به خدا سوگند آنانی که از روحانیان میخواهنـد عمامه و مسجدهایشان را حفظ کنند و از حد آن فراتر نروند، بازماندۀ همان کسانی هستند که در اروپا توطئه چیدند و مردم را بیرون راندند. همانها که پروردگار خود را در کلیساها و در مساجد محبوس کردند و خواستند تا میدان برای آنان خالی بماند تا به طغیان و ستمگری و بازی با مصالح مردم بپردازند. نه، خدا هم در مسجد است، هم در بازار و هم در میدان جنگ. مردان خدا، بندگان خدا و مؤمنان به خدا نیز باید به همۀ این امور اهتمام ورزند: هر کسی بنابر تخصص و شایستگی خود.
من حسینی را که کشته شده است تا من گریه کنم نمیشناسم
من حسینی را که کشته شده است تا من گریه کنم نمیشناسم. چرا من برای امام حسین گریه میکنم؟ من برای امام حسین گریه میکنم تا او را به یاد داشته باشم و به یاد داشته باشم که او در برابر دنیایی از قدرت ایستاد؛ دنیایی که همگی دست به دست هم داده و از هر سو او را احاطه کرده بودند و او به تنهایی به میدان میرفت و به گفتۀ کسی که صحنۀ جنگ را نقل میکند: «به خدا سوگند مردی را ندیدم که خویشان او کشته شده باشند، ولی چنین شجاعانه مبارزه کند.» بنابراین، من نمیتوانم مراسم عزاداری امام حسین (ع) را از تلاش برای حمایت مجاهدان در مرزها جدا بدانم. من نمیتوانم سوگواری برای امام حسین را درک کنم مگر آنکه بتواند قهرمانانی را تربیت کند؛ کسانی را تربیت کند که در برابر ستمگر بایستند و در برابر حاکم ستمگر سخن حق را بگویند. این است معنای حسین و معنای عزاداری برای امام حسین».