مشكلات ۸ میلیون پرونده روی الفبای دین است. این نماز شب ها، این نماز وترها، این نماز مستحبی ها، این قرآن به سرها، این توسل ها، این دعاها، این زیارت ها برای اینكه ما را بیدار كند، ما باطل را حق ننگریم!
در قرآن كریم فرمود: یك عده مرده اند، آنها كافرند؛ یك عده بیمارند. آنكه به نامحرم می نگرد، بیمار است؛ فیطمع الذی فی قلبه مرض. آنكه روابط با بیگانه را یك امر سیاسی می پندارد، بیمار است. فرمود: فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم. قرآن برای آن است كه این بیماری های سیاسی، اخلاقی، روانی و مانند آن را حل كند. اگر جامعه این بیماری ها را حل كرد و سالم شد، جامعه امام زمانی است. بنابراین شبی كه قرآن نازل می شود، شب یهدی للتی هی اقوم است. ما چرا خود قائم به قسط نشویم؟! چرا ما قلبمان را قرآنی نكنیم و نگوئیم ما كنت افسر قراناً لم اره، ما كنت اتولی اماماً لم اره؟
اینكه می بینید وقتی امام سجاد یا ائمه دیگر(ع) دستشان را به دعا برمی داشتند، وقتی پایین می آوردند، این دست را یا بر بالای سر می گذاشتند، یا می بوئیدند، یا می بوسیدند، یا به صورت می كشیدند، می گفتند: این دست ما به دست بی دستی خدا رسیده است. این از مجاز به حقیقت رسیدن است، نه از مجاز به مقصد رسیدن.
اگر وجود مبارك امام سجاد مالی را به سائل می داد، این دست را می بوئید و می بوسید و بر سر می گذاشت، می گفت: گیرنده این صدقه خدائی است كه در سوره توبه فرمود: «هو الذی یقبل التوبه عن عباده و یاخذ الصدقات . این كجا، آن كجا! هم مجازی است در برابر هدف، هم مجاز است در قبال حقیقت.
اگر فرصت كردید اعتكاف دهه سوم را از دست ندهید. ممكن است شما ۳۰ سال درس بخوانید، مجتهد مسلم بشوید، اما راه شب قدر شب دیگر است! آن لیله القدر خیر من الف شهر به شما شامه می دهد كه بوی بد سیاست بازی ها را، حزب بازی ها را، باند بازی ها را استشمام كنید. در متن سیاستید مثل امام راحل و سید حسن مدرس، نه بیراهه می روید، نه راه كسی را می بندید. در متن انتخاباتید، اما نه فریب می دهید، نه فریب می خورید. این بو كشیدن با درس و بحث حوزه و دانشگاه حاصل نمی شود! این محصول شب قدر است و محصول اعتكاف است و محصول آن چشم باطنی است.
در شب های قدر چیزی بهتر از فراگیری علوم الهی، گفتن و شنیدن معارف دین نیست. تشكیل یا شركت در برنامه هایی مانند جلسهٴ تفسیر یا حدیث یا احكام، كه خود سعادت و توفیقی است؛ و اگر چنین برنامهای نداشت، امر به معروف و نهی از منكر داشته باشد و اگر نتوانست لااقل ذكر بگوید.
چیزی بالاتر از عالِم شدن و آگاه شدن نیست. علم است كه زمینه ای برای رسیدن انسان به «عقل» میی شود؛ انسان عاقل هم آسوده است و هرگز در عذاب نخواهد بود