آه از غم غریبی مسلم آه
کوفه نداشت حرمت مهمانش
با یاحسین و آیه استرجاع
خون میچکید از لب عطشانش
با دسته های سینه زنی هر روز
در کوچه ی عزای تو می گرییم
چون شمع های شام غریبانت
با داغ کربلای تو می گرییم
در کوچه ی عزای تو می گردند
گلبرگ های سوخته ای در باد
گلبرگ های سوخته آن گل
که در بهار، پشت دری افتاد
در خیمه های سینه زنی, طفلان
تنپوش کودکان تو پوشیده
پیر و جوان، فدایی و جانبازت
زاندم که خون ز خاک تو جوشیده
از توست آبرویی اگر داریم
در جان ما دمیده غمت، مولا
زنده ست خاک ما که به هر سویش
برپاست بیرق و علمت مولا
نوری که در ترنم نام توست
در چهره امام و شهیدان بود
هرسال در ادامه ی راه تو
ماندیم اگر چه فتنه فراوان بود
سخت است فتنه، فتنه صفین است
قرآن به نیزه رفت، برادرها
عمار اگر نبود در این غوغا
لرزیده بود دست دلاورها
میراث ما بصیرت عمار است
میراث ما همین دل پابرجاست
پس خیمه معاویه بر باد است
حالا که خیمه های عزا برپاست
هر سال سروهایی از این بستان
به باغهای خاطره پیوستند
سخت است داغ، گرچه پس از عمار
اهل وفا و صبر و بصر هستند
عمر تو در جهاد گذشت ای پیر
اجر تو با حسین، خداحافظ
آمیخته به وقت وداع تو
با ذکر یاحسین، خداحافظ
شاعر: علی محمد مودب