و نکته دیگر هم اینکه کسی که در مسیر توحید و فطرت باشد همه عالم با او هماهنگ است مگر اولیای طاغوت و نفس او و شیطان. و هیچ مزاحمی برای او وجود ندارد که فرمود: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ[۲]» یعنی همه با او همدلی میکنند و همراه او هستند. ولی اگر انسان در مسیر غیر توحید قدم برداشت کل عالم برای او مخاطره ایجاد میکنند و با او هماهنگ نمیباشند. به طور مثال اگر کسی از اخلاق انبیاء دوری کند، بحران محیط زیست خواهد داشت. چون ما با عالم هم مسیر نیستیم این مشکل بوجود می آید که فرمود: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرِّ وَ الْبَحْرِ به ما كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون[۳]» لذا با این حرکت در وادی توحید ناامنی هم وجود ندارد که همه عالم با مومن همراه است.
اراده ایمانی و کافرانه و ایجاد تمدن مربوطه
نیز گذشت که وادی توحید و ولایت انسانها را آماده امنیت میکند. کسی که صفات خدایــی و انبیــاء در او متجلی میشود امنیت زاست. ولی بحث کردیم که این نمیتواند برای یک امنیت اجتماعی و تاریخی کافی باشد بلکه باید همه الگوهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ساختارهای کلان و خرد و الگوهای سبک زندگی و همه اینها تحت ولایت خدا قرار گیرد، بنحوی که هر کجا نگاه میکنید اخلاق امام و صفات کریمه امام و روح او را ببینید. این جامعه است که «بلد امین» خواهد بود. یعنی همه روابط باید امن باشند. صرف اینکه اخلاق و رفتار افراد توحیدی باشد کافی نیست. بلکه باید همه ابعاد حیات انسان تحت ولایت الهی قرار گیرد. و البته عواملی که امنیت را سلب میکنند، همانهایی هستند که ما را از توحید دور میکنند. عواملی مانند نفس و شیطان و جنود او و اولیاء طاغوت هستند که هم خودشان در وادی امـن نمیباشند و هم برای دیگران ناامنی ایجاد میکنند. مانند یک سلولی که وقتی از مدار خودش خارج شد، سرطانی است. هم این حالت خودش را نابود میکند و هم بقیه بدن را به خطر میاندازد. دستگاه شیطان اینگونه است. و این دستگاه کم کم خودش را بسط میدهد و دیگر ارادهها را به استکبار بر خدا و ولی خدا دعوت میکند و حول ولایت خود سر و سامان میدهد و یک اراده بزرگ تاریخی و اجتماعی ایجاد میکند. با اینکار دغدغه های جدید برای قلوب ایجاد میکند. افکار و دانش ها و علایق و ابزارها و ساختارهای جمعی را ایجاد میکند و به عبارتی یک تمدن تمام عیار ایجاد میکند. البته اصراری در بکار بردن عنوان تمدن هم نیست که بلکه یک اراده جمعی توسعه یافته در استکبار علی الله است. یعنی همانطور که حول اراده های نورانی اولیاء خدا یک فضا و جامعه نورانی درست میشود، در این طرف هم توسعه استکبار با این شئون وجود دارد. و این توسعه تا مرز پوشش دادن خود در همه عرصه های حیات جلو میرود. اگر چنین تمدنی ایجاد شد، همه روابط در آن ظلمانی خواهد بود. تعبیر «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» به همین معناست؛ که از نقطه ای شروع شده و کم کم طغیان بر خدا، تبدیل به یک روابط پیچیده اجتماعی شده و جامعه بزرگ مادی در مقابل خدا درست می شود.
این جامعه و تمدن طاغی و مستکبر به تمامه در درگیری با جامعه توحیدی قرار میگیرد و این درگیری مستمر هم میباشد. این درگیری از نفس گرفته – «انّ اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک» – تا درگیری با فراعنه تاریخ است. لذا رسیدن به وادی ایمن از این میدان جهاد و درگیری گذر میکند و به اندازه ای که در این میدان، جریان حق غلبه کند، امنیت بیشتر خواهد شد. یعنی در جهاد نفس به میزانی که شما بر این نفس غلبه کنید به وادی ایمن می رسید و صفات حمیده جاری خواهد شد. در فضای اجتماعی و جهانی هم همینطور است که به مقداری که جریان حق و نور و بندگی موفق باشد، ایمنی بیشتر خواهد شد. و البته به مقداری که تمدن مادی غلبه پیدا کند، فضا برای مؤمنین فضای ناامنی میشود و جریان مقابل امنیت پیدا میکند هرچند امنیتهای آنها کاذب است و حقیقت امنیت برای آنها نخواهد بود که توضیح داده شد. (که در جامعه با روابط ظلمانی صفات رذیله حاکم شده و امنیتی وجود نخواهد داشت ولو در ظاهر پوشش اخلاقی و امنیت دیده شود که در لایه های باطنی خوف و نگرانی و ترسهاست).
لذا در دوره آخرالزمان که قدرت جریان باطل توسعه پیدا میکند، فضا برای مومنین تنگ خواهد شد. آنها در همه میدانها به دنبال تسخیر ارواح مؤمنین هستند. از همه ابزاری که دارند؛ از جنگ نرم و سخت استفاده میکنند تا ارواح و اخلاق و… مومنین را در اختیار بگیرند. مهمترین نوع جنگ و غلبه هم جنگ نرم است. یعنی سرباز دشمن را سرباز خودتان میکنید. میخواهند از درون میدان توحید را فتح کنند. و البته خدای متعال ما را در چنین میدانی قرار میدهد تا به وادی توحید و امن برسیم. همین مطلب در آیات مربوط به جنگ احد آمده است که میفرماید: «وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ يَمْحَقَ الْكَفِرِينَ* أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَهَدُواْ مِنكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابرِينَ[۴]» یعنی خداوند می خواسته در این فرآیند شما را آزمایش و خالص کند. لذا این جهاد و درگیری خارج از اراده خداوند متعال نیست.
سطوح درگیری این دو جریان ایمانی و کافرانه
در این درگیری، سطوحی از آن بیرون از توان ماست. یعنی در یک میدانی پیامبر(ص) با آن جبهه کفر میجنگند که حضرت درگیر با شیطان است و ما در آن میدان نمیتوانیم وارد شویم. بلکه وظیفه ما این است که در این توسعه جریان و جبهه ایمان کار خود را انجام دهیم. بطور مثال وقتی نمرود آتش بپا کرد، هنگامی که حضرت ابراهیم داخل آتش میافتادند، زنبور عسل با بالهای خودش آب به آتش می ریخت تا خاموش شود. واضح است که کار او اثر جدی ندارد لکن در جبهه حق حضور دارد. و نیز نقل شده است که حیواناتی هم بودند که بر این آتش میدمیدند که بیشتر شود. کار اینها هم اثری نداشت. آتشی که شیطان ایجاد میکند در حیطه درگیری رسول الله (ص) است لکن ما هم باید در این جبهه باشیم. باید آنرا تصدیق کنیم و پای دستورات آنها طبق تواناییهایمان بایستیم. لذا غلبه این جبهه بدست ما نیست. و آخر این درگیری هم که در ظهور امام زمان(عج) غلبه مطلق رخ می دهد باز محور خود امام است. ما فقط باید تمام تلاشمان برای پیشرفت این جبهه باشد. پس این دستگاه پیچیده ظلمانی ایجاد میشود و یک فضای ناامنی دارد. عبور دادن از این دستگاه و دریای پرتلاطم کار ما نیست. ما فقط باید حواسمان باشد از کشتی امام پیاده نشویم. که فرمودند: «مَثَلُ أهلِ بَيتي مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ؛ مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ» و باید دانست که هیچ پناهگاه دیگری هم بجز این کشتی نیست. هیچ دستگاه معرفتی و… دیگری مقابل این طوفان ایستادگی نمیکند.
جریان طوفان نوح(ع) همین است که می فرماید: ««قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ[۵]» فرزند خیال کرد جایی او را نجات خواهد داد و پدر میفرماید امروز از فرمان خدا نجاتی جز این کشتی نیست. لذا آن موج طوفانی ظلمانی که در عالم ایجاد شده است بسیار سهمگین است که قرآن اشاره میکند: «أَوْ كَظُلُمَاتٍ فىِ بحْرٍ لُّجِّىٍ يَغْشَئهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سحَابٌ ظُلُمَاتُ بعض ها فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَئهَا وَ مَن لَّمْ يجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّور[۶]» و عبور از این موج کار ما نیست. اصل درگیری بین ما و ابلیس نمیباشد بلکه بین رسول الله(ص) و امیرالمومنین(ع) با اولیای طاغوت و شیطان میباشد. ما باید زندگی فردی و اجتماعی مان در جریان اولیاء خدا قرار بگیرد و از وادی آنها بیرون نرویم. نه ما محور این درگیری هستیم و نه بدون این کشتی از این طوفان خلاصی داریم. کسانی که از کشتی اهل بیت پیاده شوند بدون شک غرق میشوند ولو عارف و فیلسوف و حکیم و… باشند.
بررسی روند تاریخی توسعه جریان استکبار و سرپرستی انسانها
پس باید دانست که ولایت اهل بیت است که ایمنی می آورد و باید همه قوای فردی و اجتماعی در ذیل ولایت آنها قرار گیرد تا ایمنی حاصل شود. و کار ولایت طاغوت هم همین است که شما را از وادی ولایت آنها بیرون کند. هیچ وقت شیطان ابتدا نمیگوید که بیا تحت ولایت من قرار بگیر. بلکه ابتدا ما را دعوت به نفس میکند و میگوید چرا ولایت دیگری یا حتی ولایت خدا را تن میدهی؟! و لذا بین انسان و خدا درگیری ایجاد میکند. اگر انسان این دعوت به نفس را پذیرفت انسان را تحت ولایت خودش میگیرد. و کار بجایی خواهد رسید و به حدی تسخیر طاغوت میشود که فکرشان، فکر ولایت طاغوت میشود. زیباشناسی و احساس انسان را تغییر میدهند که قرآن میفرماید: «قَالَ رَبّ بمَا أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهُّمْ أَجْمَعِين[۷]» کاری با او می کنند که زیبایی شناسی او را تغییر میدهند. حتی ذائقه ها در خوردن را تغییر میدهند. و عمیقتر از آن تغییر اخلاق است که زیباپسندی انسان است؛ یعنی درک انسان از خوب و بد. اینها یک تصرف عمیق و گسترده است. اما اولین قدم این جریان هم بعد از رحلت رسول خدا(ص) بوده است که فرمود: «وَ حَمَلُوا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِ آلِ مُحَمَّد» و ظلمات خود را بسط داده اند تا اینجایی که مشاهده میکنید.
اشاره به حضور و اقدامات حضرت زهرا سلام الله علیها برای عبور از طوفان ظلمات
اما آنچه که مؤمنان را از این وادی عبور داده است حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده است. در شرائطی که شیطان و ایادی اش سعی داشتند که بین ما و اولیاء خدا فاصله بیاندازند، حضرت اقدام به از بین بردن فاصله بین ما و ولی خدا کردند. ایشان است که ما را از این دریای مواج بین ما و ائمه عبور میدهد. ایشان به میدان آمدند و جامعه مؤمنان را به سلامت عبور دادند. آنها می خواستند بین ما و علی(ع) که وسیله ما برای رسیدن به رسول الله(ص) است فاصله بیاندازند ولی حضرت زهرا(س) نگذاشتند.
و البته اقدامات ایشان هم متعدد بوده است که از آمدن پشت درب، تا خطبه در مسجد تا فدک و آخرین آن هم بحث شهادت ایشان بود. ایشان در دوران جوانی به شهادت رسیدند، اگر حضرت لازم میدیدند که باید تا سالها در کنار حضرت علی بمانند، این گونه میشد. ولی ایشان مرگشان را این موقع برگزیدند و به انتخاب خودشان این سن را انتخاب کرده بودند. و اقدام دیگر هم مخفی بودن قبر ایشان است. هر چند همه اینها ظاهر کار است و باطن اصلا برای ما مشهود نیست. و در این سطح درگیری هم کار کسانی مثل سلمان و ابوذر و مقداد و… هم نیست.
ایشان آمدند که این فاصلهها را پرکنند و ما را از دره عمیق و طوفانی عبور دهند. لذا در زیارت نامه ایشان آمده است: «فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ» ایشان هستند که اتصال ما به رسول الله(ص) و علی(ع) هستند و ما را از عالم ظلمانی عبور می دهند. وگرنه ما با ذهن و عقل و فکرمان نمیتوانیم از آن عبور کنیم. و البته به نحوی هم وارد شدند که غلبه تاریخی با ایشان است و البته این با امتحانات سنگین خودشان همراه بوده است که عهد آنرا در عالم میثاق داده اند. فرمود: «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ» قبل از این دنیا از ایشان میثاق دستگیری و شفاعت گرفته شده است. و این البته میثاق بلاست و بعد در این دنیا هم امتحانات را پس داده اند. و عاشورا قسمت مهمی از آن ابتلائات بوده است. عاشورا از امتحانات صدیقه طاهره است.
این درگیری عظیم بین دو جبهه حق و باطل که ایجاد شد و ایشان به میدان آمدند، کار را تمام کردند و جبهه حق پیروز شد. در نقلی هست که هنگامی که حضرت پشت درب آمد از ایشان سؤال میشود که چرا پشت درب آمدند؟ زهرا سلام الله علیها جواب میدهند که: «طغیانک یا فلان» یعنی چون تو چنین طغیانی به پا کرده ای باید خودم به صحنه بیایم. من هستم که باید کار را درست کنم و کسی نمیتواند این کار را بکند. حضرت با تحمل کردن بلا، فشار این فتنه را گرفته است. مانند کشتی که تمام فشارها را تحمل میکند تا کسانی که در دل این کشتی نشسته اند، در آرامی به سر ببرند و کسانی که از این کشتی بیرون آمدند حتماً غرق شدند و غرق هم میشوند. یعنی اگر کسی در هر مقطعی بدنبال ایشان راه افتاد نجات یافت وگرنه غرق شده است. و ائمه هم ادامه ایشان هستند. یعنی دنبال فرزندان ایشان باید رفت تا نجات بدست آید.
در همین باب و ارتباط بین ائمه و حضرت زهرا(س) است که در روایت پرسیده شد چرا زهرا(س) به این نام نامیده شده است؟ فرمودند: خداوند از نور خود نوری آفرید. ملائکه به علتی خاص در یک ظلمتی رفتند و به خدای متعال پناه بردند و خدا با نور حضرت زهرا آنها را از این ظلمت نجات داد. بعد میفرماید این نوری است که از عظمت خودم آفریده شده است. یعنی حجابی بین او و خدا نیست. بعد میفرماید و این نور را در آسمان خودم سکنا داده ام. و آنرا از صلب رسول خاتم خارج میکنم. (هرچند همه ائمه از اصلاب طاهر و ویژه ای هستند لکن زهرا(س) را باید رسول خدا در شب معراج از خدا بگیرد. زمانی هم که چهل روز در غار حرا خلوت گزیدند در روز چهلم انار و برخی از میوه های بهشتی بر ایشان نازل شد و ایشان تناول کردند و تنها شبی که حضرت کس دیگری را در طعام خود شریک نکردند، که این مرحله دوم انتقال نور حضرت زهرا(س) است. یعنی حتی از اصلاب قبلی هم عبور نکرده اند بعد در روایت ادامه می دهد که: «وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّة يَقُومُونَ بِأَمْرِي يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي» یعنی ائمه که هادی به وادی حق هستند، شفاعت و هدایت و دستگیری ما را از این وادی ظلمات را بر عهده دارند؛ همه از نور ایشان صادر خواهند شد. لذا در زیارت آمده است: «وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّة» پس برای تمسک به ائمه هم سوار کشتی زهرا(س) شدن است و ایشان ما را عبور خواهد داد.
ارتباط دستگیری حضرت زهرا(س) در این عبور دادن با شب قدر
ایشان در این دستگیری و عبور دادن هم بسیار سریع و پربرکت هم هستند. لذا ایشان باطن لیلة القدر هستند. در واقع شب قدر برای ما یک جایگاه دارد که این نعمت را خدا به امت رسول الله(ص) داده است که در یک شب راه های طولانی را طی کند. عمرهای کوتاه ما مشکلی نیست و راه کوتاه شده است. در روایت آمده است که پیامبر فرموده باشند: خدایا در مقابل آن عمر طولانی که به امم قبلی دادید به من چه دادید، که سوره قدر نازل شد و فرموده شد که به شما این عمر را دادیم تا در آن زمان به منزلت حقیقی برسید. این شب قدر جبران همه اتفاقاتی است که بعد از شما امکان دارد. یعنی اگر دشمنان رسول دستگاه بزرگ تاریخی ایجاد میکنند و یک شب بلند و ظلمانی دارند، شما هم شب قدر دارید که راه را کوتاه کرده است.
اما معنای دیگری هم دارد که در روایت فرمود: «اللیلة فاطمة و القدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرک لیلة القدر» یعنی اگر کسی به فاطمه(س) گره بخورد و به معرفت ایشان برسد، اینگونه سریع و بلند در زمان کوتاه سلوک میکند. در جریان حر همین بود که در چند ساعتی که با امام بود توانست چندین هزار سال جلو برود؛ اگر با حضرت همراه نمیشد با هزار سال ریاضت هم مشکل حل نمیشد. اگر کسی وارد این شب قدر بشود او را از طوفان نجات میدهند. فقط باید تصمیم بگیرید و به موقع سوار شوید. وادی ولایت حضرت زهرا شب قدر ماست.
و البته ایشان شب قدر رسول الله(ص) هم هست به این معنا که در هدایت مردم به سوی خدای متعال برای اینکه موانع عوالم برداشته شود – که همان دریای ظلمانی طوفانی است که اولیای طاغوت و نفس و شیطان و جنودش ایجاد کرده اند – و راه کوتاه شود، خدا به رسول الله(ص) شب قدری داده اند. که هم موانع را کنار میزند و هم حرکت را سریع میکند. در عاشورا هم همین است و حرکت عالم به سمت خدا سهل و سریع شده است. همه خوبان عالم سر سفره عاشورا هستند. همه کسانی که با سرعت در این مسیر میرفتند مانند حضرت ابراهیم در آخر باید از وادی عاشورا عبور کنند. به همین دلیل است که خداوند همه انبیاء را قبل از وقوع واقعه به کربلا برده است تا سیر تکاملی شان را در آنجا طی کنند. پس اگر زهرا(س) شب قدر رسول الله(ص) هستند به این معنی است. رسول الله(ص) صاحب مقام محمود و شفاعت کلیه هستند و برای این عبور دادن انسانها از گردنه های صعب العبور، شب قدری دارند که این دستگیری سرعت پیدا کند. کار ایشان با دخترشان سهل شده است.
و البته عبور از حجاب امروز تجدد هم بدست زهرای مرضیه سلام الله علیها خواهد بود. بدانید که از نظر فیلسوفان غربی این مجلس توسل و ذکر خدا و اهل بیت، ضد توسعه است. وقتی توسعه محقق میشود که مردم بجای سفر زیارتی و معنوی، سفرهای توریستی بروند. و تردید هم نکنید که با وجود عاشورا در یک کشوری امکان وقوع توسعه به معنای غربی اش نخواهد بود. دقیقا وقتی خیال میکردند که کار بندگی و اسلام و خدامحوری را تمام کرده اند، از برکت وجود حضرت زهرا(س) انقلابی در این کشور ایجاد شد که اثرات بعدی را خواهند دید.
اگر عصر ظهور، عصر تجلی رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) و عصر برچیده شدن شیطنت و استکبار است و همه عالم در اختیار رسول الله(ص) قرار میگیرد، این پایان هم مزد حضرت زهراست. در روایت در باب عاشورا وارد شده است که خداوند حسین(ع) را با این خصوصیات به حضرت فاطمه داده است و کارشان به کشته شدن و… میکشد. حضرت زهرا(س) در مقابل چند امر را در ادامه کار خواسته اند. اول اینکه شفاء را در تربت ایشان قرار دهد. دعاء را تحت قبه مورد اجابت قرار دهند. و سوم اینکه ائمه و امام آخرین از نسل ایشان باشد. لذا حضرت زهرا(س) تحمل مصیبت عاشورا را کرده اند که ظهور رخ دهد که این حجاب کامل برداشته شود. و نور رسول خدا(ص) متجلی شود که قرآن فرمود: «وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشىَ * وَ النهَّارِ إِذَا تجَلىَ» عصر ظهور اصل تجلی نبوت و ولایت، از آستان حضرت ولیعصر است. عصری است که ظلمت برداشته میشود و انسان از وادی تیه و سرگردانی خارج میشود. (که واقعا جریان امروز بشر وادی تیه است که فرد بعد از یک عمر زندگی سر جای اول است).
پس آنچه ما را به دامن رسول خدا(ص) میرساند، حضرت زهراست و البته در وادی فردی اش هست که فرد با همراهی با ایشان به دامن نبوت و ولایت میرسد. و البته به نحو کلی و اجتماعی و جهانی در عصر ظهور اتفاق میافتد. که بدست فرزند خودشان است و مزد بلای ایشان در عاشوراست. و آنگاه کل عالم محیط دین رسول خدا خواهد شد. که فرمود: «و اظهر به دین نبیک» لذا ایشان حلقه اتصال خوبان و عالم به ولایت و توحید و وادی ایمن است. و البته با بلای خودشان اینکار را کردند و ما فقط باید ایشان را تصدیق کنیم و همراه شویم.
«یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ».
[۱] شمس/۱۰
[۲] جمعه/۱
[۳] روم/۴۱
[۴] آل عمران/۱۴۱-۱۴۲
[۵] هود/۳۴
[۶] نور/۴۰
[۷] حجر/۳۹