همان اوایل فیلم گلادیاتور بعد از اینکه ماکسیموس و سپاهیانش در جنگ پیروز می شوند، صحنه ای هست که ماکسیموس پیش سزار رفته و گزارش پیروزی را می دهد. سزار برای تشویق سردارش به او می گوید: ” چه طور باید بزرگ ترین سردار روم را پاداش بدهم؟” و ماکسیموس خیلی ساده جواب می دهد: ” اجازه می دهید به خانه بروم؟” (احسان رضایی- همشهری جوان- شماره 559)
چهارشنبه ی گذشته بود که من مهمان خانه ی خانم محمدی بودم، روضه ی امام جواد(ع) بود، روضه یعنی بهشت…
به خانه ایی وارد شدم که روح زندگی چنان در آن می جوشید که برای آدم تازه وارد بی درنگ محسوس بود، گویا اهل خانه اش یک جور حساسیت تیز شده نسبت به نوید های زندگی داشتند، آراستگی این خانه سادگی بی اندازه و خوشایندش بود، خانه عاری از هرگونه تیر و تخته ی الکی، هرگونه وسایل اضافی و از همه مهم تر عاری از تلویزیون بود! به جایش از هر فضایی برای چیدن کتاب استفاده کرده بودند، خانه شاد بود و سراسر رنگ، کودک درون آدم را به وجد می آورد، دیوارها به عکس گنبد حسین (ع) زینت داده شده بودند، خروار خروار سلامتی و نشاط در فضای آن خانه موج می زد، خودت را می یافتی که نفس را در سینه حبس کردی و در لحظه های گذران جادویی زمان به حظ بصری تن درداده ایی!
خانه و مواظبت از خانه خیلی مهم است!