غیر از غم معشوق در عالم خبرى نیست
غير از غم معشوق در عالم خبرى نيست
جايي خبرى نيست که از غم خبرى نيست
پروانه پرش سوخت ولى آبرويش شد
ما هم دلمان سوخته، اين کم خبرى نيست
دنيا نتوانست ز ما گريه بگيرد
بين غم تو از غم عالم خبرى نيست
من توبه نکردم مگر از راه توسل
بي نام تو از توبه آدم خبرى نيست
گفتند درِ خانه غير تو شلوغ است
گفتند ولى رفتم و ديدم خبرى نيست
رزقِ همه اينجاست و رزّاق هم اينجاست
والله در خانه حاتم خبرى نيست
…
عمامه ندارى و عبا نيز ندارى
اى واى که از پيرهنت هم خبرى نيست
شاعر: علي اكبر لطيفيان