۱-خوب یادم است اولین باری که به دیدن مولایمان آقا امام حسین می رفتم در یک راهروی کوتاه چند متری که به ضریح می رسید از شدت بی قراری سه بار بر زمین نشستم.
۲- بار دوم که رفتم همه چیز قدری متفاوت تر بود. نجف نقطه ی عطف سفر شد، از چند و چونش بگذریم….
۳-شنبه عازمم، سوم شعبان خدا بخواهد در آن صحن و سرای عجیب، سفیر باشگاه قرآنی نور خواهم بود!
۴-برای شهید شدنم دعا کنید:)