ولایت ائمه جور، غشاء بر خورشید ولایت
گاهی تعبیر قرآن این که وقتی کلمه ایمان تبدیل به کلمه کفر شد محیطی که بنا است جنت و محیط دائر باشد، می شود جهنم و محیط بائر، «وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ جَهَنَّمَ[۱۶]» این حلول هم از دنیا اتفاق افتاد گاهی تعبیر قرآن اینگونه است، گاهی تعبیر این است «لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا[۱۷]» فرمود « بعد اصلاحها برسول الله و امیرالمومنین[۱۸]» وقتی غیر رسول الله در این عالم ظاهر شد و پرتو حضرت تابید هر کجایی که این پرتو حضرت بتابد اصلاح میشود. فرمود دوباره زمین را به فساد نکشانید، حجاب روی این حقیقت نیندازید؛ آن اتفاقی که افتاد حجابی بود که بر نور نبی اکرم و شمس وجود ایشان افتاد و این حجاب تا دورهی ظهور ادامه خواهد داشت «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا»[۱۹] فرمود شمس، وجود مقدس رسول الله است که همه کائنات به نور او روشن شده مثل نور الهی است. فرمود «مثل نوره» خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند که همه نور الهی و همه هدایت در این ایشان متمثل است؛ پرتو این وجود مقدس دین اوست و «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا» دولت ائمه نار است که غشاء بر این حقیقت شده است و حقیقت در حجاب رفته تا وقتی که «والنهار اذا جلیها» در دولت امام عصر علیه السلام در وجود مقدس ایشان آن شمس حقیقت تجلی میکند که در دعا هست «اظهر به دین نبیِک» دین پیامبر گرامی اسلام با وجود مقدس امام زمان بعد از آنکه در حجاب رفته بود، ظاهر میشود؛ گاهی تعبیر از این حادثه این است «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَی وَالنَّهَارِ إِذَا تجلی[۲۰]» فرمود «اللَّيْلُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ لَهُ عَلَيْه[۲۱]» حجابی بر حقیقت این ولایت افکنده شد تا این حقیقت بعداً ظاهر شود.
تمام محبتهای عالم، شعاع رحمت الهی
همه عالم اسباب رحمت خدای متعال هست، همه عالم پیام رحمت الهی است، هر محبتی در عالم به ما میشود ریشه در رحمت خدای متعال دارد؛ اگر جمادات به ما توجهی میکنند، اگر از عالم ملائکه به ما عنایتی میشود، از هر کجا به ما لطفی میشود این شعاع رحمت و محبت خدای متعال است که به ما بندگان میرسد والا هیچ موجودی با ما کاری ندارد و اگر خدای متعال عنایت و رحمت خودش را بردارد هیچ موجودی به ما لطف نمیکند؛ اگر میبینید خورشید میتابد اگر میبینید زمین بار ما را بر میدارد، اگر میبینید آسمان بر ما میبارد و امثال اینها همه رحمت خداست، حتی اگر مادر به فرزند خودش محبت میکند و از خواب و استراحت و آرامش خودش برای فرزند میگذرد که این لطیفترین محبتی است که در عالم وجود دارد همه اینها ناشی از رحمت خدای متعال هست؛ حضرت موسی علیه السلام در دامنه کوه میرفت دید مادری فرزند خودش را به دوش کشیده و به سختی از کوه بالا میرود. تعجب کرد به خدای متعال عرضه داشت، خدایا این محبت را بردار تا ببینم این مادر چه میکند، ناگهان مادر فرزند را زمین گذاشت و به راهش ادامه داد، و هر چه این فرزند پا بر زمین کوبید مادر توجه نکرد، مجدداً حضرت موسی درخواست کرد که خدا این محبت را برگرداند، دید مادر از بالای کوه سراسیمه دوید فرزندش را نوازش کرد عذرخواهی کرد بوسید و در آغوش گرفت؛ تعبیری در دعای ابوحمزه هست تعبیر لطیفی است. امام سجاد فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَكَلَنِي إِلَيْهِ فَأَكْرَمَنِي وَ لَمْ يَكِلْنِي إِلَى النَّاسِ فَيُهِينُونِي[۲۲]» خدایی را باید ستایش کرد که بار ما را خودش برداشته بار ما را به دوش دیگران نگذاشته که ما را تحقیر بکنند کوچک بکنند با کرامت ما را اداره میکند، ممکن است کسی سوال کند این همه احتیاجی که در عالم ما به همدیگر داریم این برای چیست و چطور ما را خدای متعال به خودش واگذار کرده است؛ حقیقت این است که اگر خدای متعال خودش ما را اداره نمیکرد، احدی ما را اجابت نمیکرد، اگر مادر به فرزند وابسته است اگر فرزند به مادر وابسته است اگر ارحام به هم خدمت میکنند، اگر مومنین به هم خدمت میکنند، در واقع خداست که همه را اداره میکند؛ حتی اگر دوستی جواب سلام شما را میدهد «هو المجیب» دوست اجابت نمیکند او اجابت میکند که دوست جواب سلام میدهد والا دوست با من و شما چکار دارد؛ لذا آن روزی که خدای متعال این رشته ها را قطع میکند «تقطعت بهم الاسباب[۲۳]» آنگاه میبینید که «یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه[۲۴]» همه اینهایی که بار همدیگر را بر میداشتند از همدیگر فراری هستند و هیچکس حاضر نیست بار دیگری را بر دارد؛ چون خداوند متعال آن رشته کفایت خودش را از اینجا بر داشته است. هر محبتی در عالم هست رحمت خداست مگر آنچه از دستگاه شیطان است؛ او محبت نیست او شیطنت است. اگر بین مومنین محبتی است اگر بین ارحام محبتی است، هر کجا محبتی است رشته رحمت و محبت خدای متعال هست.
برادران ایمانی، فرزندان نور و رحمت
مطابق روایات، مومنین یک ارتباط باطنی با همدیگر دارند «المومن اخ المومن لابیه و امّه ابوه نور و امّه الرحمة[۲۵]» هر مومنی با مومن دیگر در پدر و مادر با هم مشترک اند، تعبیر عجیب است، پدرشان کلمه نور است مادرشان کلمه رحمت. این کلمه نور در متن کلمه رحمت قرار می گیرد سر بر میدارد و میشود مومن که در تعبیر این کلمه نور و کلمه رحمتی که رشته اتصال همه مومنین هست و همه مومنین از این طریق به هم پیوند میخورند توضیحاتی داده شده است؛ لذا در ذیل همین باب روایاتی در کافی نقل شده که حضرت فرمودند: اگر مومنی غصه دار بشود مومنین دیگر غصه دار میشوند به خاطر این اتصال باطنی، آنچه که در باب اویس قرن نسبت به حضرت نقل شده که در جنگ احد، دندان اویس هم در یمن در دهانش افتاد؛ آن اوج این ارتباط هست و آن مومنین با همدیگر اینجور هستند که اگر یکی غصه دار بشود دیگری غصه دار میشود… بعد حضرت فرمودند: «انّ روح المومن اشد اتصالاً بروح الله من شعاع الشمس بها[۲۶]» ریشه ارتباط مومنین ارتباطشان با امام هست. روح مومن ارتباطش به روح الله اشد من اتصال شعاع الشمس، بالشمس هست. هر مومنی شعاعی از وجود امامش هست لذا در روایات فرمود به مومن اگر شیعه گفته میشود معناش این هست که مومن شعاع وجود امام علیه السلام است، تعبیر امام رضا علیه السلام ارواحنا فداه «الامام کالشمس طالعة المجللة بنورها العالم وهو بالافق بحیث لا تنالها الایدی والابصار[۲۷]» امام آن خورشیدی است که در افق اعلای عالم طلوع کرده و همه عالم در پرتو نور او روشن است؛ ولی البته واضح است که خورشید را نه با دست میشود شکار کرد نه با چشم، خیلی اگر کسی توانا باشد میتواند پنجره های وجود خودش را باز کند و شعاع خورشید به وجود انسان بتابد.
هر مومن، حامل رشته ای از ولایت امام
این اتصال و رحمتی که در عالم هست شعاعی از رحمت خدای متعال هست که بین مومنین و بین ارحام هم همینطور است. در روایات بین مومنین و به خصوص ارحام، آن رشته اتصالی که هست رشته ای از رحمت خدا و رحمانیت خدای متعال دانسته شده است، به همین دلیل هم هست که قطع رحم از گناهان کبیره است، چون آن رشته ای از رحمت الهی که خدای متعال در آن مومن قرار داده رابطه خودتان را با آن رشته قطع میکنید. این روایات هم اینجور معنا میشود. اینکه در روایات هست اگر غیبتی پشت سر مومنی بکنید و یا اگر از مومنی غیبت شود شما بتوانید حمایت کنید و نکنید، رشته ولایتتان قطع میشود، اگر مومنی حاجتی داشت به در خانه شما آمد میتوانستید اجابت کنید اجابت نکردید، رشته ولایت شما قطع میشود، شاید معنایش همین است؛ هر مومنی رشته ای از رحمت خدا نسبت به مومن دیگر است. این هم که «المومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض[۲۸]» نکته اش همین است که هر مومنی حامل رشته ای از ولایت امام است و به همین جهت است که وقتی با آن مومن قطع ارتباط میکنید آن رشته ولایت الله را قطع کرده اید.
داد و ستد با مومن، معامله با خدا
تمام عالم غرق در رحمت رحمانیه و رحیمیه خدای متعال است، موحدین آن کسانی هستند که سر و کارشان با این رحمت است، از دست حق میگیرند به دست حق بر میگردانند و ثمره این کار هم مقام «خلّت» است. در روایت هست که حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام خلیل شد چون دو صفت داشت – البته روایتی داریم که از این هم باطنیتر است و این روایت ظاهر مسئله را فرموده – دو صفت داشت یکی این که از احدی غیر خدای متعال نخواست؛ حتی در روایت است جبرئیل عرض کرد من چند جا خیلی مضطرب شدم یکی آنجایی که ابراهیم بین هوا و آتش بود، خدای متعال فرمود اگر خودت را نرسانی کار تمام است، من خودم را رساندم گفتم جناب ابراهیم کمک نمیخواهی، فرمود میخواهم از شما نه. کسی که از غیر خدای متعال میگیرد طبیعی است که وابسته به غیر خدای متعال میشود، کسی به مقام خلّت میرسد که از دست غیر خدای متعال نمیگیرد والا گرفتن از دیگران تعلق به دیگران و وابستگی می آورد. لذا تعلقات ما به عالم به خاطر اوهام و خیالاتمان هست؛ چون خیال میکنیم از عالم میگیریم به عالم هم وابسته میشویم این هست که خدای متعال متقین را برای این که وابسته نشوند «یرزقه من حیث لا یحتسب[۲۹]»؛ دومین صفتی که در حضرت ابراهیم خلیل بود فرمود دستی به طرفش دراز نشد که آن دست را رد بکند. شاید دو نکته در این امر هست یکی این که دستها حواله های خدای متعال هستند و اگر کسی حواله های محبوب را رد نکرد و سخاوتمندانه با آنها برخورد کرد، هرکجا دستی را خدای متعال به طرف او فرستاد سخاوتمندانه آن دست را رد نکرد و این سخاوتی که میکند حاصلش محبت خداست؛ وقتی به دست خدا میدهد. این که در روایت دارد وقتی که صدقه دادید دست خودتان را ببوسید چون دستتان قبلاً به دست حضرت حق رسیده همین طور است، خدای متعال «عال فی دنوّه دان فی علوّه[۳۰]»؛ اگر به عیادت مریض بروید به زیارت خداوند متعال رفتید؛ به زیارت برادر مومنتان بروید به زیارت خدای متعال رفتید این برای این شأن الهی است. وقتی به دست سائل میدهید در واقع به دست خدای متعال دادید اول دست خودتان را ببوسید. اگر کسی دستهایی را که خدا به طرف او دراز میکند اینها را تصادف ندید و اینها را در محبت خدا خالی رد نکرد، آبرو میخواست مال میخواست فرمود «حوائج الناس الیکم من نعم الله الیکم فلا تملوا النعم[۳۱]» و دوم این که وقتی انسان دستها را رد نمیکند، مجرای رحمت خدای متعال میشود و کسی که مجرای حق میشود، اعم از رحمت رحمانی خدای متعال گرسنه ای را سیر میکند برهنه ای را میپوشاند و یا رحمت رحیمیه حق، علمی را، معرفتی را به قلبی میرساند و سرزمین قلبی را سیراب میکند، خودش مسیر رحمت حضرت حق میشود؛ مثل جویی که در آن آب می اندازند، این آب مال درختها هست. درختها سیراب میشود ولی جوی اگر مانع نشد آب از او هم میگذرد و جوی هم شاداب و تمیز میشود.
[۱] تفسیر قمی، ج۱، ص ۲۱.
[۲] ابراهیم/۲۸
[۳] حجرات/۷
[۴] امالی صدوق، ص ۱۵.
[۵] اصول کافی (الاسلامیه)، ج ۲، ص ۱۲۵.
[۶] حجرات/۷
[۷] اصول کافی (الاسلامیه)، ج ۱، ص ۴۲۶.
[۸] انعام/۱۲۰
[۹] تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۵.
[۱۰] همزه/۱
[۱۱] البرهان، ج ۵، ص ۷۵۶.
[۱۲] ماعون/۱
[۱۳] عصر/۱
[۱۴] بقره/۲۵۷
[۱۵] بقره/۲۶
[۱۶] ابراهیم/۲۸
[۱۷] اعراف/۵۶
[۱۸] البرهان، ج ۲، ص ۵۵۹
[۱۹] الشمس/۱
[۲۰] لیل/۱
[۲۱] تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۲۵.
[۲۲] مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۵۸۲.
[۲۳] بقره/۱۶۶
[۲۴] عبس/۳۴
[۲۵] بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۷۳.
[۲۶] اصول کافی (الاسلامیه)، ج ۲، ص ۱۶۶.
[۲۷] اصول کافی (الاسلامیه)، ج ۱، ص ۲۰۰.
[۲۸] توبه/۷۱
[۲۹] طلاق/۳
[۳۰] مصباح کفعمی، ص ۳۵۳.
[۳۱] بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۱۸.