به بهانه دهه کرامت:
۱- خانواده ذلیل
«اگر زن درآمد داشته باشد، بنیان خانواده سست می شود.»
این را چقدر شنیده ایم؟ از دهان روان شناس و واعظ و کارشناس ها و بیش از همه زن ها!
چقدر مثال هایش را شنیده ایم یا حتی دیده ایم.
ذیل همین توصیه برخی کارشناسان این است که اگر حالا به هر دلیل زنی درآمد دارد، حواسش باشد که غرور مرد را نشکند و ترجیحا پولش را به مرد بدهد و دوباره از او بگیرد تا مرداحساس کند به او نیاز هست. این توصیه می نشیند کنار این پند زرین که«در رب گوجه را حتما بدهید مرد باز کند و هرگز پیچ شل شده را خودتان سفت نکنید و…تا مرد احساس غرور و قدرت کند و از این که زنش به او نیاز دارد، احساس مباهات کند.»
این توصیه ها گاهی واقعا به کار می آیند. حتی شاید کارشناسان، اسناد علمی از اثبات مثلا 98 درصدی این گزاره ها داشته باشند.
اما این، همه حرف نیست.
صرف نظر از ضرورت های عملی و واقع گرایی، این سخنان به چه معنا است؟
گزاره «درآمد زن» نشان می دهد کارشناسان هیچ فایده و لذتی در ازدواج و زندگی با یک مرد نمی بینند که سعی کنند زن را با آن به خانواده پیوند بزنند. تامین مالی تنها یا مهم ترین رشته پیوند زن و مرد است که باید مراقب بود سست نشود.
کارشناسان به ما می گویند سعی کنیم شاغل نباشیم؛ اما نمی گویند که اگر خانواده پدری زنی وضع مالی خوبی داشتند، یا مثلا به واسطه اتفاقی غیر از اشتغال، پولی به زن رسید، چه باید کرد؟ مثلا وقتی که زنی صاحب ارثیه ای می شود.
تعدادی از کارشناسان مذهبی نیز در این فضا وعظ می کنند. آنان نیز باید به پرسش هایی پاسخ بدهند: مثلا چرا حضرت رسول با زنی بسیار ثروتمندتر از خود ازدواج کردند؟ چرا فدک را به دخترشان بخشیدند؟ آیا بهتر نبود آن را به داماد خود می بخشیدند و از دخترشان می خواستند هر ماه پولش را از امیر المومنین طلب کند؟
اساسا چرا اسلام مالکیت زنان را به رسمیت شناخت؟ با توجه به بی اعتباری مالکیت زنان در زمان جاهلیت، خدا مجبور نبود که بفرمایید «و للنساء نصیب ممااکتسبن» یا ارث و مهریه و …تعیین کند.
کارشناسان به ما نمی گویند چرا ائمه در بدو ازدواج مهریه همسرشان را می داده اند و از سستی بنیان خانواده نگران نمی شدند؟
کارشناسان ازدواج هایی مثل ذلفا و جویبر را که به دستور پیامبر انجام شد، تبیین نمی کنند.
کارشناسان نیاز مالی زن به شوهر را یکی از راه های سعادت خانواده می دانند و دلیل آن را احساس غرور مرد و سازگاری زن می دانند. چون شوهر عادی، انسانی است که اگر درب رب را باز نکند یا زنش بدون پول او بتواند چیزی بخرد یا میخی را بکوبد، احساس بی فایدگی می کند و سریعا در جستجوی زن دیگری بر می آید تا بتواند با باز کردن درب رب و تعمیرهای جزئی معنای زندگی اش را با او بیابد.
زنی که با کسب درآمد، خانواده و همسرش برایش بی ارزش می شود و مردی که بدون ضعف های زنش، ضعیف و بی ارزش می شود، زوج مطلوب اسلام اند؟
اگر واقعیت ما آدم ها این طور است، باید آرزو وآینده مان هم چنین باشد؟ یا می توان کوشید از این ذلت به در شویم؟