هیچ موجودی کافر خلق نمی شود و این نکته مهمی است که هیچ موجودی اینطور نیست که بالاجبار باید مومن باشد یا کافر باشد. ایمان و کفر امر اختیاری است و به فرموده قرآن «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»(بقره/۲۵۶) یعنی پذیرش توحید اجباری نیست. یک عده ای این توحید را با همه وجود پذیرفتند و محور توحید در عالم شدند. در روایات فرموده اند که در عالم میثاق اول کسی که اقرار کرد وجود مقدس نبی اکرم و اوصیائشان بودند. خدای متعال همه ملائکه را شاهد گرفت که من ولایت او را بر همه عالم جاری کردم و ولایت او ولایت من است؛ چون تسلیم محض شد و قبول کرد؛ پس اراده او مجرای همه حقایق در عالم شد. عده ای هم بودند که استکبار کرده و با همه وجود در مقابل خدای متعال طغیان کردند و بعد هم در این طغیان از خدای متعال کمک هم خواستند. در حدیث عقل و جهل چنین آمده است که وقتی جهل یا همان ابلیس استکبار کرد خدای متعال به او تذکر داد که از دایره بندگی و در نتیجه از ملک رحمت من خارج شدی؛ قرار نبود تفرعن و استکبار کنی، اما او پای حرف خودش ایستاد. بعد که خدای متعال برای نبی اکرم قوای نورانی و صفات حمیده را آفرید و توکل یقین صبر و امثال اینها را به ایشان داد تا با این قوا بندگی کند و بندگی را در عالم گسترش بدهد، جهل هم از خدای متعال صفات رذیله و قوا و لشکر خواست و گفت: من هم لشکر می خواهم تا با هم وارد میدان کارزار بشویم. خدای متعال در مقابل اآن صفات حمیده به او صفات رذیله داد؛ یعنی با تقاضای خودش خدای متعال هم به اندازه ای که حکمت اقتضا می کرد او را امداد کرد و برای او صفات رذیله و رغبت به دنیا و حسد و بخل و کبر و امثال اینها خلق کرد. اینها همه صفات استکبار است که به وسیله آنها گناه در عالم واقع می شود؛ با حسد و ریا و حب دنیا و حرص به دنیا و بخل در عالم بندگی نمی شود.

ما هم در هر مسیری قرار بگیریم و از خدای متعال در مسیر شیطنت یا در مسیر بندگی کمک بخواهیم به اندازه ای که مصلحت هست خدای متعال به ما کمک می کند. «مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ»(شوری/۲۰) اگر کسی حاصل دنیا را بخواهد از دنیا آن قدری که مصلحت باشد به او می دهیم. حرث و محصول دنیا چیست؟ کسی که شیطنت و دنیاپرستی می خواهد خدای متعال به او قوا و صفات و اطلاعاتی می دهد که در روایات از آن تعبیر به جهل می شود. هم امکانات ظاهری و هم مخلوقاتی مثل شیاطین مسخر آنها می شود. ابلیس وقتی خواست دنیاپرستی را راه بیاندازد و بر خدای متعال استکبار کند، از خدا استمداد کرد و صفات رذیله و امکاناتی در اختیار او قرار داده شد و نسلی به او داده شد و قوایی برای او در دنیا قرار دادند که با آن قوا کار کرده و سعی می کند که همین استکبار و صفات و رفتاری شرک آلود را گسترش بدهد. سعی می کند انسانها را متوجه به دنیا و نیازها و شهوات مادی ومخلد در دنیا بکند و برای آنها نیاز خلق کند.

باید توجه داشته باشیم که امکاناتی خدا به ما داده است؛ فرض بکنید جهاز هاضمه آفریده و نیاز به خوردن و شرب داریم، نیاز به استراحت داریم؛ اینها منافاتی با بندگی ندارد اگر منافات با بندگی داشت خدای متعال این نیازها را در ما قرار نمی داد؛ این که این نیازها را متوجه به دنیا کنی و از دست شیاطین ارضا بکنی و این که قلوب را متوجه به عالم دنیا و اسباب بکنی و از حضرت حق منقطع بکنی این می شود شرک و آلودگی. ابلیس استکبار بر خدای متعال کرد و در مقابل خدای متعال تواضع و سجده و عبادت نکرد. بعد هم از خدای متعال استمداد کرد و قوایی خواست برای این که وارد میدان بشود تا با بندگی و عبادت و صف نبی اکرم مقابله بکند. خدای متعال هم امدادش کرد. او هم این صفات و اعمال را در عالم دمید، برای این که مردم وارد محیط بندگی نشوند.

حقیقت توحید و شرک

توحید حقیقی عبارت است از شخص نبی اکرم و اهل بیتشان؛ و موحد شدن هم یعنی زیر چتر آنها قرار گرفتن و وارد بیت النور ایشان شدن. حضرت مثل نور خدا و کلمه طیبه لا اله الا الله است. موحد شدن یعنی وارد حصن حضرت شدن، نورانی شدن به نور حضرت، همه قوا را تحت فرمان حضرت قرار دادن و با همه وجود به حضرت ملحق شدن مقام تبعیت و طوع پیدا کردن نسبت به نبی اکرم، پیروی از سر محبت کردن و همه قوای خود را ذیل حضرت قراردادن و امثال اینها که تعابیری است که در قرآن و روایات آمده است. ما به یک امر انتزاعی دعوت نشدیم؛ بلکه در حقیقت امر این است که یک رسولی آمده و اولیائی هستند که حقیقت توحیدند خانه آنها خانه توحید و ذکر و حصن حصین الهی است؛ ما دعوت شدیم وارد آن حصن بشویم و فرع و تابع آنها و ملحق به آنها بشویم. چنانچه خدای متعال به ملائکه نسبت به حضرت آدم فرمود که سجده کنید؛ البته این سجده و خضوعی که باید اتفاق بیافتد بر مدار حضرت آدم نیست بلکه بر مدار آنهایی است که در مقام رفیع تر از حضرت آدم بودند و خود حضرت آدم هم در مقابل آنها مأمور به تواضع است.

این طرف هم دستگاه شرک و شیطنت دستگاه عظیم ابلیس است. اگر شرک در عالم محقق می شود اگر فرهنگ بت پرستی و توجه به غیر خدای متعال در عالم درست می شود اگر انسانها متوجه اهواء و شهواتشان می شوند و بعد همه زندگی شان اشتغال به شهواتشان می شود و همه این غفلت ها از آن دستگاه بر می خیزد. شیطان ایجاد غفلت و شرک می کند و توجه به اهواء می دهد. اگر به ما گفتند از شرک اجتناب کنید یعنی از او اجتناب کنید. این دستگاه محور دارد اخلاق مادی و شیطنت ایجاد می کند و بعد اخلاق و نیاز و فکر و رفتار انسان را مدیریت می کند. یک مدنیت مادی و شیطنتی درست می کند و همه اینها سراسر شرک است.

اختلاط جریان دو دستگاه ایمان و کفر

کما این که آن طرف توحید یک شجره طیبه است. اصل و فرعش توحید است و ثمراتش پاک هست. شجره کفر و شجره شرک هم یک شجره خبیثه ای است که همه فروعش شرک است و هرکجا جاری بشود شرک می شود، هرکجا شیطان حاضر شد شرک است. عالم جوشش این دو دستگاه است و این اختلاط یعنی همین. دو جریان ایمان و شرک با هم مختلط هستند و باید از هم جدا بشوند.

کتاب شریف علل الشرایع بابی در نوادرالعلل دارد. حدیث هشتادم حدیث فوق العاده ای است که اختلاط این دو طینت و کفر و ایمان را ذکر می کند. این اختلاط برای مادون امام است؛ یعنی هیچ وقت در امام اختلاط پیدا نمی شود وشرک در آنجا نفوذ پیدا نمی کند. آنها در یک مقامی هستند که به طور کلی شیطان با همه قوایی که دارد از آنها مأیوس است چنانچه قرآن از زبان شیطان می فرماید «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين»(ص/۸۳) شیطان هیچ نفوذی بر حیطه خودامام ندارد نفوذش در حیطه امت و اتباع آنهاست. این اختلاط در امام راه ندارد.

حدیثی در بحار در باب مولد نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است که فرمودند: وقتی خدای متعال وجود مقدس نبی اکرم را خلق کرد شیاطین از رفتن به آسمان منع شدند و اتفاقات عظیمی افتاد. با نزول ایشان به عالم حجاب هایی از جلوی مومنین برداشته شد در زیارت ایشان هم آمده است «بِأَنْ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلَادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتَار»[۱] با انوار تولد ایشان در عالم یک پرده های ظلمانی ای از جلوی چشم موحدین برداشته شد و حجاب های ظلمانی ای رفع شد؛ به عکس شیاطین از رفتن به آسمان ممنوع شدند اما مومنین راه آسمان به رویشان باز شد. وقتی راه آسمان رفتن بسته شد شیطان قوا و نیروهای خودش را فرستاد اما تشخیص ندادند؛ بعد خودش رفت و جستجو کرد و دید که سران ملائکه در مکه جمع شدند. متوجه شد هر حادثه ای اتفاق افتاده در مکه است. آمد و خواست که وارد بشود جبرئیل منعش کردند. شیطان گفت: چه اتفاقی افتاده؟ فرمودند: پیغمبر آخر الزمان متولد شد. سوال کرد: من از او بهره ای دارم؟ به او فرمودند: نه، از خود او هیچ بهره ای نداری. گفت: از امتش؟ جواب دادند: بله از امتش بهره داری؛ شیطان برگشت و گفت همین برای من بس است. من جلوی امت را می گیرم.

این اختلاطی که شده اختلاط دو جریان است. شیطان در هیچیک از عوالم به طینت معصومین راه ندارد و آنها هیچ وقت تحت تأثیر شیطان نیستند؛ ولی در اطرافیان اختلاط و نفوذ و وسوسه و تحریک پیدا می شود. لذا طمع می کند تا همه چتر خودش را بیاندازد و همه امت را در بر بگیرد و همه زندگی آنها را به استکبار و شیطنت خودش آلوده کند. مقصود از ایمان و شرک، همان ایمان و شرک مجسم است. دستگاه نبی اکرم با دستگاه شیطان ایمان و شرک محقق و مجسم است. شیطان با همه وجود شیطنت می کند و هدفش این است که راه نبی اکرم را که راه بندگی است ببندد و همه امت نبی اکرم را زیر چتر خودش بیاورد. به خدای متعال هم عرض کرده و رجز هم خوانده و البته امداد هم شده و امکاناتی هم به او داده شده است و کارش این است که بیاید شرک و کفر به پا کند که همان شرک مجسم است.

دستگاه شیطنت و تفرعن و مکائدش و نقشه ها و آثارش را باید شناخت که اگر این شناخته بشود شرک شناخته می شود و اگر شناخته نشود شرک هم شناخته نمی شود. این است که شیطان در همه ادوار حضور دارد تا می رسد به دوره آخر الزمان که دیگر ظلمتش فراگیر می شود چنانچه در روایات هم آمده است «كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»[۲] ظلم و جور و تاریکی امتلاء پیدا می کند و همه را می گیرد؛ یعنی جور و ظلم شیطان نفوذ پیدا می کند و همه جا را می گیرد و این جور و ظلمت فراگیر همان شرک فراگیر است که همه آلوده به شرک می شوند و همه از محیط اخلاص محدود و محروم می شوند. این نفوذ و این جریان را باید معرفی کرد و شناخت. نقطه مقابل آن هم دستگاه ایمان است.

این دستگاه شرک و شیطان را باید با توجه به آیات و روایات شناخت. این دستگاه امروزه تبدیل به یک دستگاه و یک تمدن پیچیده شده است. ببینید که چطور انسانها را دنبال خودش می کشد و یک جامعه فاسد درست می کند و انسانها پیرو شیطان می شوند؛ با این که شیطان دشمن آشکار است اما ببینید چکار می کند که برای خودش امت و اقوام و جامعه درست می کند و چطور اولیائی برای خودش جمع می کند. باید شرک مجسم و شیطنت و قوای شیطان را معرفی کنیم و اینکه ما اگر بخواهیم نجات پیدا کنیم و از این آمیختگی تأثیر و آلوده شدن رها شویم و ما ایمانمان و توحیدمان را از دست ندهیم چه باید بکنیم.

ظرفیت دستگاه امام حسین در پایه گذاری عصر ظهور

دستگاه امام حسین علیه السلام ظرفیتی دارد که نه فقط ما را پاک می کند و نه اینکه اشک بر سیدالشهداء فقط مطهر حیات قلب است بلکه ظرفیت دستگاه سیدالشهداء ظرفیتی است که ما را وارد مبارزه با دستگاه شرک و وارد مجاهده می کند و ما را تا مرز شهادت طلبی پیش می برد و حتی بیش از آن ظرفیت دارد که بر پایه او یک جامعه کامل دینی و عصر ظهور درست بشود که من حتی تعبیر تمدن را راجع به او تعبیر ناقصی می دانم. عاشورای امام حسین و فرهنگ عاشورا این ظرفیت را دارد که نه فقط بر مدار آن ما تطهیر بشویم و جلوی نفوذ شیطان در ما گرفته بشود؛ بلکه وارد میدان مجاهده می شویم و درگیر می شویم و در این درگیری بر محور عاشورا یک جامعه ایمانی کامل و تمام عیار بر محور وجود مقدس امام زمان علیه السلام ساخته می شود.

لذا باید این شرک فراگیر و عینی و مجسم را که بنی امیه جلوی معرفیش را گرفتند را توضیح دهیم و نیز معرفی جریان شجره توحید فی الجمله باید بحث شود. در ضمن نقشه دشمن و شیطان برای امر اختلاط و نفوذ و آمیختگی باید توضیح داده شود. در ضمن این مباحث باید اشاره کنیم که چطور دستگاه امام حسین علیه السلام سبب تصفیه این دو جبهه و خالص سازی جبهه مومنین بلکه تبدیل شدن جبهه مومنین به یک جامعه کامل و تمام عیار عصر ظهور خواهد شد؛ توضیح داده شود که چطور بر محور امام حسین علیه السلام ایام الله شکل می گیرد؛ و اصلاً ایام الله چه هستند و یوم ظهور و رجعت و قیامت، چطور بر محور عاشورای امام حسین و فداکاری حضرت شکل می گیرند. باید این نکات روشن شود تا از این ظرفیت در دنیای معاصر استفاده بکنیم. السلام علیک یا اباعبدالله…


[۱] إقبال الأعمال (ط – القديمة)، ج ۲، ص: ۶۰۶

[۲] عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۲، ص: ۶۶

فهرست مطالب