْخَلائِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِی الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لا يُرَى»[۳] ؛ همه خلایق بر حضرت گریسته اند؛ این بسیار عجیب است که همه بر سیدالشهداء علیه ‌السلام گریسته اند حتی کسانی که در جهنم بوده اند! یعنی بلای سیدالشهداء علیه ‌السلام در همه عوالم هست؛ پس ما در همه عوالم می توانیم همراه سیدالشهداء علیه ‌السلام باشیم. در زیارت عاشورا مقامات آنان که در این عالم وارد وادی کربلای سیدالشهداء علیه ‌السلام شده، با بلای ایشان و به همراهی ایشان به این دنیا رسیده و با ایشان مراحل را طی کرده اند، آمده است؛ آن ها در سجده قرب زیارت عاشورا از خدای متعال می خواهند که ورودشان به وادی محشر همراه با سیدالشهداء علیه ‌السلام باشد؛ یعنی وارد کربلای سیدالشهداء علیه ‌السلام شوند و در عالم برزخ و در آن حجاب هم با بلای سیدالشهداء علیه ‌السلام سیر کنند؛ «اللهم ارزقنی شفاعت الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین»؛ می خواهیم هنگام ورود به عالم برزخ از کسانی باشیم که عندالله یرزقون می شوند؛ شهداء این گونه اند؛ «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ‏ اللَّهِ‏ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‏»(آل عمران/۱۶۹)؛ از خدا می خواهیم وقتی وارد عالم برزخ می شویم در وادی کربلای امام حسین علیه ‌السلام باشیم؛ آن گاه وقتی همراه سیدالشهداء علیه ‌السلام بودیم، نتیجه اش این باشد که در محضر تو باشیم و ثبات قدم هم داشته باشیم؛ «ثبت لی قدم صدقا عندک»؛ نه اینکه قدمی رو به دنیا و قدمی رو به خدا برداریم؛ بلکه با ثبات قدم در محضر او باشیم؛ مع الحسین علیه ‌السلام یعنی برزخ ما هم با امام حسین علیه ‌السلام و با اصحاب الحسین علیه ‌السلام باشد؛ همان اصحابی که ابتدا و پیش روی امام حسین‌ علیه ‌السلام خونشان را دادند؛ «الذین بذلو مهجه دون الحسین علیه ‌السلام»؛ این همراهی و همسفری ممکن است هم در دنیا، هم در عوالم بعد باشد؛ بنابراین ‌می توان با اصحاب سیدالشهداء علیه ‌السلام همسفر بود.

دعوت فراگیر سیدالشهداء علیه السلام و موانع همراهی با حضرت

دعوت حضرت ما را فراگرفته است؛ ما علاوه بر اینکه دعوت شده ایم، حضرت را اجابت هم کرده ایم؛ این حقیقت در زیارت اول رجب سیدالشهداء علیه ‌السلام ذکر شده است؛ در سه شب ابتدایی ماه رجب، زیارت سیدالشهداء علیه ‌السلام سفارش شده است؛ در آنجا به سیدالشهداء علیه ‌السلام عرض می کنیم: «لبیک داعی الله»؛ آن داعی الله ما را دعوت می کند و ما از طرف خدا لبیک می گوییم؛ در ادامه آمده است: «لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ إِنْ‏ كَانَ‏ لَمْ‏ يُجِبْكَ‏ بَدَنِی‏ فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ رَأْيِی وَ هَوَايَ- عَلَى التَّسْلِیمِ»[۴] به حضرت عرض می کنیم: هنگامی که در روز عاشورا یا در عالم دیگری قبل از عاشورا استغاثه می کردید، بدن من شما را اجابت نکرد؛ آنجا که شما ندای ‌«هل من ناصر ینصرنی» سر دادید و یاری می طلبیدید، زبانم لبیک نگفت؛ ولی در همان عالم قلب من شما را اجابت کرد و با شما همراه بود؛ چشمم صحنه عاشورا را دید و به سوی شما بود؛ گوشم دعوت شما را شنید؛ هرچند بدن و زبانم سستی کردند. پس ما هم در آن استغاثه و استبصار مخاطب حضرت بوده ایم و حضرت را اجابت کرده ایم؛ بدن و زبان ما کوتاهی کردند ولی قلب و چشم و گوش ما اجابت نموده اند؛ به همین دلیل است که ما در جبهه سیدالشهداء علیه ‌السلام هستیم؛ وگرنه ما در جبهه سیدالشهداء علیه ‌السلام نبودیم. جبهه سیدالشهداء علیه ‌السلام محدود به سال ۶۱ هجری نیست و تمام نشده است؛ کاروان حضرت از عالم میثاق به راه افتاده و تا قیامت و بعد از قیامت هم ادامه دارد؛ کاروان حضرت کاروان گسترده ای است و همه ما إن شاء الله در این کاروان حضور داریم؛ حال چه باید کرد که بتوان با ثبات قدم در کنار حضرت ایستاد تا فتنه ها، وسوسه ها و سختی های راه ما را از حضرت جدا نکند و شبهه ها ما را به تردید نیندازد؟

موانع همراهی با سیدالشهداء علیه ‌السلام فقط محدود به مشکلات ظاهری و فیزیکی نیست؛ بسیاری از این موانع همان پیچیدگی های شهوات و جنگ نرم است؛ مشکل کسانی که سیدالشهداء علیه ‌السلام را همراهی نکردند فقط ترس از جان نبود؛ بلکه شبهات و فتنه های سنگین در دل آن ها شک و ریب ایجاد کرده بود. حال انسان باید چگونه باشد که فتنه ها و شبهات و سختی ها او را به تردید و شک و ریب نسبت به امامش دچار نکند و اهل یقین به امام خود باشد؟ باید چگونه بود که بتوان این راه را طی کرد؟ انسان چه صفاتی باید داشته باشد تا بتواند با امام خود همراه باشد؟

رِبّی بودن یکی از صفات اصحاب سیدالشهداء علیه ‌السلام

صفات اصحاب سیدالشهداء علیه ‌السلام فراوان است؛ صفاتی که موجب شد آن ها کنار ایشان بایستند، از ایشان فاصله نگیرند و خون خود را پیش روی سیدالشهداء علیه ‌السلام بدهند. ما باید آن صفات را کسب کنیم؛ ‌هر یک از این صفات هم صفت فوق العاده ای است؛ زیارتی را مرحوم کلینی ‌در کافی نقل کرده است؛ در نخستین زیارتی که در این کتاب برای سیدالشهداء علیه ‌السلام نقل شده، شهداء با این خصوصیت زیارت می شوند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الرَّبَّانِيُّونَ أَنْتُمْ‏ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ خَلَفٌ وَ أَنْصَار»[۵] ؛ سلام بر شما ای ربانّییّون! شما پیشرو این باور هستید و ما هم به تبع شما می آییم؛ شما پیشروان غافله بودید و ما هم امروز در غافله عاشورا هستیم. در هر کاروانی عده ای زودتر می روند و بستر را برای استراحت و توقف دیگران آماده می کنند؛ در این زیارتنامه خطاب به این گروه می گوییم: ما جایگزین شما هستیم؛ شما رفتید ولی ما جای شما را پر می کنیم؛ شما امام حسین علیه ‌السلام را کمک کردید و ما هم شما را کمک می کنیم. در حقیقت امام حسین علیه ‌السلام اجازه نمی دهند که این جبهه خالی بماند.

پس «رِبّی» بودن یکی از صفات اصحاب سیدالشهداء علیه ‌السلام است؛ ما در این زیارتنامه به اصحاب حضرت عرض می کنیم که در این صفت، تبع‌ شما هستیم؛ یعنی شما ربانّییّون هستید و ما هم در این صفت تابع شما هستیم؛ اگر کسی دارای این صفت شد، امید است که خُلّت باشد؛ یعنی جایگزین خوبی برای اصحاب حضرت باشد. گاهی انسان از خدا می خواهد به او توفیق دهد تا جای شهداء را پر کند؛ زیرا این راه ادامه دارد و این درگیری تمام نشده است؛ درگیری عاشورا تازه آغاز شده است؛ عاشورا جنگ بین نبی اکرم صلی الله علیه و آله و جبهه باطل است؛ این جنگ در تاریخ بوده و در عاشورا به اوج خود رسیده و روز به روز شعله ورتر شده است؛ این اصحاب رِبّی در این جنگ حق و باطل رفتند؛ ولی جنگ هنوز نیاز به انصار دارد؛ بنابراین ما باید کاری کنیم که پا جای پای آن ها بگذاریم و تابع آن ها باشیم؛ باید جایگزین و خلف آن ها باشیم و راهی را که آن ها رفته اند،گوشزد کنیم.

ربّانی و رِبّی یک معنا داشته، منظور از هر دو کسانی هستند که اختصاص به پروردگار دارند؛ یعنی کسانی که جزو خاصّه پروردگار هستند و خدا آن ها را در ردیف خاصان خود انتخاب کرده است؛ آن ها به حدی به پروردگارشان تعلق دارند که هیچ چیز آن ها را از خدا غافل نمی کند؛ اصحاب سیدالشهداء علیه ‌السلام که با ایشان همراه بودند، ربانّییّون هستند؛ یعنی به پروردگار خود توجه و تعلق دارند و محبت خدا در آن ها شکل گرفته است؛ به شکلی که گویا مختص این پروردگار هستند و هرگز روی خود را از این خدا بر نمی گردانند و همه زندگیشان توجه به ربشان است؛ هیچ چیزی آن ها را از ربشان غافل نمی کند؛ آن ها که با سیدالشهداء علیه ‌السلام ایستادند و با حضرت همراه شدند، ربّانی و رِبّی بودند؛ قرآن درباره این دو توضیح داده، ویژگی های هر دو را بیان می کند؛ تفسیر صفت ربّانّییّون در سوره آل عمران آمده که آیات مربوط به آن بعد از جنگ احد نازل شده است.

سختی جهاد، وسیله امتحان جبهه حق

جنگ احد جنگ بسیار سختی بود که خدا کوره آن را برافروخت؛ خدای متعال می فرماید: «إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ»(آل عمران/۱۴۰)؛ اگر شما سختی دیدید، دشمن هم سختی دیده است؛ این طور نیست که فقط شما سختی کشیده باشید؛ الان با اینکه ایران با محاصره اقتصادی دشمن در سختی قرار گرفته، ولی دشمن هم در سختی است؛ دشمنی که تا پیش از انقلاب اسلامی تصور می کرد سنگر دین را فتح کرده، مانعی به نام اسلام و مذهب در مقابلش وجود ندارد و جهان را در اختیار خود دارد با تحقق انقلاب اسلامی احساس کرد، جریانی جدی در مقابل او ایستاده است که همه مرزهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی غرب را تهدید می کند؛ ضربه ای که غرب از انقلاب اسلامی خورد، قطعاً سنگین تر از ضربه ای است که انقلاب اسلامی در طول سه دهه گذشته از استکبار خورده است. در جنگ احد کفار قریش و دیگران به خیال خود فاتح میدان می شدند، مدینه را تصرف می کردند و جریان اسلام تمام می شد؛ ولی آن ها هم ضربه خوردند. غرب به خیال خود قصد داشت سال ۲۰۰۰ وارد خاورمیانه شود، سال ۲۰۰۱ وارد افغانستان، سال ۲۰۰۳ وارد عراق و در سال ۲۰۰۵ هم به محور شرارت یعنی ایران حمله کند و کار را تمام نماید؛ غرب بعد از ۱۵ سال می بیند که خدا فریبش داده است؛ یعنی در حالی که خودشان شیطنت کردند، با همکاری وهابیت و یهود و سلفیت توطئه برج های دوقلو را ایجاد کردند و به خاورمیانه حمله کردند؛ حالا می بینند اسلام نتیجه ۱۵ سال زحمتشان را درو کرده است؛ غرب می بیند که در حقیقت انقلاب اسلامی محصول آن ها را درو کرده است؛ با اینکه غرب با هزینه فراوانی به خاورمیانه لشگرکشی کرد ولی امروز نفوذ ما در افغانستان، عراق و در منطقه خاورمیانه بسیار بیشتر از سال ۲۰۰۰ شده و نفوذ آمریکا در منطقه بسیار کمتر شده است؛ پس اگر شما ضربه ای خورده اید، دشمن هم ضربه خورده است؛ بنابراین نگران نباشید؛ «وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِینَ» خدای متعال می فرماید: ما ایام را دست به دست می گردانیم؛ گاهی در دست شماست و گاهی در دست آن ها. خدای متعال عالم را رها نمی کند بلکه اراده کرده است که صف ها جدا شوند و صف مؤمن از غیرمؤمن متمایز گردد و قومی از شما شاهد بر دیگران باشد؛ این، کار خداست.

جداشدن صف مؤمنین از منافقین و نیز خلوص مؤمنین در سختی امتحان

جنگ را خدای متعال محکم و جدی می کند؛ قران کریم درباره جنگ بدر در سوره انفال می فرماید: « وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ‏ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُریدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرین‏»(انفال/۷) آیا خدا می خواهد مؤمنین با لشگر نظامی بجنگند یا کاروان تجاری را مصادره کنند؟! شما می خواستید با چیزی که سختی ندارد برخورد کنید و کاروان تجاری را بگیرید و دوباره به مدینه برگردید! ولی اراده خدای متعال چیز دیگر بود؛ خدا می خواهد کلمه حق محقق شود؛ پای جنگ را هم خدا محکم می کند؛ شما را در چشم آن ها اندک نشان می دهد و آن ها را در چشم شما؛ تا جنگ محکم و قطعی شود؛ چرا خدای متعال این کار را می کند؟ قرآن می فرماید: ما جنگ سنگین احد را پیش آوردیم تا صف ها جدا شوند؛ صف مؤمنین باید جدا شود و به خلوص برسد.

عده ای در ابتدای راه در صفین و خوارج همراه امیرالمؤمنین علیه ‌السلام بودند و ادعا می کردند که در صف امیرالمؤمنین علیه ‌السلام قرار دارند؛ اگر این ها در همین حال وارد عالم برزخ شوند، کسی مثل شمر هم ادعا می کند که من هم باید در بهشت کنار امیرالمؤمنین علیه ‌السلام و مالک اشتر باشم؛ ولی وقتی کوره جنگ داغ می شود، صف منافق و مؤمن جدا می شود؛ در چنین امتحانی است که مالک اشتر هم خالص می شود؛ مالکی که چندین ماه جنگیده و شمشیرش را غلاف نکرده، وقتی امیرالمؤمنین علیه ‌السلام دستور می دهند که باید از یک قدمی خیمه معاویه برگردد، او بر می گردد؛ این برگشتن، مالک را خالص می کند تا برای پیروزی شمشیر نزند بلکه برای امامش شمشیر بزند و برای هدف امامش بجنگد، نه برای نفس و نه برای خودش؛ این خیلی سخت است؛ کسی که فرمانده جنگ بوده و جنگ را تا یک قدمی خیمه معاویه پیش برده و نزدیک است که خیمه معاویه را بگیرد، ناگهان به او فرمان می رسد که از یک قدمی پیروزی برگردد؛ مالک شمشیرش را غلاف می کند و بدون ذره ای اعتراض بر می گردد؛ پس هم باید صف غیرمؤمنین از موحدین جدا شود، هم مؤمنین خالص شوند.

این سختی ها برای این است که «وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرین‏»(آل عمران/۱۴۱)؛ پایان این جنگ، جداشدن صف هاست؛ یعنی خلوص صف حق و محو صف باطل؛ خدای متعال در جای دیگر می فرماید: «لِيَمیزَ اللَّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبیثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمیعاً فَيَجْعَلَهُ فی‏ جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون‏»(انفال/۳۷)؛ بنابراین همه این صف بندی ها برای این است که خبیث ها متراکم شوند تا خدا ‌همه را با هم به جهنم ببرد؛ پس این امتحان برقرار است؛ «أَمْ‏ حَسِبْتُمْ‏ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرین‏»(آل عمران/۱۴۲)؛ خیال می کنید اگر بگویید ما موحد هستیم، خدا شما را به بهشت می برد و صف صابرین و مجاهدین را از دیگران جدا نمی کند؟! آیا خدا نمی داند چه کسی مجاهد و صابر بوده و چه کسی‌ فقط مدعی بوده است؟ خدا که آگاه است! صحنه های سخت برای این است که صف مجاهدین و صابرین از صف کسانی که فقط مدعی اند، جدا شود.

فرمود: «وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأيْتُمُوهُ وَ أنْتُمْ تَنْظُرُونَ وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِی اللَّهُ الشَّاكِرِینَ»(آل عمران/۱۴۳)؛ شما که در جنگ احد فرار می کردید، قبل از مواجه شدن با شهادت در راه خدا می گفتید: ای کاش شهید شویم؛ ولی در جنگ فقط آن مرگ را نگاه می کردید و به آن نزدیک نمی شدید. اینجاست که معلوم می شود چه کسی راست می گوید و چه کسی فقط مدعی است؛ «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَ سَيَجْزِی اللَّهُ الشَّاكِرِینَ»(آل عمران/۱۴۴)؛ خدا می فرماید: محمد، رسول ماست؛ پیغمبران دیگر هم آمدند و رفتند؛‌ آیا اگر این پیغمبر از دنیا برود یا به شهادت برسد شما باید به گذشته جاهلی و به وادی کفر برگردید؟! اگر به عقب برگردید و مسیر این پیغمبر را ادامه ندهید، او از نزد شما هجرت می کند؛ او آمده و اسلام را بنا گذاشته است؛ ولی اگر شما راه را ادامه ندهید، او ضرر نمی کند. کسانی که به عقب بر می گردند، به خدا ضرر نمی رسانند؛ خدای متعال به کسانی که استوار بمانند و این راه طولانی را که پیامبر صلی الله علیه و آله بنا گذاشته، قدردانی کنند و شاکر نعمت ایشان باشند، پاداش مخصوص می دهد.

البته خدای متعال هشدار هم می دهد؛ «وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله كِتَاباً مُّؤَجَّلاً وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِی الشَّاكِرِینَ»(آل عمران/۱۴۵)؛ یعنی کسی نمی تواند مرگ را جا به جا کند؛ هیچ کس نمی میرد و هیچ کسی بهره ای از موت ندارد مگر به إذن الله؛ مرگ، مکتوب قبلی و تعیین شده ای است؛ پس این طور نیست که مرگ با فرار از جنگ جا به جا شود؛ گمان نکنید اگر تسلیم دشمن شوید، از جنگ فرار کنید، وارد میدان نبرد نشوید و عقب نشینی کنید، نمی میرید یا مرگتان به تأخیر می افتد. اگر دنیا را بخواهید به شما خواهیم داد؛ به کسانی هم که ثواب آخرت را می خواهند،‌ آنچه را بخواهند، می دهیم؛ ولی کسانی که ورای این ها کار می کنند و جزو شاکرین هستند، پاداش مخصوص دارند؛ «إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ»[۶] آن ها کسانی هستند که شاکر نعمت توحید و ولایت اند و در مقام شکر هستند؛ در روایتی آمده است که عده ای از روی طمع عبادت می کنند و به بهشت می روند؛ عده ای از ترس جهنم عبادت می کنند که آن ها هم اهل نجات هستند؛ ولی عده ای از سر شکر عبادت می کنند که این عبادت مخصوص احرار و آزادمردان است؛ پاداش این عبادت هم مقام رضوان است؛ بنابراین شاکرین پاداش مخصوص دارند.

در دنیا عده ای به دنبال دنیا هستند و به آن می رسند؛ عده ای هم در پی آخرت هستند و به آخرت می رسند؛ ولی عده ای هم شاکر هستند؛ «وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِینَ»(آل عمران/۱۴۶) چه بسیار انبیائی که در معیت آن ها و در مسیر هدف آن ها، جمعی از ربّییّون مقاتله کردند و کشتند و کشته شدند.


[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص: ۳۰۰

[۲] المزار الكبیر (لابن المشهدی)، ص: ۲۹۹

[۳] الكافی (ط – الإسلامیة)، ج‏۴، ص: ۵۷۶

[۴] كامل الزیارات، النص، ص: ۲۱۸

[۵] الكافی (ط – الإسلامیة)، ج‏۴، ص: ۵۷۴

[۶] الكافی (ط – الإسلامیة)، ج‏۲، ص: ۸۴ – نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: ۵۱۰

فهرست مطالب