محمد (ص) از حراء یک بار دیگر
فرود آ و ببین
دنیای قیر اندود وتاریک جهالت را
ببین سیمای خشم آلود گرگ زخمی این نامردمی ها را
ببین این کج رهی ها
کج سری ها
کج دمی هارا
چو گاو پیر عصاری که می گردد به دور خویشتن آهسته و غمناک
ببین این دور خود بیهوده گشتن را
به روی چینه های خاک
تراشیدن
پرستیدن
شکستن را
بیا فریاد کن …فریادکن ….فریاد کن فریاد
کجائید آی رهپویان بی آرام فصل عشق؟
کجائید ای درختان بلند دشت زیبایی ؟ ….
بیا با بانگ درد آمیز خود در این شب تاریک و ظلمانی
بگو با کج ره اندیشان سوداهای شیطانی: چه شد قرآن؟ چه شد قرآن؟
چه شد این تگ چراغ روشن شب های طوفانی؟
*******
بیا فریاد کن….فریاد کن…..فریاد….کجائید ای درختان بزرگ جنگل تاریخ ؟
چرا دیگر نمی آید به گوش از کعبه بانگ هم صدائی ها؟….فرو خشکید آیا چشمه ی تکبیر؟
اذان آن شعله دیرین ایمان نیز شد خاموش؟ فراموش شما شد آیه های صبح و پیروزی…..

محمد (ص)از حرا یک باردیگر …فرود آ و ببین قرن سیاه جاهلیت را
چه قرن وحشت انگیزی….تمام بوته های سبز گلزار شرف پژمرد
محبت مُرد….جهان دریای ِ آدم های خصم جان ِ یکدیگر ….کنون از شرق و غرب مقتل انسان

محمد (ص)، لات و عزی حکم می رانند
و هر دستی ز هر سنگی خدایی تازه میسازد
محمد (ص) باغبان خسته جان دشت تاریخ بشر……برخیز….بنگر….آه…
که آتش می کشد در کام خود گلبوته های باغ قرآن را
محمد (ص) از حرا یک بار دیگر…..

“از کتاب کعبه در زنجیر”

فهرست مطالب