كربلا شُعلةٌ ليسَ تُطفى …. لستُ أسطيعُ مولايَ وَصفا
کربلا شعلهای است که خاموش نمیشود … مولای من، نمیتوانم آنچه بر ما گذشت را برایت وصف کنم
عَصَفَ الموتُ بالسِبطِ عَصفا …. وهو نَبعُ الحياةِ المُصَفَّى
طوفان مرگ بر فرزند پیامبر هجوم آورد … در حالی که او خود چشمه زلال زندگی است
يا مُفرَداً حَيرانا …يا من قضى عَطشانا … يا من بقى عُريانا
ای تنهایی که در کار خدا حیران ماندهای … ای کسی که تشنه کام لحظات می گذرانی … ای کسی که عریان بر روی خاک افتادهای
(آهٍ…حبيبي حسين)
آه ای حبیب من ای حسین (ع)
أهطَلَ الدَمعَ غَیمُ العِتابِ …. حانَ للبَدرِ وقتَ الغِیابِ
سرزنش ها (و اندوه از دست دادن تو) اشک مرا جاری ساخت … لحظه غروب مهتاب فرا رسيده است
هَیَّجَت لَوعَتی و انتِحابی ….. أربعينٌ مَضَت بالعَذاب
چهل روزی که با عذاب و سختی سپری شد…. عشق درون و اشک سوزانم را به غلیان در آورده است
نَحنُ الأُساری جِئنا …. من بَعدِ أن سُبِینا …. عُدنا فَقُم حَیِّینا
ما اسیران آمده ایم … پس از اینکه به اسارت درآمدیم … اکنون بازگشته ایم پس برخیز و به ما خوش آمد بگو
(آهٍ…حبيبي حسين)
آه ای محبوب من ای حسین (ع)
شعر فارسی: محمد مهدی سیار
شعر عربی: احمد حسن الحجیری از بحرین