سه شنبه:2/8/95
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر *پیمانه* شد….
گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت
*قطره* باران ما گوهر یک دانه شد
قرار بر آن گشت ک اسم با مسمایی برای سه شنبه های نیم ساعته مان داشته باشیم.
اسممان در قرار ها * مهمونی قطره ها* و در سایت باشگاه با عنوان پیمانه…. خواهد بود.
و اما بعد ….
پس از تفکر در آیات سوره توحید من به این سوال رسیده بودم که این سوره باید چه تاثیری بر زندگی و عمل من داشته باشد؟ مشکلی که همیشه سعی کردهام با آن مقابله کنم این است که گاهی محو یک نعمت میشوم اینقدر که فراموش میکنم نعمت است؛ یادم میرود پرورنده و روزی دهنده کیست!
این که خدا اَحَدْ است یعنی حد ندارد. ما گاهی برای وجود خدا مرز تعیین میکنیم؛ کارهای روزمره را که انجام میدهیم بعد میرویم به دنبال رضایت خدا! اما واقعاً هرچه داریم وسیله است برای رسیدن به او. تجلی اَحَدْ بودن خدا در زندگی این است که حتی یک لحظه از حیاتمان جدا از وجودش نباشد. کل سوره توحید در صفت اَحَدْ جمع میشود، لازمه صمد بودن و زوجیت نداشتن هم اَحَدْ بودن است.
غیرصَمَد بودن یعنی صیرورت داشتن و در عربی اینگونه تعبیر میشود که صمد یعنی ‘لا فیها جوفٌ’. یعنی وجود مطلق است و کمی و کاستی در آن نیست. ما صَمَد نیستیم و وجودمان پر از سوراخ های ریز و درشت است (که با استغفار باید در پر کردنشان کوشید!) برای همین است که سعی میکنیم با چسبیدن به چیزی قسمتهای خالی وجودمان را پر کنیم. پس وقتی وجودی اَحَدْ است یعنی صیروریت ندارد و کامل است.
ما اَحَدْ نیستیم، پس از خود شناسی میتوان به خدا شناسی رسید.
توحید همان چیزی است که عارفان در طی زمان به دنبال بیانش بوده اند؛ آیات ابتدای سوره حدید هم حقیقت توحید را بیان میکند (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ… وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ…)؛ داستان زندگی و کل عمر شاید برای فهم همین حقیت است.
توحید یعنی فهمیدن این که فقط و فقط خدا را داری و وجودی جز او نیست. روی هیچ کس جز خدا نمیتوان حساب کرد و اگر بر کسی غیر از او تکیه کردی از همان جا ضربه میخوری. زندگی برای فهمیدن همین است؛ اینقدر بر دیگران حساب میکنیم و ضررش را میبینیم تا بالاخره توحید را بفهمیم… و وقتی نگاهمان به زندگی توحیدی شد همه چیز را جور دیگری خواهیم دید.
منشاء همه حسن خلقها توحید است و منشاء همه بد اخلاقیها، شرک! (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ)
هر چیزی که در اطراف ما وجود دارد تجلی یک حق واحد است، پس در عین حفظ حرمت باید حواسمان باشد که نمیتوانیم روی هیچ کدام حساب کنیم! اگر چه رابطه برخی وجودها با انسان خاص تر است (مثل پدر و مادر که به تعبیری بند ناف رسیدن فیض به انسان هستند! حتی پس از مرگ) اما باز هم هر آنچه هست تجلی حق واحد است.
لیلا سید طباطبایی.