کیستی ای بی گمان، علت خلق جهان
کیستی ای بی گمان، علت خلق جهان
کیستی ای فارغ از، قید زمان و مکان
کیستی ای از ازل، تا به ابد جاودان
اول این ماجرا، آخر این داستان
نیستی اما عیان، هستی اما نهان
لحظه به لحظه تویی، با خبر از ناگهان
خطبه ی بی نقطه ات، معجزه را ترجمان
باز سلونی بگو، خطبه ی دیگر بخوان
ما همه لالیم لال، پیش امیر بیان
پیش شکوه تو شعر، می دهد از کف عنان
کودک طبع مرا، بند می آید زبان
نقطه ی موهوم شد، دایره ی واژگان
با تو بهارم بهار، بی تو خزانم خزان
من چه بگویم چنین، من چه بگویم چنان
سینه ی خود می درد، کعبه در این آستان
زیر و بم کائنات، از کران تا کران
اهل زمین یک به یک، عالم کروبیان
پشت در خانه ات، منتظر آّب و نان
ای رمضان کریم، تشنه ی افطارتان
پیش یتیمان شهر، ای پدر مهربان
دست نوازشگرت، نرم تر از پرنیان
موقع پیکار هم، هر که ندارد توان
دست جوانمردی ات، می دهد او را امان