سمیرا فرق بین دعا و سوال را برایمان توضیح داد: دعا در جهان باقی میماند اما سوال از بین میرود؛ دعا زمان ندارد، تاریخ انقضا ندارد، به قول مهشید: مثل این التماس-درخواستهای روزانهمان نیست که در دفترچه خاطرات سالیانهمان مینویسیم و سال بعد رویمان نمیشود بخوانیمشان از بس که کوچک و بچهگانه بوده اند. دعا یعنی آنهایی که هزاروچهارصد سال قبل، از خدا خواستند و ما هنوز هم هرچه میگردیم جامعتر از آنها پیدا نمیکنیم… ما بیشتر سوال میکنیم، نه دعا…
برای روضه حضرت زهرا به خانه یکی از اقوام رفتیم. هنوز وارد سالن اصلی نشده بودیم که آقای جلسه یادمان انداخت که امروز جمعه است و همه تان مهمان حضرت صاحب الزمان هستید. وارد مجلس که شدیم دیدیم یک سفره خیلی قشنگ هم پهن کرده اند روی زمین؛ سفره حضرت رقیه (ع). بعد هم آقا اعلام کرد که برنامه جلسه امروز این است که ختم سوره مومنون برداریم. شرطش آن بود که هیچ کس میان تلاوت سوره حرف نزند. سوره مومنون صدوچهل بار خوانده شد (نمیدانم چرا؛ ظاهرا در روایتی چنین آمده است). بعد هم کنار سفره نشستیم و روضه خواندند؛ روزه همه را؛ روضه زهرا و رقیه و حسین و ابالفضل…
من آنجا از خدا خواستم که به من و مادر باشگاه و همه بچه هایش “قرآن” بدهد… “دعا” بود؛ نبود؟!