نشست هفتاد و نهم – نکاتی در باب روز جمعه
استاد هانی چیت چیان – 8 دقیقه / پیاده سازی توسط خانم محیا حیدری
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم. صبح شما بخیر. جمعه تان انشالله برایتان عید باشد. هر جمعه عید است! بدین معنا که انسان، بناست هر هفته یک دور زندگی کند و در انتهای آن هفته، یک عیدی دریافت کند که این، نکته بسیار مهمی است. خدا را شکر می کنیم که حداقل یکبار در ماه، عیدی جمعه های ما در محضر قرآن است. چه عیدی بهتر از اینکه بر سفره سوره ها بنشینیم و استفاده کنیم؟ همه باهم سر سفره هستیم. من خودم هم استفاده می کنم. به بهانه این جلسه هم می خوانیم و وقتی گفتگو می کنیم نکاتی حاصل می شود که من بعدا یادداشت می کنم. چه عیدی خوبی است که آدم جمعه ها، از پروردگار فهم سوره های قرآن را عیدی بگیرد. برای جمعه های دیگر هم که جلسه برقرار نیست، خودتان عیدی بگیرید. البته به معنای طلبکاری نیست؛ به معنای این است که خدایا، ما وقتی تو را عبادات می کنیم، معتقدیم که عبادت تو بی نتیجه نیست. ما معتقدیم عبادت تو اثر دارد و می خواهیم اثر عبادت تو را هر جمعه ببینیم و این هم بسیار نکته مهمی است.
کدام عیدی مهم تر از اینکه یک جهلی از آدم برطرف شود یا یک صفت رذیله ای از آدم گرفته بشود یا یک فضیلتی به آدم داده شود؟ وگرنه خانه و ماشین و… که عیدی نیستند. این ها تمتعاتی که آخرش باید گذاشت و رفت. عیدی آن است که بعد از مردن هم با آدم هست. لذا دانستن چیزی که انسان آن را نمی دانسته، حقیقت شگفت انگیز که انسان به آن واقف میشود، دوراهی که راه درست را به آدمی نشان می دهند، برطرف شدن صفتی ناشایست، دادن صفتی که آدم دوست دارد، عیدی هستند.
اگر هر جمعه از خدا یک عیدی بگیریم، بعد از ۲۰ سال چه اتفاقی میافتد؟ ۱۰۰۰ عیدی که خیلی اتفاق شگفت انگیزی است. چندباری در جلسات ماه مبارک باشگاه، پیکسل هایی از اسما خداوند داده شد. حالا فکر کنید در هر جمعه یکی از این اسما را به ما بدهند؛ بعد از 20 سال ۱۰0۰ اسم دعای جوشن کبیر را به انسان میدهند. شرطش اين است که هر شب شنبه، برای هفته پیش رو برنامه ریزی کند. بگوید من این هفته کجا می خواهم برسم؟ نه تا یان صفحه کتاب را می خوانم؛ مقصود در اینجا، برنامه سیر و سلوکی است. برنامه های دیگر سر جای خودش باید انجام بشود. مثلاً بگوید من در این هفته این قدر توجه داشته ام می خواهم آنقدر بشود. اهتمام به نماز اول وقت، مراعات در آداب حرف زدن یا … .
این نکته را نیز در نظر داشته باشیم که برنامه ریزی کلی نمی شود! کلاً می خواهم آدم خوبی باشم نه! دقیق مشخص کنید. من این هفته تصمیم گرفته ام این صفتم را درست کنم. چه کار می توانم بکنم؟ تلاش می کنم. به عنوان مثال، در خودم نسبت به فردی احساس حسادت می کنم. این هفته تا می توانم به او سر می زنم؛ محبت می کنم؛ برای او دعا می کنم؛ قربان صدقه اش می روم. دعا می کنم که خدایا! عیدی این جمعه من را برطرف شدن این حسادت قرار بده.
هر شب شنبه، آدم باید چنین برنامه ای برای هفته اش بریزد. جمعه ها تا قبل از ظهر، انسان بنشیند و منتظر عیدی خود باشد. اگر کسی مدتی با این سبک زندگی کند، بعد از این جمعه ها، تغییرات جدی خواهد کرد. برای هر صفت و موضوعی یک هفته تلاش کرده و بعد، نصف روزهای جمعه را منتظر نشسته تا عیدی اش را بگیرد. اوایل ممکن است برخی جمعه ها را انسان از دست بدهد؛ ولی به مرور، این به جزئی از شاکله وجودی او تبدیل خواهد شد. اوایل جواب نمی دهد چون جزء شاکله وجودی ما نیست اما به مرور که انجام بدهیم، درست خواهد شد. درست مثل ورزش کردن که اوایل بسیار سخت است؛ ولی بعد از مدتی که به مرور، ورزش کردن جزء برنامه ثابت بشود، دیگر دشوار نخواهد بود. دیگر تمام برنامه هایتان با آن تنظیم می شود. اوایل که می خواهی ورزش کنی، هر روز اتفاقی می افتد که انجام نمی شود. اما بعد که استمرار و ایستادگی به خرج می دهید، ورزش بالاخره جای خود را در زندگی پیدا خواهد کرد. هر اتفاقی هم رخ بدهد، دیگر ورزش سر جایش خواهد بود. این مساله نیز به همین منوال است. یک مدت تلاش و استمرار می خواهد تا رها نشود و در ادامه، تبدیل به جزئی از برنامه تکوینی و طبیعی انسان خواهد شد. آدم هر شب شنبه ای برنامه ریزی می کند و هر شب جمعه ای نشاطی در درونش است. چون در روایت داریم که شب های جمعه، شب قدر است. هر شب جمعه، یک انتظار، امید و نشاطی دارد. انسان منتظر است تا فردا ظهر عیدی خود را دریافت کند و دوباره حرکت بعدی و برنامه بعدی را پایه ریزی کند. نمی دانم چرا بحث امروز از این جا آغاز شد؟ و چرا این همه وقت، این نکات را مطرح نکرده بودیم؟ نمی دانم! شاید به برکت سوره مرسلات است. در هر صورت اتفاق بسیار جالبی است. امتحانش کنید؛ خیلی مزه دارد. آدم را به خودش نشان می دهد.