فن شریف
عباس احمدی
نذر کردم بروم خوب گم و گور شوم
یک دهه از جلوی چشم خودم دور شوم
بروم جانب تفتیده ترین تاکستان
مست از جذبه هفتاد و دو انگور شوم
جام حیرت بزنم مست علی مست شوم
چای هیئت بخورم نور علی نور شوم
اشک می ریزم و امید که این فن شریف
اگر از روی ریا باب شود، کور شوم
سببی ساز که از روضه به آنجا برسم
که خریدار سرِ دار چو منصور شوم