سلام بر بدن تو سلام بر سر تو
سلام بر لب خشکیده و مطهر تو
به بوسه گاه گلویت و بوسه ی جدت
سپس سلام به رگ های پاک حنجر تو
به تار و پود سیاه لباس گریه کنان
تمام این دهه ی جانگداز آخر تو
فقط سلام که عرض ارادتی باشد
خدا کند برسد از دلم به محضر تو
سلام های مکرر نثار جسمت ، بر
هزار و نهصد و پنجاه جای پیکر تو
سلام من به تو و اضطراب چشمانت
به خیمه های فروزان در برابر تو
سلام من به تو و ” مادر ” و به اجدادت
سپس سلام به ” پیراهن ” معطر تو
سلام من به تو و نیزه ای که خم گردید
ادب نمود به بانوی ما ، به دختر تو
سلام من به علی اکبر و حبیب و زهیر
و صد سلام به سقای ماه منظر تو
اگر به محضر خواهر سلام من برسد
بگو : ” فدای تو و تار و پود معجر تو”