آن شاخه ی گلم كه به دست تو داده اند
تا هركجا كه خواست دلت پرپرم كنی
من آمدم كه بین سحرهای اشتیاق
بال مرا بگیری و خرج حرم كنی
بال و پر شكسته به دردم نمیخورد
انگار بهتر است كه خاكسترم كنی
روزی آب و سفره ی نان منی حسن
ماهِ مباركِ رمضان منی حسن
ای در هوای پاك نگاهت سلام ها
نامت نداشت سابقه ای بین نامها
ای سبزی بهار خدا سیر میشوند
از عطر سفره های حضورت مشام ها
بیرون بیا و چشم مرا هم قدم بزن
هم سفره ی فروتن جمع غلام ها
در كوچه ات كسی به كسی جا نمیدهد
مكثی نما به شوق چنین ازحام ها
سائل شدن كنار نگاه تو واجب است
وقتی گدا به چشم تو دارد مقام ها
تو سفره دار شهر خدا ما گدای تو
مثل كبوتریم و اسیر هوای تو
آنكس كه پیش پای شما خم نمیشود
در خانه ی فرشته هم آدم نمیشود
آقای من بدون توسل به نام تو
حالی برای توبه فراهم نمیشود
دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر
چیزی كه از بزرگیتان كم نمیشود
آرامش تو باعث طوفان كربلاست
بی صلح تو قیام مُحَرم نمیشود
هركس كه بر نجابتِ صلح و سكوت تو
مؤمن نمیشود ، به جهنّم نمیشود
تا كربلا رسید صدای سكوت تو
این قیل و قال ها به فدای سكوت تو
ای از هزار حاتم طائی كریم تر
لطف تو از تمام كریمان قدیم تر
می آوری به وجد تو پروردگار را
ای از زبان حضرت موسی كلیم تر
تو ابتدای نسل طهورای كوثری
هركس حسودتر به تو باشد عقیم تر
در این مسیر رو به خدایی ندیده ایم
از رد پای گیوه ی تو مستقیم تر
در كربلا به آینه ات سنگ میزنند
هركس شبیه تر به تو جرمش عظیم تر
آقا تو در كلام خلاصه نمیشوی
در حضرت و امام خلاصه نمیشوی
ای یاكریم خسته چه كردند با پرت
این زهر ِ پر شراره چه آورده بر سرت
از لحظه ای كه رنگ نگاهت كبود شد
رنگی دگر نرفته مناجات خواهرت
با اینكه ای غریب ، تو بودی امام شهر
اما كسی نخواند نمازی به پیكرت
تابوت را نشانه گرفتند به تیرها
آن هم كجا به پیش دو چشم برادرت
دلهای ما به یاد تو ای بی حرمترین
پر میزند به سمت بقیع مطهرت
تا كِی لبم به خاك بقیعت نمیرسد
بر آستان پاكِ رفیعت نمیرسد

شاعر: علی اكبر لطیفیان

دانلود فایل صوتی

فهرست مطالب