به میزانی که علم عالم زیاد شود، تحملش برای جهل جاهل بالا می رود، این جمله را آقای چیت چیان در یکی از جلسات گفتند و بعد تبدیل شد به یکی از جملات زندگی من! شاید این جمله را بی شمار برای خودم و اطرافیان و دانش آموزانم تکرار کرده باشم. وقتی عصبانی می شوی، وقتی داغ می کنی، وقتی فکر می کنی حق با تو است و دیگری نمیفهمد، وقتی حرص می خوری و طمانینه ات را از دست می دهی، شاکی وار نسبت به فهم و شعور دیگری اعتراض داری! یعنی هنوز عالم نیستی آنطور که باید! و الا صبر و تحملت بیشتر می بود! و الا بهم نمی ریختی! این جمله را هر وقت احساس می کنم حق با من است و دیگری نمی فهمد و جوش می آورم با خودم می گویم! وقتی به لحاظ فهم و درک حس می کنم از دیگری بالاتر هستم! به عنوان یک معلم زیاد به خودم می گویم وقتی بچه ها کفر آدم را در می آورند با کار ها و سوال ها و درس خواندن هایشان، و به دیگران و شاگرد هایم هم زیاد می گویم وقتی در آن سن به خصوصشان مدام از پدر و مادرشان شاکی اند و می گویند نمی فهد! درکم نمی کند! بهشان می گویم اگر تو در آن قضیه بیشتر می فهمی پس وظیفه ات بیشتر است! پس از تو انتظار می رود عالمانه رفتار کنی. این جمله در زندگی مشترک هم که اگر غافل شوی می شود عرصه ی منازعات کم ارزش سر مسائل بیهود باید سر مشق آدم قرار گیرد. آنگونه که شیخ اجل سعدی فرمود:
دو عاقل را نباشد کین و پیکار نه دانایی ستیزد با سبکسار
اگر نادان به وحشت سخت گوید خردمندش بنرمی دل بجوید
دو صاحبدل نگه دارند مویی همیدون سرکشی و آزرم جویی (یا اگه یکی سرکش و یکی دانا باشد)
وگر بر هر دو جانب جاهلانند اگر زنجیر باشد بگسلانند
در نشست مشهد استاد از ضرورت ایمان توام با علم گفتند که ایمان آنجایی می تواند اثر گذار باشد که با علم همراه باشد.
در نشست پریشب باشگاه که اتفاق بزرگی بود به نظرم! به مهمانان کاشی نوشته هایی هدیه دادند که روی هر کدام ازین کاشی ها یکی از نام های خدا که در دعای زیبای جوشن کبیر آمده است نوشته شده بود. آقای چیت چیان گفتند چشم ببندید نیت کنید ببینید قسمتتان چه می شود. برای من یا عالم آمد! استاد گفت این یعنی تو به شدت به علم احتیاج داری ولی کم کاری می کنی و این در حالی است که برای خودشان آمد:”یا واصل”! تو حدیث مفصب بخوان ازین مجمل….
این گزارش کوتاهی بود از آنچه در حال حاضر در مغزم می گذرد، نشست های باشگاه برایم مثل تکه های پازلی عمل می کنند که به مرور یک مفهوم، یک نیاز، یک سوال، یک دغدغه یک حساسیت نسبت به فقدانی که دارم را در ذهنم شکل می دهند.
دکتر فرمودند از رزق معنوی خود بگویید این گزارش مقدمه ای باشد بر یک شروع معنوی…
گفتگوی من و معشوق مرا پایان نیست آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام