.. ديديد كه مقابل عاقبت به خيري، سوء عاقبت بود. فانظر كيف كان عاقبه مجرمين، مفسدين، ظالمين، ديديد اينها را، آيات متعدده بود. اينها در هدف گيري شان اشتباه مي كنند و عوض اين كه لذات جاودانه و خالص را هدف گيري كند زود گذر ناخالص را هدف گيري مي كند، سر از سوء عاقبت در مي آورد.
لذا علي علیه السلام در نهج البلاغه تعبيري دارد كه «شَتَّانَ بَيْنَ عَمَلَيْنِ» چه بسيار تفاوت است بين دو كردار «عَمَلٌ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ» كاري كه لذت او نابود مي شود، از بين مي رود، ‌زود گذر است «وَ عَمَلٌ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ يَبْقَى أَجْرُهُ» عمل اول آني است كه لذاتش از بين مي رود ، اما «تَبْقَى تَبِعَتُهُ» يعني زيان و محنتش مي ماند. بعد هم كاري كه رنج و ناراحتی و خستگي اش از بين مي رود «يَبْقَى أَجْرُهُ» پاداشش. مي بيني چه قدر اينها فرق دارند؟ لذت زود گذر اما در كنارش هم بداني ها باقي ماندن «تَبْقَى تَبِعَتُهُ» مي شود كاري كه لذتش نابود مي شود اما محنت و زيانش باقي مي ماند، اين همين در انتخاب است، هدف گيري است.
مي گويد آدم عاقل چه كار مي كند؟ وقتي مي خواهد هدف گيري كند، لذت را هم هدف گيري كند، گوش كن! تو لذت مي خواهي ببري درست است يا نه؟ مي خواهي انتخاب كني درست است يا نه؟ مي گويد دو جور ما داريم: يك لذتي داريم که زود گذر است اما بدان در كنارش محنت هم دارد محنتش مي ماند اما لذتش مي رود با آن عملي كه محنتش مي رود و بعد لذتش مي ماند، ديگر خودت انتخاب كن.
مي خواستم اين را عرض كنم در مسئله اشتباه در انتخاب است اين يكي.. «و خيرُ عَواقبِ الاُمور ِعندَ الله».. تمام امور را علي علیه السلام مي گويد، تقوا است.
2-سوءاستفاده از امهال الهی:
مطلب دوم اشتباه در انتخاب به اين معنا نمي شود گفت. بايد گفت مربوط است به امهال الهي يعني چه؟ خدا به انسان ها مهلت مي دهد، بنايش بر مهلت دادن است.
امهال الهی نسبت به کفار:
انسانها در مهلت دادن خدا دو جور هستند .يك انسان هايي هستند كه مهلت دادن الهي نسبت به آنها نه از باب لطف است بلكه نفس مهلت دادنش به آنها براي عذاب آنهاست، اين مربوط به كفار است،‌ در آيه هم همين را دارد. اين يك بحثي است مستقل كه ما در آيه شريفه داريم كه «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» خيلي صريح مي گويد اينهايي كه كافر هستند خيال نكنند اينكه ما مهلت به اینها داديم همين مهلت ما در دنيا به نفع اينهاست، نه خير. ما داديم براي اينكه وزر و وبالشان بيشتر بشود چون اينها از آن راه صحيح اعتقادي منحرف شدند.
اين جنبه اعتقادي دارد ما به اين فعلاًكاري نداريم و چه بسا روايتي كه از امام هشتم علیه السلام هست مي فرمايد «وَ اللَّهِ مَا عَذَّبَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَشَدَّ مِنَ الْإِمْلَاءِ» اشاره به همين آيه شريفه است. امثال فرعون و امثال.. يعني در نتيجه آن چيزهايي كه در ذهنتان مي آيد كه اينها تنعّمات دنيويه هست و شما آب از دهانتان سرازير مي شود كه ما مي خواهيم مثل آنها بشويم، حواستان جمع باشد اينها حساب شده است، بعد هم عاقبت كار را هم در نظر بگير، اگر خواستي خدا كه مي دهد راه را باز كرده بسم الله تو هم بيا برو اما بدان «أَنَّما نُمْلي لَهُم‏ لِيَزْدادُوا إِثْماً» اين مربوط به آنهاست. ما فعلاً بحثمان راجع به آنها نيست، آن بحثش جداست.
امهال الهی نسبت به مؤمنین:
ما بحثمان راجع به مؤمنين است. چه مي شود كه يك آدم مؤمني عاقبت به شر مي شود؟ عوض اينكه عاقبت به خير بشود. ريشه يابي كنيم، چه شده آخر؟ اين از مهلت الهي سوء استفاده كرده است. از مهلت خدا همين مؤمن سوء استفاده كرده.
من در دو رابطه اين را مطرح مي كنم: من چون تقوا را معنا كردم: تقوا ملكه ايست كه محصول ايمان مستمر و عمل مكرر است، يك رابطه مستقيم با اعمال دارد. اين مي‌آيد نعوذ بالله معصيت مي كند، اين ضد تقواست ديگر، و اين منجر به سوء‌عاقبت مي شود ديگر؛ حسن عاقبت براي تقوا است حسن عاقبت مربوط به چه است؟ تكرّر نسبت به اعمال صالح است، محصول اوست، محصول گناه نيست كه، عكسش است. چون آن حسن عاقبت مي آورد عاقبت خير، ‌اين سوء عاقبت مي آورد، شر.
مهلت درثبت گناه:
در اينجا وقتي گناه كرد يك مهلت در ثبت مي دهد. در مورد مؤمن خدا اينطوري است كه به آن فرشته ها دستور داده به اين كه هفت ساعت ثبت نکنند، اكثر روايات هفت ساعت دارد بعضي ها دارد يك روز.‌ يعني این مطلب در آن هست كه اثر سوء بر صفحه نفس و قلب او نگذارد. هفت ساعت، ‌اگر در بين اين هفت ساعت استغفار كرد، توبه كرد،‌ كه ديگر تمام شد،‌ ديگر منعكس نمي شود. ضربه اي به حسب ظاهر به او نمي زند. اين يك مهلت الهي است .
ما در روايات متعدده اين را داريم. «مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً أُجِّلَ فِيهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النََّهارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ اَتوبُ اِلَیک ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ» و روایت ديگر از امام صادق علیه السلام هست «الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ» مهلت به او مي دهد، ‌عبد مومن گناه كرد خدا هفت ساعت به او مهلت مي دهد «فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ» اگر استغفار كرد نوشته نمي شود «وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كُتِبَ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ» خيلي روشن. در يك روايت ديگر باز هست «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يذْنِبُ ذَنْباً إِلَّا أَجَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهارِ» روايات متعدده داريم صحبت يكی دو تا سه تا نيست.
اين مهلت الهي است. حُسن استفاده اين است كه استغفار كني، مهلتت داد ديگر يك كار كن نگذاري اثر بگذارد روي روح تو و به تعبير اهلش ظلمات اين معصيت بيايد و مانعيّت داشته باشد كه تا بخواهي اين را پاك كني و به جاي آن ملكه نوراني تقوا را بگذاري وا مصيبت. اين صفحه پاك را آلوده نكن. حالا وقتي اين كار را نکرد اينجا چه مي شود؟ ثبت مي شود
خب اين در ذهن ها مي آيد که ما داريم كه خداوند انسانهايي را که مؤمن اند و معتقد به او هستند اگر گناه كنند در دنيا اين جور نيست که عقوبتشان كند البته بُعد حق الناسي نه، حق اللهي اش. توجه به این نکته دارم. آنچه مربوط به خداست.
اين امهال الهي است باز به او مهلت مي دهد باز از اين مهلت هم اين سوء استفاده مي كند. به تعبير ديگر، از حلم خدا؛ گاهي نعوذ بالله از عفو خدا سوء استفاده مي كند. آن کسی که واقعاً استغفار كرد خدا هم او را آمرزيد. باز مي بيني مي‌كند. این سوءاستفاده از عفو است. هم سوء استفاده از حلم است و هم سوء استفاده از عفو. چرا عاقبت به شر مي شوي؟ جهتش اين است كه نعوذ بالله از حلم خدا سوء‌استفاده كردی. بردباري كرد، اگر همان موقع پس گردني را به تو زده بود عاقبت به شر نشده بودي؛ ‌ولي واگذار به خودت كرد نعوذ بالله ما جبري كه نيستيم. لذا اين هم باز سر از امهال الهي در مي آورد. هم به كفار مهلت است و هم به مومنين مهلت است. هر دوتا. اما آن یک مطلب دیگر دارد برای خودش، اما مهلت به اين ريشه در لطفش دارد. ريشه در رحمتش دارد كه سر عقل بيايی راهت را درست كنی، استغفار كني، ‌جبران كني. سوء‌استفاده از مهلت الهي است كه سر از بي تقوايي در مي آورد.
حالا بعد عرض مي كنم كه همين مهلت دادنش آزمايش الهي است. من اين روايت از علي علیه السلام را مي-خوانم كه فرمود «إِنْ أَرَدْتَ أَنْ يُؤْمِنَكَ اللَّهُ سُوءَ الْعَاقِبَةِ» اگر دلت مي خواهد كه ايمني پيدا بكني و خدا به تو ايمني بدهد از عاقبت به شري، حسن عاقبت پيدا كني بله دو تا چيز: «فَاعْلَمْ أَنَّ مَا تَأْتِيهِ مِنْ خَيْرٍ فَبِفَضْلِ اللَّهِ وَ تَوْفِيقِهِ» اول اين را بدان آن كارهاي خوبي كه مي كني اين فضل الهي است و توفيق خدا يعني اگر مدد الهي، توفيق او نبود، موفق هم نبودي يعني اين كار را نمي توانستي بكني ،يك وقتي مبتلا به خود محوري نشوي خيال بكني به اين كه چيزي هستي. اگر خدا اين ابزار را به تو نداده بود، قوا، ‌اعضا،‌ همه اش عاريه الهيه است. خوب به تو داده ديگر در اختيارت گذاشته از آنطرف هم كمك هاي الهي امدادهاي غيبي مي آيد راه را برايت باز مي كند . يك وقت خيال نكني،‌ عجب نگيردت. اول اين را بدان، كه با آن چيزهايي كه ملكه تقوا درست كردي، ‌تو بودي ،‌استقلال داشتي به اين معنا، نه تو وظيفه ات بود اما اگر او نبود تو هم اين ملكه تقوا را نداشتي تا حسن عاقبت درست كني اولي اش اينجا بود.
دوم و آن اين است كه «وَ مَا تَأْتِيهِ مِنْ سُوءٍ فَبِإِمْهَالِ اللَّهِ وَ إِنْظَارِهِ» آني هم كه ديدي كارهاي زشت كه انجام مي دهي،‌ گناه مي كني، هيچ چيز بهت نمي گويد، پس گردني بهت نمي زند، ‌اينها براي مهلت هايي است كه او دارد مي دهد. درنگ و تاخير در عقوبت اوست. بعد هم مي گويد آي بپا! «إِيَّاكَ وَ حِلْمِهِ وَ عَفْوِهِ عَنْكَ» يك كاري نكني كه ديگر به تعبير من حوصله‌اش را سر بياري ها! گفتم ما روايت داريم كه خداوند براي مومن چهل پوشش قرار داده «اربعين جُنَن» چهل تا،‌ وقتي يك گناه كرد، يك پرده را مي زند کنار، دوتا كرد دومي اش را مي زند كنار، سه تا كرد سومي اش را؛ بله دراین بين اگر واقعاً پشيمان شد برمي‌گرداند، نه! توبه نكرد، استغفار نكرد ميرود ميرود، وقتي چهل گناه كرد،‌ و مابین آن توبه نبود، آنجا ديگر چيست؟ آنجاست كه ديگر راهي ندارد. همه لطف بود،
” لطف حق با تو مداراها كند چون كه از حد بگذرد رسوا كند”
رسيد به چهل تا بدون توبه، آن وقت آنجاست كه علي علیه السلام می فرماید: ايّاك. حواست جمع، بترس،‌ بترس! بترس كه اين حلم و عفو برود كنار، چرا سوء عاقبت؟مربوط به من و توست. سوء استفاده از مهلت الهي كردن، سر از سوء عاقبت در مي آورد،‌ عاقبت به شر مي كند انسان را.
جمع بندی:
لذا اگر ما بخواهيم اين را در يك قالب اصطلاحی بریزیم، بايد بگوييم خدا، در ربط با تقوا اينجوري است كه هم درون انسان را مي آزمايد و هم بيرون انسان را با تقوا مي آزمايد. اصلاً مهمترين چیز هم همين است با تقوا است. حسن عاقبت، ‌سوء عاقبت مربوط به تقواست و عمده ماده امتحاني خداوند چه از نظر دروني چه از نظر بيروني تقواست .
من يك وقت بحث كردم كه تقوا مربوط به قلب است «أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى»‏ دلش هم همين است. چون من جلسه گذشته بحث كرده بودم، سوء عاقبت را پيش كشيده بودم،‌ گفتم من اين را بايد تذكر بدهم،‌ چرا سر از سوء عاقبت در مي آورد انسان؟ دو تا چيز: هدف گيري اشتباه،‌ سوء استفاده از مهلت خدا. اين است كه سوء ‌عاقبت مي آورد؛ ‌لذا در آيه ها.. همه مي آيد سراغ عمل. كيف كان عاقبه مفسدين، ‌مجرمين،‌ ظالمين،‌ مكذبين؛ همه مي رود سراغ عمل يعني آنهايي كه سازنده است از نظر ملكات سيئه در انسان، و مانع از اين است كه ملكه حسنه و قدسيه تقوا براي انسان حاصل بشود..

 

فهرست مطالب