وجاهدوا في اللـه حق جهاده- ۷۸ حج
در سخت کوشی عاشقانه
یک- در نسبت عشق و رفتار مسئولانه
لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿البقرة: ١٧٧﴾
عاشق که باشی به همهی ذرات هستی عشق میورزی… بی تفاوت نیستی که هیچ، دستهایت گشاده است و پاهایت آماده…
امام متقین(عليه السلام) مىفرمايند: «فإنّكم مسؤولونَ حتّى عَنِ البقاعِ و البهائمِ; شما، حتى در مورد زمينها و چهارپايان، مسؤوليد -نهجالبلاغه خطبه ۱۶۷
و نیز فرمود: و َ لَقَدْ بَلَغَنِی اءَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاءَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْاءُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلا بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ الاِسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لاَ اءُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ اءَنَّ امْرَأً مُسْلِما مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا اءَسَفا مَا كَانَ بِهِ مَلُوما بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیرا .
شنیدهام كه یكى از آنها بر زن مسلمانى داخل شده و دیگرى، بر زنى از اهل ذمّه و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارهاش را ربوده است و آن زن جز آنكه از او ترحم جوید چارهاى نداشته است. آنها پیروزمندانه، با غنائم، بى آنكه زخمى بردارند، یا قطرهاى از خونشان ریخته شود، بازگشتهاند. اگر مرد مسلمانى پس از این رسوایى از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش كرد بلكه مرگ را سزاوارتر است- نهجالبلاغه خطبه ۲۷
و امام متقین در ماجرای هجوم خالد بن ولید به یکی از قبایل، وقتی مأمور دلجویی و جبران خسارات شد برای ترس زنان و گریه کودکان دیه داد…
… فلما رجع الىَ النبى صلى الله علیه و آله قال یا على! اخبرنى بما صنعت. فقال: یا رسول الله! عمدت فاعطیت لکل دم دیه و لکل جنین غره و لکل مال مالا و فضلت معى فضله فاعطیتهم لمیلغه کلابهم و حبله رعاتهم و فضلت معى فضله فاعطیتهم لروعه نسائهم و فزع صبیانهم و فضلت معى فضله فاعطیتهم لما یعلمون و لما لا یعلمون …[۱]
دو- در نسبت عشق و جویندگی
يا أيها الذين آمنوا اتقوا اللـه وابتغوا إليه الوسيلة وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون – ۳۵ مائده
عاشق که باشی بی تابی.. نمینشینی.. میدوی.. به در و دیوار میزنی وسیله پیداکنی خودت را برسانی
لنگ و لونگ و خفته شکل و بیادب سوی حق میغیژ و او را میطلب …
آن وقت در نظرت فرق کارها با هم در بزرگی و افتخار و درآمدش نیست در رسانندگیش است… در چشم او خوش آمدنش است… در برای او بودنش است…
سه- در نسبت عشق و سخت کوشی
يَا أَيُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ…. وجاهدوا في اللـه حق جهاده- ۷۸ حج
برای هرکس که حق عاشقی را ادا میکند “کار تجسم عشق است…کار عشق مجسم است. “[۲]
از امام صادق عليهالسلام نقل است: پيامبراكرم صلى الله عليه وآله زمينى را از انفال به على عليه السلام دادند و حضرت در آن زمين قناتى حفر نمودند كه آب آن مانند گلوى شتر فوّاره مى زد. امام عليه السلام آن آب را «ينبوع» ناميدند. آن آب آن قدر زياد بود كه موجب خوش حالى مردم آن ناحيه شد و هنگامى كه يكى از آن مردم به امام عليه السلام تبريك گفت، فرمودند: اين آب وقف حجّاج و كسانى است كه از آن جا عبور مى كنند; كسى نمىتواند آن را بفروشد و به فرزندانم نيز به ارث نمىرسد.[۳] و از ایشان باز نقل است که “کانَ امیرُالمؤمنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ، یَضْرِبُ بِالْمَرِّ، و یَسْتَخْرِجُ الأرَضِینَ.. و إنَّ اَمیرَالمؤمِنینَ اَعْتَقَ اَلْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ مالِهِ و کَدِّ یَدِه»[۴] امیرمؤمنان علی عليه السلام ـ صلوات خدا بر او باد ـ در زمین بیل میزد و مواهب زمین را (با کشاورزی و رنج و زحمت) خارج مینمود. همانا امیرمؤمنان عليه السلام هزار برده از مال شخصی خود و از حاصل دسترنج خود خرید و آزاد کرد.
و نقل است مردی امیرمؤمنان علی عليه السلام را دید که سوار بر شتر شده است. و بارهایی از هسته خرما بر پشت شتر خود دارد پرسید: ای ابوالحسن، این بارها چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «مأة الفِ عَذْقٍ إنْ شاءَ اللّه» اگر خدا بخواهد صد هزار درخت خرما!
آن حضرت به صحرا رفت و آن هستهها را در زمین مساعدی کاشت و سالها آبیاری و مراقبت نمود؛ در نتیجه نخلستانی که در مجموع دارای صدهزار درخت خرما بودند به وجود آمد.[۵]
و این چنین است که امام متقین فرموده است: عَلَيْكُمْ بِالْجِدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ التَّأَهُّبِ وَ الِاسْتِعْدَاد.[۶]
بر شما باد به تلاش و سخت کوشی و مهیا شدن و آماده شدن.
و نیز فرمود: المداومة المداومة! فإنالله لم یجعل لعمل المومنین غایة الا الموت.[۷]
پیگیری، پیگیری، زیرا خداوند برای کار مؤمنان پایانی جز مرگ قرار نداده است.
و نیز فرمود: العَمَلَ الْعَمَلَ ثُمَّ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ وَ الِاسْتِقَامَةَ الِاسْتِقَامَةَ ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ.[۸]
کار کنید.. کار و آن را به پایانش رسانید.. به پایان و در آن محکم باشید و پایدار… محکم و پایدار؛ آن گاه شکیبایی ورزید شکیبایی و عاشق باشید…
دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی
آنک او شاهست او بی کار نیست ناله از وی طرفه کو بیمار نیست
بهر این فرمود رحمان ای پسر کل یوم هو فی شان ای پسر
اندرین ره میتراش و میخراش تا دم آخر دمی فارغ مباش
چهار- وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّـهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ …. ۱۰۵توبه
تو مرا میبینی با دوستانت و این برایم کافی است که از شوق سر بنهم و کم نگذارم و عشق تو را به سر برم.
تو مرا میبینی و میخواهی بکوشم کار کنم مانند خود بی نظیرت که کل یوم در شانی و کاری هستی… [۹]
تو مرا تماشا میکنی و این سختی هر جهادی را برایم آسان میکند… خستگی ها را از روح و تنم به در میکند..
تو هستی و این کافی است… محبوب من
اللهم امْنُنْ عَلَیْنَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَ الْمَلَل.[۱۰]
خدایا نعمت سرزندگی و کوشایی را به ما ارزانی دار و از سستی، تنبلی، ناتوانی، بهانه آوری، زیان، دل مردگی و ملال، محفوظمان دار.
خدايا، از تو ميخواهم بر محمد كه پيامبر رحمت توست و كلمهي نورت درود فرستي و قلبم را از نور يقين لبريز كني و سينهام را از نور ايمان (سرشاركني) و انديشهام را از نور نيتها (سرشاركني) و ارادهام را از نور دانايي (سرشار كني) و توانم را از نور عمل …[۱۱]
روزهي هجر تو از پاي درآورد مرا … كي شود با رطب روي تو افطار كنم
[۱] مستدرک الوسائل/ ج ۱۸.
[۲]از کتاب پیامبر جبران خلیل جبران و بخشهای دیگری از متن زیبای آن:
اگر نمی توانی با عشق کار کنی، اگر جز ملالت و بیزاری کاری از تو بر نمی آید، بهتر است کار خود را ترک کنی و بر در معبد بنشینی و صدقات کسانی را که با عشق کار میکنند، پذیرا باشی. زیرا اگر بی عشق پخت کنی، نانی تلخ از تنور به در خواهد آمد که گرسنه را نیم سیر گذارد و اگر با کینه انگور بیفشاری، زهری از آن کینه در شراب تو خواهد ریخت. . و اگر با صدای فرشتگان آواز بخوانی و تو را به آن آواز عشقی نباشد گوش آدمیان را آشفته میکنی و آنان را از شنیدن آوای روز و نجوای شب محروم میسازی. زندگی به راستی تاریکی ست، مگر آن که شوقی باشد و شوق همیشه کور ست، مگر آن که دانشی باشد و دانش همیشه بیهوده ست، مگر آن که کاری باشد و کار همیشه تهی ست، مگر آن که مهری باشد؛… کار با عشق آنست که هر چیز را با نفس خود جان دهی و بدانی که تمام پاکان و قدیسان عالم در کار تو مینگرند.
[۳] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۰۳.
[۴] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۷۴.
[۵] شیخ کلینی، فروع کافی، ج۵، ص۷۵.
[۶] وسایل الشیعه ج ۱ ، ص ۹۲.
[۷] مستدرک الوسائل: ۱۷۷/۱۳۰/۱.
[۸] نهج البلاغه ، خطبه ۱۷۴.
[۹] اشاره به آیه ۲۹ سوره الرحمن.
[۱۰] حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بحار الانوار (ط – بیروت ) ج ۹۱ ، ص ۱۲۵.
[۱۱] دعای بعد از زیارت آل یس.